از مسلمات دین و علم و تجربه است که کردار انسان خواه نیک و خواه بد داراى پى آمد و نتیجه، در دنیا و آخرت است و همچون بذرى است که در مزرعه ى جهان کاشته مى شود، اگر بذر گل بود، نتیجه اش گل است و اگر خار بود، نتیجه اش خار است. به قول سعدى:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر *** اى نور چشم من بجز از کشته ندروى
به عبارت دیگر، هر عملى داراى عکس العمل و هر کنشى داراى واکنش است و باید توجه داشت که مکافات عمل هم در دنیا وجود دارد و هم در آخرت، با این فرق که مکافات در دنیا نسبت به آخرت بسیار کم رنگ تر مى باشد و نیز باید توجه داشت که کیفر یا پاداش عمل به صورت هاى گوناگون به سراغ انسان مى آید. گرفتارى هاى گوناگونى که در دنیا دامنگیر انسان مى گردد، گاهى مکافات عمل است و گاهى براى امتحان است و براى بعضى مایه و پایه ى ترقى و تکامل و پاداش افزون و مضاعف است. چنان که در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است: «و لنبلونکم بشى ء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ و مسلما شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کاهش محصولات می آزماییم، و صابران را نوید ده» (بقره- 155) و روایات متعدد نیز دلالت بر آن دارد. از جمله امام صادق (ع) فرمودند: «إن أشد الناس بلاء الأنبیاء ثم الذین یلونهم ثم الأمثل فالأمثل؛ سخت ترین مردم از نظر بلا پیامبرانند سپس کسانى که در پى آنانند، سپس کسى که از دیگرى بهتر است به ترتیب» (کافی- جلد 2- صفحه 252).
آثار و کیفرهاى دنیوى گناه
در قرآن، ده ها آیه پیرامون آثار و کیفر گناه آمده: «فانزلنا على الذین ظلموا رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ بر ستمگران به خاطر نافرمانى عذابى از آسمان فرستادیم» (بقره- 59).
«یرید الله ان یصیبهم ببعض ذنوبهم؛ خدا مى خواهد آنان را به پاره اى از گناهانشان مجازات کند» (مائده- 49).
«...فاهلکناهم بذنوبهم؛ آن ها را به خاطر گناهانشان نابود ساختیم» (انعام- 6).
«فاخذناهم بما کانوا یکسبون؛ آن ها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم» (اعراف- 96).
«فتلک بیوتهم خاویة بما ظلموا؛ این خانه هاى آن هاست که به خاطر ظلم و ستمشان خالى مانده است» (نمل- 52).
«مما خطیئاتهم اغرقوا؛ آن ها به خاطر گناهانشان غرق شدند» (نوح- 25).
«فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسواها؛ پس خدا آن ها (قوم ثمود) را به خاطر گناهانشان درهم کوبید و سرزمینشان را صاف و مسطح کرد» (شمس- 14).
«ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتى را تغییر نمى دهد، مگر آن که آن ها خود را تغییر دهند» (رعد- 11).
«کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون؛ چنین نیست که آن ها مى پندارند، بلکه اعمالشان همانند زنگارى بر دلهایشان نشسته است» (مطففین- 14).
«و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر؛ و هر گرفتارى که به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده اید و (خدا) بسیارى را نیز عفو مى کند» (شورا- 30).
جالب این که امام علی (ع) به نقل از پیامبر اکرم (ص) مى فرماید: «خیر آیة فى کتاب الله هذه الایة؛ بهترین آیه خدا در قرآن همین آیه است». سپس فرمود: «یا على! ما من خدش عود و لانکبة قدم الا بذنب؛ اى على! هر خراشى که از چوبى به انسان مى رسد و هر لغزش قدمى بر اثر گناهى است که از او سرزده است» (مجمع البیان ذیل آیه کافی- جلد 2- صفحه 269).
گناه سبب سلب نعمت
امام صادق (ع) مى فرماید: پدرم همواره مى فرمود: «ان الله قضى قضاء حتما الا ینعم على العبد بنعمة فیسلبها ایاه حتى یحدث العبد ذنبا یستحق بذلک النقمة؛ خداوند حکم قطعى فرموده که نعمتى را که به بنده اش داده، از او نگیرد، مگر زمانى که بنده گناهى انجام دهد که به خاطر آن سزاوار کیفر گردد» (کافی- جلد 2- صفحه 273).
