دلایل ارسال رسل از منظر قرآن

یکی از اصول سه گانه اسلام، اعتقاد به نبوت می باشد، نبوت که از ضروریات دین اسلام است، معنایش آن است که خدای متعال برای راهنمایی مردم، دستورهایی به وسیله برخی از بندگان خود فرستاده، دستورهای نام برده، «دین» و آورنده آن ها، «نبی یا پیامبر» نامیده می شود. حضرت محمد (ص) خاتم پیامبران و دین اسلام، آخرین ادیان است.

دلیل نبوت
از بحث درباره توحید، روشن می شود که آفرینش اشیا از آن خدای متعال است، پرورش آن ها نیز وابسته به او است و به عبارت روشن تر: هر یک از پدیده های جهان که از نخستین دم پیدایش، برای بقا و تکمیل نواقص خود شروع به فعالیت نموده، نواقص و نیازمندی های خود را یکی پس از دیگری مرتفع می سازد و در حدود امکان، خود را کامل و بی نیاز می کند، سیر منظمی را که در خط بقا می نماید و به وجود خود ادامه می دهد، تنظیم کننده سیر آن و رهبرش از هر منزل به منزل دیگر، خدای متعال است. از این نظر، یک نتیجه قطعی به دست می آید و آن این که هر نوع از انواع پدیده های جهان، برنامه تکوینی خاصی در بقای خود دارد که با فعالیت ویژه خود آن را اجرا می نماید.
و به عبارت دیگر: هر دسته معینی از پدیده های جهان، در سیر بقای خود، یک رشته وظایف مشخص دارد که از ناحیه خدای متعال به سوی آن ها هدایت می شود، چنان که قرآن کریم به این حقیقت اشاره نموده، می فرماید: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ خدای ما آن کسی است که به هر چیز، آفرینش ویژه اش را عطا فرموده و پس از آن هدایتش کرد.» (طه/ 50) همه اجزای آفرینش، در این حکم کلی شریکند و هرگز استثنایی در کار نیست، ستارگان آسمان و زمین که زیر پای ما است و عناصری که در آن موجودند و ترکیباتی که پدیده های ابتدایی را پدیدار می سازند و نبات و حیوان، همه همین حال را دارند. حال انسان نیز در این هدایت عمومی، حال دیگران است، جز این که میان او و دیگران یک قرن است.

توضیح فرق میان انسان و دیگران
کره زمین -مثلا- از میلیون ها سال پیش، آفریده شده و مجموع نیروهای نهفته خود را به کار انداخته، در محیط هستی خود تا حدودی که عوامل مخالف اجازه می دهد به فعالیت می پردازد و در زمینه حرکت وضعی و انتقالی خود، آثار وجودی خود را بروز می دهد و به این ترتیب، بقای خود را تامین می کند و تا عامل مخالف قوی تری جلوش را نگیرد، به همین فعالیت ادامه خواهد داد و از انجام دادن هیچ وظیفه ای از وظایف خود کوتاهی نخواهد کرد. درخت بادام از هنگامی که از میان هسته بیرون آمده تا روزی که درختی کامل گردد، در تغذیه و رشد و نمو و غیر آن (و به عبارت دیگر، در خط سیر خود) وظایفی به عهده دارد که اگر عامل مخالف نیرومندتری راهش را سد نکند، هرگز در انجام آن ها فروگذاری نخواهد کرد و نمی تواند هم بکند، هر پدیده دیگری نیز حالش همین طور است.
ولی نوع انسان، فعالیت های اختصاصی خود را از راه اختیار انجام می دهد و کارهایی که انجام می دهد، از فکر و تصمیم وی سرچشمه می گیرد. انسان چه بسا از کردن کاری که صد در صد به نفع او است و عامل مخالفی نیز جلوش را نگرفته، سرباز نمی زند و کاری را که صد در صد به ضرر وی می باشد، دانسته و فهمیده انتخاب می کند، گاهی از خوردن نوشدارو خوداری می کند و گاهی کاسه زهر به سر می کشد و خود را می کشد. البته روشن است، موجودی که مختار آفریده شده، هدایت عمومی خدایی در حق وی، اجباری نخواهد بود، یعنی پیغمبران، راه خیر و شر و سعادت و شقاوت را از طرف خدای متعال به مردم ابلاغ می کنند و پیروان دین را مژده ثواب داده، آنان را به رحمت پروردگار امیدوار می سازند و گردن کشان و یاغیان را از عذاب خدا می ترسانند و آنان در فرا گرفتن هر یک از آن ها آزاد و مختار خواهند بود. درست است که انسان، خیر و شر و نفع و ضرر خود را اجمالا از راه عقل درک می کند ولی همان عقل غالبا خود را باخته، از خواهش های نفسانی پیروی می نماید و گاهی نیز راه خطا می رود.
بنابراین، قطعی است که هدایت خدایی، باید از راه دیگری -علاوه بر راه عقل- انجام گیرد که آن راه، به کلی از خطا و لغزش مصون باشد یا به عبارت دیگر، خدای متعال دستورهای خود را که از راه عقل اجمالا به مردم می فهماند، از یک راه دیگر تایید نماید. این راه، همان راه نبوت» است که خدای متعال دستورهای سعادت بخش خود را از راه وحی به یکی از بندگان خود بفهماند و به وی مأموریت دهد که آن ها را به مردم برساند و آنان را از راه امید و بیم و تشویق و تهدید به متعابعت آن دستورات وادار نماید. خدای متعال در کلام خود می فرماید: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح والنبیین من بعده...رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل؛ ما به تو وحی کردیم، چنانکه به نوح و پیامبرانی که پس از وی بودند وحی کردیم... پیامبرانی به سوی مردم فرستادیم که به پیروان دین، مژده ثواب می داده، آنان را امیدوار می ساختند و متمردان را از عقاب خدا می ترسانیدند، تا آن که پس از پیامبران، مردم به واسطه نداشتن این نوع هدایت، بر خدا حجت نداشته باشند.» (نساء/ 163-165)

