مقام ولایت و انسان کامل از نظر ابن فارض

در بسیاری از روایات داریم که ائمه اطهار (ع) از تمام عوالم عالم چه بوده و چه هست و چه خواهد بود اطلاع دارند؛ یعنی مقام ولایت که همان مقام عبودیت محضه است، از نقطه نظر قرب مقامی است که بین آن و ذات حضرت حق هیچ فاصله ای نیست؛ و اگر کسی در آن مقام قرار گیرد، احاطه علمیه و احاطه واقعیه حقیقیه نسبت به تمام موجودات عوالم پیدا می کند. عالم پیکری است و امام روح آن است؛ این روح، شاعر و عالم و مدرک است، و تمام اعمال انسان در محضر و مشهد اوست، و اوست کتاب مبینی که کلمه کلیه الهیه می باشد و خداوند هر چیز را در او احصاء فرموده است؛ چقدر عالی و راقی ابن فارض سروده است:
فسرت إلی ما دونه وقف الالی *** و ضلت عقول بالعوائد ضلت (1)
فلا وصف لی والوصف رسم کذاک الإ *** سـم وسم فإن تکنی فکن أوانعت (2)
و من أنا إیاها الی حیث لا إلی *** عرجت و عطرت الوجود برجعتی (3)
و عن أنا إیای لباطن حکمة *** و ظاهر أحکام اقیمت لدعوتی (4)
و منی أوج السابقین بزعمهم *** حضیض ثری آثار موضع وطأتی (5)
و آخر ما بعد الإشارة حیث لا *** ترقی ارتفاع وضع أول خطوتی (6)
فما عالم إلا بفضلی عالم *** و لا ناطق فی الکون إلا بمدحتی (7)
و لا غرو أن سدت الالی سبقوا و قد *** تمسکت من طه بأوثق عروة (8)
(دیوان ابن فارض تائیه کبری ص77 سطر 324 به بعد از تائیه)
1ـ پس سیر کردم در راه فناء در ذات و مقام جمع و رسیدم به جایی که سابقین از علما و حکما قبل از رسیدن توقف کردند؛ و هلاک شد و نابود شد عقل هایی که به واسطه ملاحظه منافع راه را گم کردند.
2ـ و چون بدانجا رسیدم عین و اثری از من نماند؛ پس صفتی و وصفی ندارم؛ چون وصف اثر است و اسم علامت است و چیزی نماند که اثر و علامت داشته باشد و اگر بخواهی فقط با کنایه اشاره ای کنی بدون تصریح کنایه بگو یا صفت بیاور!
3 و 4ـ و از مقام فناء عین تفرقه و بقاء اثر آن عروج کردم به مقام فناء عین و اثر؛ به آنجایی که بالای آن دیگر مقامی نبود و از این عروج و آن مقام رجعت کردم به مقام تفرقه با جمع و حقیقت عبودیت؛ و عالم وجود را بدین رجوع به واسطه حکمت های پنهانی و احکام ظاهریه ای که بر اثر دعوت من اقامه شده بود معطر ساختم.
5ـ و بنابراین نهایت سیر و اوج ترفیع آنان که پنداشتند به نهایت کمال سبقت گرفته اند، حضیض و پست ترین نقطه ای بود که از آنجا موضع قدم من در رجوع شروع شد.
6ـ و آخرین نقطه ای که بعد از اشاره بود آن جائی که دیگر امکان ترقی و تعالی نبود؛ آنجا مرحله اولین قدم من بود.
7ـ پس در عالم وجود هیچ موجود ذی علمی نیست مگر آنکه به سبب فضل من دارای علم شده است؛ و هیچ گوینده و ناطقی در عالم نیست مگر آنکه زبان به مدح و ثنای من گشوده است.
8ـ بنابراین، عجیب نیست که من بر سابقین مقدم شدم و مقام سیادت و بزرگی را حائز گشتم زیرا که من از طه که رسول خداست به محکم ترین پیوند و دستاویز آن تمسک جستم.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 7 صفحه 41-39

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/25707