امیر مؤمنان على (ع) در خطبه 178 نهج البلاغه مى فرماید: «و ایم الله! ما کان قوم قط فى غض نعمة من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها، لان الله لیس بظلام للعبید؛ به خدا سوگند هیچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى گرفته نشد مگر به واسطه گناهانى که مرتکب شدند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد»، سپس افزود: «و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم، و تزول عنهم النعم، فزعوا الى ربهم بصدق من نیاتهم، و وله من قلوبهم، لرد علیهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد؛ هر گاه مردم موقعى که بلا ها نازل مى شود، و نعمت هاى الهى از آن ها سلب مى گردد، با صدق نیت رو به درگاه خدا آورند، و با قلب هائى آکنده از عشق و محبت به خدا از او درخواست حل مشکل کنند، خداوند آن چه را از دستشان رفته به آن ها باز مى گرداند و هرگونه فسادى را براى آن ها اصلاح مى کند» و از این بیان رابطه گناهان با سلب نعمت ها به خوبى آشکار مى شود.
ممکن است این گونه فهمیده شود که آیا اگر خداوند به انسان نعمتی داد و انسان گناهی مرتکب شد، آن گناه هر چه می خواهد باشد، خدا آن نعمت را از انسان می گیرد، یا میان گناهان و نعمت هایی که سلب می شود رابطه خاصی است یعنی هر گناهی تأثیر دارد در سلب نعمت معینی، و در سلب نعمت دیگر اثر ندارد کما این که هر طاعتی تأثیر دارد در جلب یک نعمت معین نه همه نعمت ها. مثلا ما به طور کلی می دانیم که هم باید رعایت حق الله را بکنیم و هم رعایت حق الناس. حق الله وظایفی است بین ما و خدا مثل نماز و روزه، حق الناس وظایف مستقیمی است که ما در برابر مردم داریم از عدالت، انصاف و غیره، تکالیفی است که نسبت به مردم داریم، حقوقی است که دیگران بر عهده ما دارند. یک وقت گناه ما این است که حق الله را ادا نمی کنیم، و یک وقت گناه ما این است که حق الناس را ادا نمی کنیم. حق الله هم فرق می کند، یک وقت نماز نمی خوانیم، یک وقت روزه نمی گیریم، یک وقت العیاذ بالله شراب می خوریم، یک وقت دروغ می گوییم، یک وقت حج خانه خدا را نمی رویم. همین طور است حق الناس. آیا این ها دیگر فرق نمی کند؟ همین قدر که انسان یک گناه مرتکب شد خدا هر نعمتی را که شد از او می گیرد یا هر گناهی با یک نعمت خاصی ارتباط دارد؟ دومی درست است.
در دعای کمیل این طور می خوانیم: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم. اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم. اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء. اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء؛ گناهان را دسته دسته می کند: خدایا آن گناهانی را که نقمت را بر بنده نازل می کند ببخش، آن گناهانی را که نعمت را می گیرد ببخش، گناهانی را که بلا ها را نازل می کند بیامرز، گناهانی را که سبب می شود دعا های ما حبس بشود ببخش (یعنی حال دعا از ما گرفته بشود که دعا نکنیم که این بدترینش است، یا دعا بکنیم و مستجاب نشود)». معلوم می شود هر دسته ای از گناهان یک خاصیت مخصوص به خود دارد.
گناه سبب عدم استجابت دعا
امام باقر (ع) فرمودند: «همانا بنده از خدا حاجتى مى خواهد، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مى دهد خداوند به فرشته مى فرماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز زیرا در معرض خشم من در آمد و سزاوار محرومیت شد» (کافی- جلد 2- صفحه 271).
گناه سبب قطع روزى
امام باقر (ع) مى فرماید: «إن الرجل لیذنب الذنب فیدرء عنه الرزق؛ مردى گناهى انجام مى دهد و در نتیجه روزى از او دور مى شود» (کافی- جلد 2- صفحه 271).
گناه سبب محرومیت از نماز شب
از امام صادق (ع) نقل شده است: «ان الرجل یذنب الذنب فیحرم صلوة اللیل و ان العمل السیىء اسرع فى صاحبه من السکین فى اللحم؛ گاهى انسان گناه مى کند و از اعمال نیکى همچون نماز شب باز میماند (بدانید) کار بد در فناى انسان از کارد در گوشت سریع تر اثر مى کند» (کافی- جلد 2- صفحه 271).
گناه سبب عدم امنیت از حوادث
امیرمؤمنان على (ع) فرمودند: «گنهکار نباید خود را از بلاهاى شبانه و حوادث ناگهانى ایمن بداند» (کافی- جلد 2- صفحه 269) و نیز از جمله عواقب شوم دیگر گناهان عبارتند از: قطع باران، ویرانى خانه، حبس صدساله قیامت، خشم و لعن الهى، بلا هاى بى سابقه، پشیمانى، پرده درى و رسوایى، کوتاهى عمر، زلزله، فقر عمومى، اندوه، بیمارى، تسلط اشرار.
آثار و کیفرهاى اخروى گناه
«و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فى النار هل تجزون الا ما کنتم تعملون؛ آنان که اعمال بدى انجام دهند، به رو در آتش افکنده مى شوند، آیا جزایى جز آن چه عمل مى کردید خواهید داشت» (نمل- 90).
