نقد و بررسی تلقی تجربه گرایان و دهریون از معاد

خداوند تبارک و تعالی دارای قدرت است و انسان را زنده میکند؛ و آن وقت انسان می فهمد که در این دنیا عبث خلق نشده بود و روی حساب و کتاب دقیق بوده است. خواه معاد را انکار کند یا نکند. بگوید که: این معادی را که پیغمبران میگویند، کسی نرفته است که خبر آورد؛ چه کسی به آخرت سفر کرده و خبر آورده که چنین و چنان است؟ انسان از نقطه نظر مدارک حسی می بیند که می میرد، بدنش زیر زمین میرود و می پوسد، و روحش هم که قابل دیدن نیست که بگوئیم زنده است؛ پس حقیقت انسان همین بدن عنصری اوست که آن هم از بین میرود و متلاشی میگردد و از روح هم که خبری نیست؛ پس معادی نیست، خبری نیست. «إن هی إلا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین؛ غیر از زندگی دنیا چیزی نیست؛ ما زنده می شویم و می میریم، و برای ما بعث و نشور و حشری نخواهد بود» (مؤمنون/37). دهریین و مادیین چنین می گفتند که: هیچ خبری نیست، معادی نیست. پس آنچه پیامبران گفتند، برای مصالح مجتمعات بشری بوده است؛ برای تنظیم جوامع و جلوگیری از تجاوزات و تعدیات مردم است، که یک مترسکی که همان عذاب و کیفر جهان بازپسین است پیوسته در مرأی و مسمع مردم میگذاردند و دائما در برابر قوای متخیله و واهمه آنها جلوه میدادند که از سبعیت و بهیمیت بشر تا اندازه ای کاهش دهند. مانند باغبانان و برزگران که در مزارع خود برای چشم ترس مرغان و کلاغان مجسمه ای قرار میدهند و مترسکی میگذارند که مبادا به حبوبات و میوه ها و گلها تجاوز شود. پیامبران نیز خدا و قیامت را بهترین وسیله برای چشم ترس بشر پنداشتند، و برای بر سر جای خود نشاندن مردم و عدم تعدی بر اموال و اعراض و نفوس و نوامیس یکدیگر، به آنها خدا و معاد را تلقین کردند؛ وگرنه خبری نیست؛ این مطالب و این احکام عریض و طویل بر اساس معاد واقعی و بر اساس خدای حقیقی اتکاء و اعتماد ندارند. چطور وقتی که انسان مرد، بدنش پوسیده و متلاشی شد، و در زیر زمین مضمحل و فانی شد و گم شد و اثری از آن نماند؛ خداوند این ذرات را جمع میکند و دوباره حیات میدهد؟ چطور میشود؟ این محصل کلام طبیعیون است که در انکار معاد علیه الهیون بیان کرده اند.
جواب آنستکه غیر از پندار و استبعاد و ترتیب مقدمات شعری و مغالطه ای چیزی بیان نکردید! چرا جای تعجب است؟ شما نظری به اصل خلقت و ابتدای آفرینش خودت بنما و ببین از چه بودی! این کارها را خدا کرده است یا نه؟ آیا می توانیم انکار کنیم؟ آن خدائی که چنین کارهائی میکند نمی تواند مرده زنده کند؟ در اینصورت زنده کردن مردگان از قدرت خدا چه بعد و استبعادی دارد؟ «یـا أیها الناس إن کنتم فی ریب من البعث فإنا خلقنـاکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غیر مخلقة لنبین لکم و نقر فی الارحام ما نشآء إلی أجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا أشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد إلی أرذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیـا و تری الارض هامدة فإذا أنزلنا علیها المآء اهتزت و ربت و أنـبتت من کل زوج بهیج * ذالک بأن الله هو الحق و أنه یحیی الموتی و أنه علی کل شیء قدیر * و أن الساعة آتیة لا ریب فیها و أن الله یبعث من فی القبور؛ ای مردم! اگر از بعث و برانگیخته شدن انسان، و زنده شدن و قیام او در پیشگاه خدای عزوجل در شک هستید، بدانید