طرز تفکر فلسفی در بیانات پیشوایان شیعه

چنان که برای اهل تتبع در جوامع حدیث، روشن است، بیاناتی که در این زمینه وارد شده است، بسیار بوده و هر متتبعی به صدها حدیث از این قبیل می تواند دست یابد، ولی ما از هر باب به عنوان نمونه، یکی دو حدیث یا خطبه انتخاب نموده و به عنوان "مختار" وارد می کنیم و اجمالا به مورد نظر، یعنی به این که کلام منقول، مربوط به کدام مسئله از مسایل ماوراء الطبیعه است، اشاره می کنیم.
تنها چیزی که باید در این بیانات، به سوی آن کاملا عطف توجه نمود، سه چیز است:
1- تنظیم استدلالی سخن و ترتیب قیاس و نتیجه که در بیانات مذکوره مشهود است.
2- یک رشته اصطلاحاتی که در لسان عربی سابقه نداشته و مخصوصا وقتی به وجود آمده اند که هنوز اصطلاحات فلسفی گذشتگان در میان عرب ها شیوع و انتشار نیافته بود.
3- این بیانات در فلسفه الهی، یک رشته مطالب و مسائلی را حل می کند که علاوه بر این که در میان مسلمین مطرح نشده بوده، و در میان اعراب مفهوم نبوده، اساسا در میان کلمات فلاسفه قبل از اسلام که کتب آنها به عربی نقل شده، عنوانی ندارد و در آثار حکمای اسلام که از عرب و عجم پیدا شده و آثاری از خود گذاشته اند، یافت نمی شود.
این مسائل، همانطور که در حال ابهام باقی مانده و هر یک از شراح و باحثین به حسب گمان خود، تفسیری می کردند تا تدریجا راه آنها تا حدی روشن و در قرن یازده هجری حل شده و مفهوم گردید. مانند مسئله وحدت حقه در واجب و مسدله این که «ثبوت وجود واجبی، همان ثبوت وحدت اوست» و مسئله این که «واجب خود به خود و بلا واسطه شناخته می شود و همه چیز با واجب شناخته می شود، نه به عکس» و نظایر این مسایل. اینها یک سلسله مسایلی هستند که با گذشتن قرن های زیادی از صدر اسلام، حل نشده و حتی در کلمات و آثار فضلای امت از طبقات مختلفه صحابه و تابعین و فقها و متکلیمن و محدثین و حکمای اسلام، نمونه ای از آنها هم در دست نیست.
اینک روایات مورد بحث:
1- از کلام پیشوای اول، امیرالمؤمنین علی (ع) که به منزله مدخل و دستور عمومی در تفکر فلسفی است: «رأس الحکمة لزوم الحق؛ سر حکمت، جدا نشدن از حق است.» (غرر و درر آمدی)
2- «علیکم بموجبات الحق فالزمونا و ایاکم و محالات الترهات؛ «مراقب مطالبی که از ناحیه حق ایجاب شده اند (حقایق قطعی) بوده و از آنها برکنار مشوید و بپرهیزید از خرافات که محال اند.» (غرر و درر)
3- مرسله معروف: «لاتنظر الی من قال وانظر الی ماقیل؛ به گوینده سخن نگاه مکن و به خود سخن نگاه کن.» (غرر و درر)
4- «لاعلم کالتفکر؛ هیچ علمی مانند تفکر نیست.» (نهج البلاغه)
5- از کلام پیشوای هفتم: «لو کان فی یدک جوزة و قال الناس: انها لؤلؤة، ما کان ینفعک و انت تعلم انها جوزة، و لو کان فی یدک لؤلؤة و قال الناس: انها جوزة، ماکان یضرک و انت تعلم انها لؤلؤة.»
در تحف العقول، مرسلا و در کافی، مسندا با اختلاف کمی نقل شده است که:
«اگر گردویی در دستت بوده باشد و همه مردم بگویند: لؤلؤ است، سودی برای تو نخواهد بخشید، در حالی که می دانی گردو است و اگر لؤلؤی در دستت بوده باشد و همه مردم بگویند: گردو است، زیانی به حالت نخواهد داشت، در حالی که می دانی لؤلؤ است.»
ابحاثی که در این احادیث مطرح شده، اگرچه مربوط به یک رشته مسایل خصوصی می باشد، ولی چنان که از تعمق و تدبر در اطراف بیانات روشن است، پایه عمومی آنها روی ابحاث عامه فلسفه عالیه گذاشته شده است.
این نظریات عمیق و مسایل الهی را با طرز مخصوصی که بیان شده اند، با صرف نظر از یک رشته نتایجی که از ابحاث عامه فلسفه استنتاج می گردند، نمی توان توجیه نمود، مانند مسئله اصالت وجود، و وحدت سخنی وجود و تشکیک آن و انقسام وجود به مطلق و محدود و ذهنی و خارجی و مستقل و رابط، مسئله وجوب و امکان و امتناع، مسئله مقارنت جوهر و ماهیت به وجود محدود، مسئله وحدت و کثرت، علت و معلول، حدوث و قدم، قوه و فعل، علم حصولی و حضوری.


منابع :

  1. سید محمد حسین طباطبایی- شیعه در اسلام- صفحه 103-105 و 137

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/27350