نظر علامه طهرانی درباره میزان اعمال

حقیر گوید: میزان را نمی توان انکار نمود و ما به آن ایمان داریم و همانطور که گفتیم بنا بر وضع الفاظ برای معانی کلیه و عامه با ضمیمه روایات وارده بر آنکه انبیا و اوصیا و کردار و منهاج آنان میزان است، استفاده می شود که آن میزان متناسب با سنجش اعمال و عقاید و ملکات است، و باید در یک کفه اش آن اصل ثابت و معیار صحیح و در کفه دیگر، اعمال قرار گیرد، البته کفه ها و شاهین نیز متناسب با اعمال خواهد بود. بنابراین ما قائل می شویم به آنکه میزان در همان معنای حقیقی خود استعمال شده است نه مجازی؛ ولیکن این التزام مستلزم قول به آنکه در یک کفه حسنات و در کفه دیگر سیئات را بگذارند نیست. و لازم نیست که انبیاء و اوصیاء را نیز از حضور یافتگان در پای میزان بگیریم، بلکه خود آنان میزانند ولی میزان متناسب با آن عالم و متناسب با سنجش اعمال.
و نیز ما میزان را نفس مقابله و تعدیل بین اعمال و جزای آن نمی گیریم و میزان را در مجرد معنای عظمت و اهمیت مجازا استعمال نمی کنیم بلکه قائل به میزانی می شویم که در قیامت نصب می شود و یکی از مواقف قیامت است، ولی کیفیت آن همانطور که ذکر شد مانند این میزان های دنیوی که با آن اجسام و اثقال را می سنجند نمی باشد. در آنجا میزان عدل نصب میشود؛ در آیه شریفه داریم: «و نضع المو'زین القسط لیوم القیـ'مة فلا تظلم نفس شیئا و إن کان مثقال حبة من خردل أتینا بها و کفی ' بنا حـ'سبین؛ ما برای روز قیامت میزان های عدل و داد را قرار می دهیم؛ پس ابدا به صاحب نفسی ستم نمی شود و اگر آن ستم به قدر سنگینی یک حبه خردل به اندازه (یک دانه فلفل) بوده باشد ما آن را می آوریم؛ و ما محاسب کافی و تام و تمامی هستیم» (انبیاء/ 47)
و از طرف دیگر می فرماید: «و الوزن یؤمئذ الحق؛ در آن روز وزن حق است» (اعراف/ 8) و از اینجا استفاده میشود که میزان حق همان میزان عدل است. کما اینکه در بعضی از روایات هم وارد شده است که مراد از میزان در روز قیامت میزان عدل است. البته معنای عدل با معنای حق یک تفاوتی دارد: عدل یعنی چیزی را که انسان چون با چیزی دیگر برابر کند، در آن چیز نه زیادی است و نه کمی، بلکه مساوات من جمیع الجهات است و جنبه افراط و تفریط در آن نیست. اما حق یعنی عین تحقق و واقعیت. و شاید حق مفهومش از عدل یک قدری دقیق تر و لطیف تر باشد، چون عین تحقق است؛ و اما عدل در مرتبه ثانی است که انسان باید چیزی را با حق اندازه گیری کند و ببیند کدام زیاد است و کدام کم، آن وقت معنای عدل صادق میشود.
«إن القرءان یفسر بعضه بعضا؛ قرآن خودش مفسر خودش می باشد، و بعضی از آن بعضی از قسمت های دیگر خود را تفسیر می کند». میزانی که در روز قیامت بر پا می دارند هم حق است و هم عدل. وزن در آنجا حق است یعنی حق وزن دارد، باطل وزن ندارد و در آن آیاتی که عنوان ثقل و خفت آمده است؛ «فمن ثقلت مو'زینه؛ پس هر که اعمال وزن شده اش سنگین شد»، «و من خفت مو'زینه؛ و هر که اعمال وزن شده اش سبک شد» (اعراف/ 8-9)؛ در مقابل ثقل و سنگینی، خفت و سبکی میزان است. مؤمنین میزانشان سنگین است و کافران سبک؛ هر چه بدی ها و سیئات بیشتر باشد میزان سبک تر است، و هر چه خوبی ها و حسنات بیشتر باشد میزان سنگین تر است. به علت آنکه چون میزان فقط حق است و با حق سنجیده می شود پس هر چه عنوان حق و تحقق در آن بیشتر باشد سنگین تر و هر چه در آن کمتر باشد سبک تر است. و معلوم است که حسنات دارای عنوان حق می باشند و اما سیئات باطلند؛ و باطل، جفاء و هباء است، بی مقدار و بی ارزش است. و این بر خلاف عالم ماده و طبع است که چیز سنگین تر و کثیف تر بیشتر به طرف زمین و قوه جاذبه آن جذب می شود. در عالم تجرد و معنی هر چه موجودات وزین تر و اصیل تر باشند بیشتر صعود می کنند.
درباره حضرت ادریس (ع) وارد است که: «و رفعنـ'ه مکانا علیا؛ ما او را در مکان و مرتبه ای رفیع بالا بردیم» (مریم/ 57) و یا درباره حضرت ابراهیم (ع) وارد است: «و تلک حجتنآ أتینـ'هآ إبر'هیم علی' قومه نرفع درجـ'ت من نشآء؛ و اینها حجت ها و بینات ما بود که به ابراهیم دادیم تا بر قومش اقامه کند؛ و ما مقام و مرتبه هر کس را که بخواهیم درجاتی بالا می بریم» (انعام/ 83) و یا درباره اهل البیت (ع) دارد که: «فی بیتوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه؛ آنان در خانه هایی هستند که خداوند اجازه داده است که بلند مرتبه و رفیع المنزله باشد و در آن خانه ها یاد خدا و اسم خدا و ذکر خدا برده شود» (نور/ 36)
ولیکن درباره بلعم باعورا داریم که به واسطه توجه به دنیا، خداوند او را بالا نبرد، بلکه به روی زمین مخلد کرد و جاودانه اقامت داد: «و لو شئنا لرفعنـ'ـه بها ولـ'کنه أخلد إلی الارض و اتبع هویـ'ه فمثله کمثل الکلب إن تحمل علیه یلهث أو تترکه یلهث ذ'لک مثل القوم الذین کذبوا بـایـ'تنا فاقصص القصص لعلهم یتفکرون؛ و اگر ما می خواستیم هر آینه به واسطه آیاتی که به او داده بودیم او را بالا می بردیم، ولیکن او به زمین گرایید و توجه کرد و از هوای نفس خود پیروی کرد. پس مثال او مثال سگ است که اگر او را تعقیب کنی له له میکند و اگر هم او را رها کنی له له میکند. اینست مثال گروهی که آیات ما را تکذیب کردند. پس ای پیامبر! این حکایات و داستان ها را برای مردم بازگو کن که امید است آنها تفکر کنند» (اعراف/ 176)
و چون در قیامت ارزش اعمال بر میزان قرب به حق تعالی است و هر عملی که مقرب تر باشد وزین تر و هر عملی که در بعد باشد سبک تر است و اصولا حسنات و سیئات بر این اساس و معیار، عنوان حسنه و سیئه به خود می گیرد؛ بنابراین مناط ثقل و وزن در آنجا تحقق به حق و واقعیت است، و هر عملی که در آن این چاشنی زیاده باشد پسندیده تر و اصیل تر و هر عملی که در آن کم باشد بی بهاتر و فاقد ارزش تر است.


منابع :

  1. سید محمد حسین حسینی طهرانی- معاد شناسی جلد 8- صفحه 156-160

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/26017