که: ما ابتدای آفرینش شما را از خاک قرار دادیم؛ و پس از آن از نطفه، و سپس از علقه، و پس از آن از مضغه با خلقت کامل شده یا کامل نشده (و البته قبل از اینکه صورت بندی کنیم کامل نبود و بدون صورت بود، بعد صورت آفریدیم و خلقتش کامل شد) تا برای شما (قدرت خویش را) روشن و آشکار کنیم؛ و آنچه بخواهیم در رحم مادر مستقرش می نمائیم تا زمان مشخص و معینی که باید پا از رحم به دنیا گذارد. و سپس شما را به صورت طفلی از رحم بیرون می آوریم. و پس از آن شما را (همینطور مرحله به مرحله جلو می بریم) تا به مقام رشد و استحکام خود برسید. بعضی از شما (قبل از پیری) وفات می یابد و بعضی دیگر به پست ترین مراحل زندگانی و ضعیف و ناچیزترین دوران عمر بازگشت می نماید تا آنجا که بعد از علم و آگاهی، چیزی نداند. و زمین را می بینی ساکت و صامت و بی حرکت و خموش؛ چون ما بر آن، آب از آسمان فرود آریم، به اهتزاز و جنبش در می آید و نمو میکند و بارور میگردد و از هر جفت با بهجت و طراوتی میرویاند. اینها همه دلیل بر اینست که فقط خداوند حق است، و آن خداوند مردگان را زنده میکند، و او بر هر چیزی تواناست؛ و اینکه ساعت بر پا شدن قیامت آمدنی است و در آن شکی نیست؛ و اینکه خداوند تمام کسانی که در قبرها هستند مبعوث میگرداند». (الحج/5-6-7).
آری تمام این حوادث و وقایع دلیل بر وحدانیت و حقانیت ذات مقدس اوست. اشکالاتی که امروزه مادیون می کنند چیز تازه ای نیست؛ همین استبعاد است که از چندین هزار سال قبل آلت دست مادیین بوده است. «و قالوا أإذا ضللنا فی الارض أإنا لفی خلق جدید بل هم بلقآء ربهم کـافرون؛ و میگویند: آیا در آن وقتی که ما در اعماق زمین گم بشویم، آیا ما در آفرینش تازه ای قرار خواهیم گرفت؟ چون خاک بدن را میخورد و مشابه خود میکند، پس با این حال که ما در زیر زمین خاک می شویم، و خاک هم که از خاک تمایزی ندارد؛ آیا ما خلقت نوینی پیدا می کنیم؟ بلکه آنها به لقای پروردگارشان کافرند» (سجده/10).
«قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکل بکم ثم إلی ربکم ترجعون؛ ای پیغمبر! جواب آنان را چنین بده که فرشته مرگی که بر شما گماشته شده است، به تمام معنی الکلمه شما را میگیرد، و پس از آن بسوی پروردگارتان بازگشت می نمائید!» (سجده/11).
بدنتان رفت در زیر زمین و متلاشی شد، حقیقت شما که متلاشی نمی شود. شما جریاناتی داشتید: خاک بودید، نطفه شدید، پس از آن علقه و بعدا مضغه و سپس استخوان، و بعد از انشاء خلق آخر و به قوه ناطقه و روح انسانیت در آمدن، به صورت طفلی خارج شدید! و به مقام قدرت و شدت رسیدید و حد نصاب را حائز شدید، و اینک از دنیا انتقال پیدا کردید به برزخ. بدن شما در زیر زمین رفت؛ هستی شما و موجودیت شما که زیر زمین نرفت و نمیرود. ملک الموت آن را که واقعیت شماست میگیرد و می برد. در برزخ شما را نگاه میدارند، و چون قیامت بر پا میشود، بین روح و بدن جمع می کنند و شما با همین بدن جسمانی در قیامت حاضر خواهید شد. عود دادن روح را به بدن، برای خداوند از آب خوردن ما آسانتر است و نباید در مقابل قدرت و عظمت نامحدود و غیرمتناهی ذات اقدس او، این را غیر قابل قبول شمرد! و با مجرد استبعاد محال و ممتنع دانست.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 5- صفحه 283-281، صفحه 263-261، صفحه 258-257

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/25626