«و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا؛ و هر کس نافرنانى خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن او است، جاودانه در آن مى مانند» (جن- 23).
«یود المجرم لو یفتدى من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته التى تؤویه و من فى الارض جمیعا ثم ینجیه کلا انها لظى نزاعة للشوى؛ گنهکار دوست مى دارد که فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند و (نیز) همسر و برادرش را و قبیله اش را که همیشه از او حمایت مى کردند و تمام مردم روى زمین را تا مایه ى نجاتش شود. اما هرگز چنین نیست، شعله هاى سوزان آتش است که دست و پا و پوست سر را مى کند و مى برد» (معارج- 16).
«تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون؛ شعله هاى سوزان آتش همچون شمشیر به صورت آن ها نواخته مى شود و آن ها در دوزخ چهره اى درهم کشیده دارند» (مومنون- 104).
احباط و پوچ شدن اعمال نیک
یکى از پىامد هاى گناه این است که موجب پوچى و بى خاصیت شدن کار هاى نیک مى شود، یعنى گنهکار اگر کار خیرى انجام دهد، بى نتیجه و بى پاداش مى گردد. در قرآن 16 بار سخن از «حبط عمل» به میان آمده است که از مجموع آن ها چنین نتیجه مى گیریم گناهان بزرگى همچون: کفر، شرک، تکذیب آیات الهى و انکار معاد، ارتداد، مخالفت با پیامبران موجب حبط است. در دنیا نیز اگر کسى سنگى را از وسط جاده اى کنار ببرد تا رهگذرى از آن، آسیب نبیند، این کار او را نیک مى شمارند، ولى اگر همین شخص در چند قدمى آن سنگ، جاده اى را خراب کرده و مانع عبور و مرور شود، در این صورت -ارتکاب گناه بزرگ و خراب کردن جاده- انجام کار نیک -سنگ برداشتن از جاده- را خنثى مى نماید. بنابراین گناهان بزرگ موجب بى اثر شدن اعمال نیک و پوچ شدن آن ها مى شوند، چنان که تکبر و سرکشى ابلیس از فرمان خدا در مورد سجده کردن آدم موجب پوچى شش هزار سال عبادت او گردید. (نهج البلاغه- خطبه 192). روى این اساس باید توجه داشت که آدم گنهکار نمى تواند به کار هاى نیکش دل ببندد زیرا چه بسا گناهان او ثواب کار هاى نیک او را از بین ببرند.
پیامبر (ص) مى فرماید: «هرکس در امر نماز سستى کند و آن را سبک شمرد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار مى کند: کوتاهى عمر، کمى روزى، زدودن سیماى صالحان از چهره اش.، عدم پاداش براى اعمالش، عدم استجابت دعا، عدم بهره مندى او از دعاى صالحان، مرگ ذلیلانه. ،مرگ در حال گرسنگى و تشنگى، ماموریت فرشته اى از طرف خدا که او را در قبرش شکنجه دهد، قبر را بر او تنگ نماید، قبرش تاریک است، ماموریت فرشته اى براى کشاندن او بر زمین از ناحیه صورت در منظر مردم، حسابرسى شدید قیامت، سلب نظر و توجه خدا به او، ابتلا به عذاب سخت» (سفینة البحار- جلد 2- صفحه 44).
همچنین پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «زنا کردن داراى شش اثر است که سه اثرش در دنیا است و سه اثرش در آخرت مى باشد، اثر دنیوى آن عبارت است از: رسوایى، کوتاهى عمر و قطع روزى. و اما اثر اخروى آن عبارت است از: سختى حساب، خشم خدا و جاودانگى در آتش دوزخ و همچنین اعمال نیک او بدون پاداش است و دعایش به استجابت نمى رسد و بهره اى از دعاى صالحان نمى برد» (عقاب الاعمال صدوق).
با توجه به آیات قرآن مشخص می شود که در حقیقت دعوت پیامبران براى دو هدف بوده، یکى آمرزش گناهان و به تعبیر دیگر پاکسازى روح و جسم و محیط زندگى بشر، و دیگر ادامه حیات تا زمان مقرر که این دو در واقع علت و معلول یکدیگرند، چه این که جامعه اى مى تواند به حیات خود ادامه دهد که از گناه و ظلم پاک باشد. در طول تاریخ جوامع بسیارى بوده اند که بر اثر ظلم و ستم و هوسبازى و انواع گناهان به اصطلاح جوان مرگ شدند، و به تعبیر قرآن به اجل مسمى نرسیدند .در حدیث جامع و جالبى نیز از امام صادق (ع) مى خوانیم: «من یموت بالذنوب اکثر مما یموت بالاجال، و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمال؛ آن ها که با گناه می میرند بیش از آن ها هستند که با اجل طبیعى از دنیا مى روند و آن ها که با نیکى زنده می مانند (و طول عمر مى یابند) بیش از آن ها هستند که به عمر معمولى باقى می مانند».