سیره امام دوم تا امام چهارم در دوران امامتشان

سیره حضرت امام حسن و امام حسین (ع)
شیعه و سنی از پیغمبر اکرم نقل نموده اند که فرمود: «ابنای هذان امامان، قاما او قعدا؛ این دو پسر من امامند، چه به امامت قیام نمایند و چه از کار کناره کنند» (بحارالانوار، ج 16 ص 307). بخش مهم امامت این دو امام، مصادف با دوره خلافت معاویه بود که در تاریخ دویست و پنجاه ساله ائمه هدی، تاریک ترین و اسفناک ترین دوره می باشد. امام حسن (ع) در شش ماه خلافت ظاهری خود و نیز حضرت سیدالشهدا (ع) در شش ماهی که بعد از معاویه زندگی کرد، دست به اقداماتی زدند که گرچه ظاهرا منتهی به شکست شد ولی در باطن با فتح و ظفر واقعی پایان یافت. امام حسن مجتبی (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به خلافت نشست و به منظور خوابانیدن غایله معاویه، مشغول تجهیز لشکری شد و در میان مردم نیز همان سیرت جد و پدر خود را دنبال کرد ولی پس از چندی دریافت که مساعی وی در اثر اخلال گری های سری معاویه، جز نقشی بر آب نیست و سران سپاه وی با معاویه ساخته اند و حتی حاضر شده اند که آن حضرت را دست بسته تحویل دهند یا بکشند.
بدیهی است در این صورت، جنگ با معاویه جز شکست قطعی امام مجتبی نتیجه ای نداشت و حتی اگر خود امام -تنها یا با کسان نزدیک خود- به مقاومت برمی خاست و کشته می شد، کم ترین اثری در تزلزل ارکان سلطنت معاویه یا جلب قلوب مردم نداشت، زیرا معاویه با روش مزورانه مخصوصی که داشت به آسانی می توانست آن حضرت را به وسایل گوناگون و حتی به دست کسان وی بکشد و پس از آن جامه عزا پوشیده، به مقام خون خواهی برآید و بدین وسیله خون پسر پیغمبر را از دامن خود بشوید. آن حضرت از این روی، با پیشنهاد صلح با معاویه تحت شرایطی موافقت فرمود و از خلافت کناره گرفت، اگرچه معاویه همه شرایط را زیر پا گذاشت و به هیچ کدام از آن ها عمل نکرد. آن حضرت بدین وسیله، جان خود و برادرش امام حسین (ع) و شماره معدودی از کسان و یاران خود را از خطر قطعی نگه داشت و از خواص خود، یک جامعه با حقیقت ولی بسیار کوچک در داخل جامعه به صورت اسلامی تشکیل داد و اسلام را از نابودی حتمی حفظ نمود.
البته معاویه کسی نبود که از روش امام پی به این منظور نبرد و به همین جهت، پس از برقراری صلح و استیلای کامل هر که را از دوستان و یاران علی (ع) در هر جا یافت، با عناوین و وسایل مختلف از بین برد، با این که یکی از شرایط صلح این بود که یاران و دوستان خاندان رسالت، در امان باشند. ولی در عین حال، به خاندان رسالت دست نیافت، جز این که در مقدمات تحکیم ولایت عهدی پسرش یزید، امام مجتبی را به وسیله همسرش مسموم کرده، شهید نمود، زیرا یکی دیگر از شرایط صلح این بود که خلافت، بعد از معاویه به امام حسن برگردد. امام حسین (ع) پس از برادر بزرگوار خود، به امر خدا و وصیت برادر، به امامت قیام نمود و نزدیک به ده سال در دوره خلافت معاویه زیست و در این مدت، همان سیرت امام حسن (ع) را پیش گرفت و تا معاویه زنده بود نتوانست کار مؤثری انجام دهد. پس از درگذشت معاویه که یزید کرسی خلافت را اشغال نمود، اگرچه قدرت هولناک سلطنت اموی در اوج خود بود ولی یزید در اثر بی بندوباری، دیگر مانند پدرش تظاهر به معنویت و طرف داری از دین نمی کرد و علنا مقدسات اسلام را به سخریه می گرفت.
این سیرت ناپاک به امام حسین (ع) فرصت خوبی می داد که به مخالفت برخاسته، در راه حق و عدالت قیام نماید، چه آن که مبارزه با قدرت وحشتناک بنی امیه اگر چه منجر به شکست قطعی وی و خانواده آن حضرت می شد ولی شهادت مظلومانه آن جناب در راه حق و عدالت، رونق تازه ای به اسلام داده، دل های تازه ای را شیفته او می ساخت. آن حضرت از فرصت، استفاده فرمود و از تبعیت یزید سرباز زد و مدتی در حرم خدا متحصن شده، بالاخره قیام نمود و در جنگی که در کربلا با لشکریان یزید کرد، با فرزندان و برادران و خویشاوندان و یاران خود (که نزدیک به صد نفر بودند و در میانشان بچه شیرخوار و کودک پنج ساله و یازده ساله و سیزده ساله نیز می توان پیدا کرد) شهید شد. لشکریان یزید پس از شهادت آن حضرت، اموالش را به غارت بردند و زنان و کودکان حرم سرا را -که در میان آنان زینب کبری، دختر امیرالمؤمنین (ع) و دختران امام حسن و امام حسین (به همراه) امام سجاد و امام محمد باقر -که چهار ساله بود- اسیر کرده، همراه سرهای شهدا از کربلا به کوفه و از کوفه تا شام پیش یزید بردند و تن های بی سر و پاره پاره شهدا سه روز روی زمین ماند، تا آن که عده ای از مردم اطراف، جمع شده آنان را به خاک سپردند.
این واقعه جان گداز به طور عیان، هدف و مرام اهل بیت پیغمبر را از منویات بنی امیه و طرفداران ایشان جدا ساخت و حق و باطل را آفتابی نمود. این حادثه در کم ترین وقتی، در هر گوشه و کنار جامعه اسلامی انتشار یافت و موجب بروز انقلابات شدید و خون ریزی های بسیار شد که تا دوازده سال ادامه داشت و بالاخره، یکی از عوامل اساسی سقوط سلطنت بنی امیه گردید. روشن ترین اثر این واقعه، پرورش روحی گروه بی شماری بود که نقش ولایت علی بن ابیطالب (ع) در دل هاشان جای گرفت و دوستی خاندان رسالت را شعار خود ساختند و روز به روز بر شماره و نیروی خود افزایش دادند، تا امروز (که) نزدیک به صد میلیون مسلمان، به نام شیعه، در همه جای جهان زندگی می کنند.

