تمثیل پیامبر اکرم در یکی بودن راه حق

قرآن این حرفی را که در میان جن ها بازگو شده است نقل می کند که گفت: «و انا منا الصالحون؛ بعضی از ما صالحان هستیم» «و منا دون ذلک؛ بعضی از ما غیر این هستیم یعنی صالح نیستیم»، ولی آن هایی هم که غیر این هستیم یک گروه نیستیم، گروه هایی متعدد هستیم. «کنا طرائق قددا؛ ما طریقه ها و راه های مختلف هستیم و قسمت قسمت، متفرق، متشتت.» (جن/ 11)

تمثیل پیغمبر اکرم
نکته ای که در اینجا هست این است که راه راست یکی است، راه کج، متعدد. اهل حق همیشه در عالم یک گروهند و مشابه یکدیگر ولی اهل باطل گروه ها هستند و غیر مشابه با یکدیگر. چه مثل خوبی پیغمبر اکرم (ص) ذکر کرده است! یک وقت اصحاب در جلسه ای نشسته بودند، دیدند پیغمبر روی زمین همین طور خط می کشد. اول نقطه ای را در نظر گرفت. بعد، از آنجا که نشسته بود یک خط مستقیم به سوی آن نقطه کشید. آنگاه خط هایی منحنی -یا اگر مستقیم هم بود، غیر موازی با آن خط- کشید، یک عده از این طرف کشید یک عده از آن طرف. بعد آن خط وسط را که خط مستقیم بود نشان داد و فرمود: راه ما یعنی همین و یکی هم بیشتر نیست و اما راه هایی که به این مقصد منتهی نمی شود و راه ما نیست متعدد است، از این طرف بخواهی بروی صدها راه است، از آن طرف هم بخواهی بروی صدها راه است. این است که اینجا نگفت که صالحین هم طرائق هستند، صالحون یک طریقه بیشتر نیستند. «آن گروه جن» بعضی مان غیر صالحند. غیر صالح هم یک گروه نیستند، گروه های مختلف هستند.
«و انا ظننا ان لن نعجز الله فی الارض و لن نعجزه هربا؛ و ما یقین داریم که هرگز نمی توانیم خدا را در زمین عاجز کنیم و هرگز نمی توانیم با گریختن او را عاجز کنیم.» (جن/ 12) «ظن» در زبان عربی به معنی گمان به کار برده می شود و به معنی یقین هم به کار برده می شود. در قرآن به هر دو معنا به کار برده شده، اینجا به معنی یقین به کار برده شده است. و انا ظننا ما حالا چنین فکر می کنیم، دیگر رسیده ایم به این حقیقت که راه حق لابد منه است، یعنی انسان نمی تواند خود را به ساحل نجات برساند بدون آنکه راه حق را پیش بگیرد که در واقع خدا را مجبور و عاجز کند. ما فهمیدیم «لامفر منک الا الیک؛ مفری از خدا جز به سوی خدا نیست»، به این یقین رسیدیم «ان لن نعجز الله فی الارض؛ ما نمی توانیم خدا را در زمین عاجز و بیچاره کنیم.» مقصود این است که ما نمی توانیم راه او را نرویم و در عین حال به هدف و مقصد خودمان برسیم، یعنی علی رغم راهی که خدا معین کرده است راه دیگری برویم و در عین حال به نتیجه برسیم. این معنایش لغو کردن راه خدا و غلبه کردن بر خداست. فهمیدیم اینها همه خیال است.
این امر نظیر آن چیزی است که در میان ما انسان ها همه رخ می دهد که وقتی می بینیم راه خدا دشواری دارد می آییم به خیال خودمان یک راه دیگری خلق می کنیم، بعد اگر آن راه را به خودمان نسبت بدهیم کسی از ما قبول نمی کند، می گوییم که راه خدا یک راه سختی است ولی راه امام حسین از راه خدا آسان تر است، ما به جای اینکه راه خدا را برویم، راه امام حسین را می رویم، به جای اینکه تکلیف های خدا را انجام بدهیم، یک سینه سه ضربه می زنیم همه کارها را درست می کنیم، غافل از اینکه امام حسین که راهی غیر از راه خدا ندارد. اگر چنین حرفی راست باشد نعجزالله است یعنی خدا را بیچاره و ناتوان کرده ایم. این راه های فرار شرعی، راه های حیله شرعی که ما در مسائل به کار می بریم، به خیال خودمان اگر اینها درست باشد ما خدا را بیچاره کرده ایم. ولی خدا که بیچاره نمی شود. پس این هایی که ما خیال می کنیم، غلط است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 206-208

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/26345