پیامبران و اهداف آنان

پیامبران که به نیروها تحرک می دهند و سامان می بخشند، صرفا در جهت ساختن فرد و ساختن جامعه انسانی است و به عبارت دیگر، در جهت سعادت بشری است، محال و ممتنع است که در جهت فاسد کردن فرد و یا تباهی جامعه انسانی صورت گیرد علیهذا اگر اثر دعوت یک مدعی پیامبری، فاسد ساختن انسان ها، از کار انداختن نیروهای آنها یا به فحشا و هرزگی افتادن انسان ها و یا تباهی جامعه انسانی و انحطاط مجتمع انسانی باشد، خود دلیل قاطعی است بر اینکه این مدعی در دعوی خودش صادق نیست.
اقبال لاهوری در اینجا نیز سخن ارزنده ای دارد، می گوید: «راه دیگری برای داوری کردن در ارزش تجربه دینی یک پیغمبر (حقیقی بودن رسالتش و واقعیت داشتن اتصال درونی اش با خدا) آزمودن انواع انسانیتی است که ایجاد کرده و نیز توجه به آن جهان فرهنگ و تمدنی است که از رسالت وی برخاسته است.» (احیای فکر دینی در اسلام، صفحه 144)
در افتادن با شرک ها، خرافه ها، جهالت ها، ساخته های خیالبافانه، ظلم ها و ستم ها و ستمگری ها یکی دیگر از علایم و نشانه های صداقت پیامبری یک مدعی پیامبری است، یعنی محال است که یک نفر پیامبر واقعی از جانب خدا برگزیده شود و در پیامش چیزی باشد که بوی شرک بدهد و یا به کمک ظالم و ستمگر بشتابد و ظلم و بی عدالتی را تأیید نماید و یا در برابر شرک ها، جهالت ها، خرافات و ستمگری ها سکوت کند و به ستیزه و مبارزه بر نخیزد.
توحید، عقل، عدل از اصول دعوت همه پیامبران است و تنها دعوت افرادی که در این مسیر دعوت می کنند، قابل مطالعه و مطالبه دلیل و معجزه است، یعنی اگر شخصی در پیام خود چیزی بر ضد توحید یا بر ضد حکم قطعی و مسلم همه عقول و یا بر ضد عدل و تایید ظلم بیاورد، پیامش ارزش مطالعه و مطالبه دلیل هم ندارد، همچنان که اگر یک مدعی پیامبری مرتکب گناه یا اشتباه شود و یا توانایی رهبری خلق را نداشته باشد -هر چند منشا این ناتوانی یک عیب جسمانی و یک بیماری نفرت آور نظیر جذام باشد- یا دعوتش در مسیر سازندگی انسان ها نباشد، پیامش ارزش مطالبه دلیل و معجزه ندارد علیهذا چنین اشخاصی به فرض (به فرض محال) اعجازگر هم باشند و معجزات فراوانی هم ارائه نمایند، عقل پیروی آنها را جایز نمی شمارد.

تفاوت پیامبران با سایر مردم
پیامبران با همه جنبه های خارق العاده ای که دارند از قبیل معجزه، عصمت از گناه، عصمت از اشتباه، رهبری بی نظیر، سازندگی بی نظیر، درگیری بی نظیر با شرک ها، خرافه ها و ستمگری ها، از جنس بشرند، یعنی همه لوازم بشریت را دارند: مانند دیگران می خورند، می خوابند، راه می روند، تولید مثل می کنند و بالاخره می میرند، همه نیازهایی که لازمه بشریت است در آنها هست پیامبران مانند دیگران مکلف و موظف اند و تکالیفی که به وسیله آنها به مردم دیگر ابلاغ می شود، شامل خود آنها هم هست، حرام و حلال ها درباره آنها هم هست و احیانا برخی تکالیف شدیدتر متوجه آنها می شود، آنچنان که بر رسول اکرم (ص) تهجد یعنی بیداری آخر شب و نافله شب واجب بود.
پیامبران هرگز خود را از تکالیف استثناء نمی کنند آنها مانند دیگران و بیش از دیگران از خدا می ترسند، بیش از دیگران خدا را عبادت می کنند، نماز می خوانند، روزه می گیرند، جهاد می کنند، زکات می دهند، به خلق خدا احسان می کنند، برای زندگی خود و دیگران تلاش می کنند و در زندگی انگل بر دیگران نمی شوند.
تفاوت پیامبران با دیگر مردمان صرفا در مسئله وحی و مقدمات و لوازم وحی است. وحی، پیامبران را از بشریت خارج نمی سازد، بلکه آنها را نمونه انسان کامل و الگوی دیگران می سازد، به همین دلیل، پیشرو و راهبر دیگران می شوند.

تفاوت پیامبران اولوالعزم با سایر انبیاء
پیامبران به طور کلی دو دسته اند: یک دسته اقلیت اند که مستقلا به خود آنها یک سلسله قوانین و دستورات وحی شده است و مأموریت یافته اند آن قوانین را به مردم ابلاغ و مردم را بر اساس آن قوانین و دستورات هدایت نمایند این پیغمبران در اصطلاح قرآن به نام "اولو العزم" خوانده می شوند ما دقیقا نمی دانیم که پیغمبران اولو العزم چند نفر بوده اند، خصوصا با توجه به اینکه قرآن کریم تصریح می کند که فقط داستان بعضی پیامبران را بازگو کرده است اگر قرآن داستان همه پیامبران را بازگو کرده بود و لااقل اگر مدعی می شد که پیغمبران مهم همه در قرآن بازگو شده اند، ممکن بود عده پیغمبران اولو العزم از روی آنچه در قرآن بازگو شده است دانسته شود ولی اینقدر می دانیم که نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و پیامبر اکرم (ص) پیامبران اولو العزم و صاحب شریعت بوده اند و به هر یک از اینها یک سلسله دستورها و قوانین وحی شده است که به مردم ابلاغ و مردم را بر اساس آن قوانین تربیت کنند.
دسته دوم پیامبرانی هستند که از خود شریعت و قوانین نداشته اند، بلکه مأمور تبلیغ و ترویج شریعت و قوانین بوده اند که در آن زمان وجود داشته است اکثریت پیامبران از این گروه می باشند، مثلا هود و صالح و لوط و اسحاق و اسماعیل و یعقوب و یوسف و یوشع و شعیب و هارون و زکریا و یحیی (ع) از این دسته اند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 19-22

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/2849