امام سجاد
روش امام سجاد (ع) در مدت امامت خود به دو بخش جداگانه تقسیم می شود که جمعا به روش عمومی امامان منطبق می گردد، زیرا آن حضرت، در واقعه جان گداز کربلا، همراه پدر بزرگوار خود بود و در نهضت حسینی شرکت داشت و پس از شهادت پدر که به اسارت در آمد و از کربلا به کوفه و از کوفه به شام برده شد، در طول مدت اسیری، هرگز تقیه نداشت و بی محابا حق و حقیقت را اظهار می کرد و در مواقع مقتضی، به وسیله سخنرانی ها و بیاناتی که ایراد می نمود، حقانیت خاندان رسالت و مفاخر آنان را گوشزد خاص و عام می فرمود و مظلومیت پدر بزرگوار خود و فجایع ستم کارانه و بی رحمانه بنی امیه را آفتابی کرده و طوفانی از احساسات و عواطف مردم برپا می ساخت. ولی پس از آن که از اسیری رهایی یافته، به مدینه برگشت و محیط جانبازی به محیط آرامش تبدیل یافت، گوشه خانه را گرفته، در به روی بیگانگان بست و به عبادت حق مشغول گشت و بی سر و صدا به تربیت افرادی که پیروان حق و حقیقت بودند پرداخت. آن حضرت در ظرف سی و پنج ساله مدت امامت خود، به طور مستقیم و غیرمستقیم، گروه بی شماری را پرورش داده، معارف اسلامی را در قلوبشان جای داد. تنها، دعاهایی که آن حضرت در محراب عبادت با لهجه آسمانی خود انشا کرده و به وسیله آن ها با خدای کارساز به مقام راز و نیاز برآمده است مشتمل بر یک دوره کامل از معارف عالیه اسلامی می باشد و این دعاها جمع آوری و به نام صحیفه سجادیه معروف شده است.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- اصول عقاید و دستورات دینی- ج 1-4 صفحه 205-208

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/27633