صفات نبی
از بیان گذشته روشن شد که پیامبر باید:
1- در انجام دادن مأموریت خود، از خطا مصون و معصوم باشد و هیچ گونه فراموشی و آفت های دیگر ذهنی به وی راه نیابد، تا آن که بتواند آنچه را به وی وحی می شود، درست دریافت نماید و آنچه را دریافت داشته است، بدون لغزش و اشتباه به مردم برساند، زیرا در غیر این صورت، هدایت الهی به هدف خود نمی رسد و قانون هدایت عمومی از کلیت خود افتاده، در مورد انسان از تأثیر باز می ماند.
2- در کردار و گفتار خود، از لغزش و معصیت مصون باشد، چه با و جود معصیت، اثری برای تبلیغ نمی ماند، زیرا کسی که کردارش با گفتارش مخالف است، مردم ارزشی برای گفتارش قایل نیستند و حتی کردارش را دلیل بر دروغ گویی و شیادی اش می گیرند که اگر راست می گفت، به گفته خود عمل می کرد. این دو امر را می توان در یک عبارت جمع کرد و گفت: برای این که تبلیغ، صحیح و مؤثر باشد، لازم است پیامبر از خطا و معصیت معصوم باشد. خدای متعال در کلام خود نیز به همین معنی اشاره نموده، می فرماید: «عالم الغیب فلایطهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد ابلغوا رسالت ربهم؛ خدایی که علم غیب پیش او است، به غیب خود کسی را مسلط نمی کند، مگر کسی که خدایش برای این کار می پسندد (پیامبر پسندیده) و در این صورت، خدای متعال او را تحت مراقبت قرار می دهد تا پیام های خدایی دست نخورده به مردم ابلاغ شود.» (جن/ 26-28)
3- فضایل اخلاقی را -مانند عفت و شجاعت وعدالت و غیرآن ها- داشته باشد، زیرا این ها همه از صفات پسندیده شمرده می شوند و کسی که از هر گونه معصیت مصون است و از دین متابعت کامل می کند، هرگز با رذایل اخلاقی لکه دار نمی شود.

پیامبران در میان بشر
از راه تاریخ، مسلم است که در میان بشر، پیامبرانی بوده و به دعوت، قیام نموده اند ولی با این وصف، تاریخ زندگی شان چندان روشن نیست، تنها تاریخ زندگانی حضرت محمد (ص) است که خالی از ابهام می باشد و قرآن کریم که کتاب آسمانی آن حضرت و مقاصد عالیه دینی را شامل است، موضوع دعوت پیامبران گذشته را نیز روشن ساخته، مقصد وهدف آنان را همه بیان می کند. قرآن کریم بیان می کند که پیامبران بسیاری از جانب خدای متعال به سوی مردم آمده اند و به اتفاق کلمه به توحید و دین حق دعوت کرده اند، چنان که می فرماید: «و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون؛ پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آن که به وی وحی می کردیم که جز من خدایی نیست، من را نپرستید.» (انبیاء/ 25)

پیامبران صاحب شریعت
قرآن کریم بیان می کند که همه پیامبران خدا دارای کتاب آسمانی و شریعت مستقل نبوده اند، بلکه چنان که آیه کریمه: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا والذی او حینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی؛ آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود، و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم.» (شوری/ 13)، اشاره می کند، پنج تن از میانشان که پیامبران بزرگند، صاحبان کتاب آسمانی مشتمل به شریعتند:
1- حضرت نوح (ع)
2- حضرت ابراهیم (ع)
3- حضرت موسی کلیم (ع)
4- حضرت عیسی مسیح (ع)
5- حضرت محمد (ص)
و شریعت هر یک از این بزرگواران، مکمل شریعت سابقش می باشد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- اصول عقاید و دستورات دینی جلد 1 - 4- صفحه 184-188

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/27600