شهادت پوست علیه صاحب خود در قیامت

قرآن کریم در سوره فصلت آیات 19 تا 23 می فرماید: «و یوم یحشر أعدآء الله إلی النار فهم یوزعون* حتی' إذا ما جآءوها شهد علیهم سمعهم و أبصـ'رهم و جلودهم بما کانوا یعملون* و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالو´ا أنطلقنا الله الذی´أنطق کل شیء و هو خلقکم أول مرة و إلیه ترجعون* و ما کنتم تستترون أن یشهد علیکم سمعکم و لا أبصـ'رکم و لا جلودکم ولـ'کن ظنتم أن الله لا یعلم کثیرا مما تعملون* و ذ'لکم ظنکم الذی ظنتم بربکم أردا'کم و أصبحتم من الخـ'سرین؛ و روزی که دشمنان خدا به سوی آتش گردآوری و سپس یکجا بازداشت می شوند، تا زمانی که نزد آن (آتش) بیایند، گوششان و دیگانشان و پوستشان به آنچه می کرده اند بر ضدشان گواهی دهند و به پوست (بدن) خود می گویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ گویند: همان خدایی که هر چیز را به سخن می آورد، ما را به سخن آورده و او نخستین بار شما را (که چیزی نبودید) آفرید و به سوی او برگردانده می شوید. شما که (گناهانتان را) پنهان می کردید به خاطر این نبود که از شهادت گوش و چشم و پوست تن خود بیم داشتید، بلکه خیال می کردید که خدا از بسیاری از کارهایی که می کنید آگاه نمی شود و این گمان بدی بود که درباره ی پروردگارتان داشتید؛ شما را هلاک نمود و از زیانکاران شدید.»
توجه کنید، در اینجا می فرماید: سمع و ابصار و جلود شهادت می دهند، یعنی گوش و چشمان و پوست ها گواهی می دهند که ما در دنیا چه کار کرده ایم! یک یک اعمالی که انجام داده اند، گوش و چشم و پوست بدن در آنجا گواهی بر عمل خود می دهند. «و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا»؛ «این افراد به پوست های بدنشان میگویند: چرا شما علیه ما شهادت دادید!؟» ما از شما آخر چنین انتظار نداشتیم که علیه ما شهادت دهید! پوست بدن، بشره خود بدن است و از همه چیز به انسان نزدیک تر است و نباید شهادت علیه او بدهد. انسان در دنیا گذشته از خودش افراد غریب را دوست می گیرد و با خود همدست و همداستان می کند، برای اینکه در مواقع گرفتاری و ضرورت به نفع او کاری بکنند، حالا در یک موقعیت و وضعیتی قرار گرفته که پوست و بشره بدن بر ضرر او گواهی می دهند. «قالوا أنطقنا الله الذی ´أنطق کل شیء»؛ «پوست های بدن در پاسخ می گویند: خداوند ما را گویا کرده است؛ آن خداوندی که همه چیز را به نطق در آورده است و گویا نموده است». «و هو خلقکم أول مرة و إلیه ترجعون»؛ «همان خدایی که شما را در بدو امر ایجاد کرد و بازگشت شما هم به سوی خداست» یعنی همان کسی است که بدء و نهایت، و مبدأ و معاد شما به سوی اوست؛ بدء آفرینش و بازگشت شما در سیر حرکت تکاملی به طرف اوست، همان کس زبان ما را گویا کرد و ما را به سخن گفتن در آورد. «و ما کنتم تستترون أن یشهد علیکم سمعکم و لا´ أبصـ'رکم و لا جلودکم و لـ'کن ظنتم أن الله لا یعلم کثیرا مما تعملون»؛ «و شما اینطور نبودید که بتوانید پنهان کنید و مستور نمائید که گوش شما و چشم های شما و پوست های بدن شما گواهی ندهند! بلکه شما چنین می پنداشتید که بیشتر کارهائی را که انجام می داده اید خدا نمی داند و نمی فهمد». «و ذ'لکم ظنکم الذی ظننم بربکم أرد'کم فأصبحتم من الخـ'سرین؛ این گمان بدی بود که شما می کرده اید! گمان زشتی بود که به خدا برده اید! و چنین پنداشتید که خداوند از کار شما خبر ندارد و بدون اطلاع است! بنابراین خسران و زیان به پاداش این سوء ظن به خدا برای شما پیدا شد! و بالنتیجه از خاسرین شدید! و اینک در کنار آتش و در شرف افتادن در آتش هستید.»


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 7- صفحه 194-196

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/25830