هرگاه در معنی لغوی شفاعت درست بیندیشیم مفهوم اسلامی آن را نیز می توان به دست آورد، زیرا شفاعت از ماده شفع به معنی ضمیمه کردن چیزی به همانند او است ( ضم الشی الی مثله) و از اینجا روشن می شود که باید نوعی شباهت و همانندی در میان آن دو بوده باشد، هرچند تفاوتهائی نیز در میان آنها دیده شود. و به همین دلیل شفاعت به مفهوم قرآنیش این است که شخص گنهکار به خاطر پاره ای از جنبه های مثبت ( مانند ایمان) یا انجام بعضی از اعمال صالح شباهتی با اولیاء الله پیدا کند و آنها با عنایات و کمکهای خود او را به سوی کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضای عفو کنند. و به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودی قویتر و برتر، در کنار موجود ضعیفتر، و کمک کردن به او برای پیمودن مراتب کمال است.
شفاعت در مورد افراد خطاکار همیشه درجوامع انسانی وجود داشته است، و شاید هزاران سال قبل از نزول قرآن افراد صاحب نفوذ برای خطا کاران نزد ارباب قدرت شفاعت می کردند، منتها شفاعت رائج در میان مردم، با شفاعت در منطق قرآن و ادیان آسمانی یک فرق بسیار مهم و واضح دارد و آن اینکه: شفاعت در جوامع انسانی غالبا از این نظر بوده است که شفاعت کننده دارای نوعی نفوذ اجتماعی بوده، و شخصی که نزد او شفاعت می شد از جهتی به او نیاز داشته، لذا شفاعت او را در مورد خطا کار می پذیرفته تا به موقع از نفوذ شفاعت کننده برای پیشرفت مقاصد خود کمک بگیرد!
مثلا شاهان، شفاعت اطرافیان خود و رجال دولت را در مواردی می پذیرفتند تا به آنها عظمت دهند و برای آنها ارزش قائل شوند و به مرقع از وجودشان در کارهای خود کمک گیرند. شفاعت کنندگان نیز روابط شخصی را با شفاعت شونده در نظر می گرفتند، نه شایستگیهای افراد را. ولی از آنجا که خداوند غنی با لذات، و بی نیاز علی الاطلاق است، شفاعت در پیشگاهش شکل دیگری پیدا می کند، و آن اینکه شفیعان درگاهش نگاه می کنند ببینند که در میان خطاکاران چه کسانی پیدا می شوند که بر اثر پاره ای از نقاط مثبت مانند ایمان و بعضی از اعمال صالح مورد رضای پروردگارند و به خاطر همین زمینه های مثبت نزد خدا برای آنها شفاعت می کنند، و این تفاوت مهم شفاعت معمول میان مردم را از شفاعت اولیاء الله در درگاه خدا جدا می سازد که اولی بر اساس «رابطه ها» است و دومی بر اساس «ضابطه ها»!
و از اینجا پاسخ بعضی از خرد گیرهای ناآگاهان که شفاعت را به نوعی پارتی بازی یا چراغ سبز دادن به گنهکاران تفسیر کرده، و آن را با شفاعت اطرافیان سلاطین جبار مقایسه نموده اند روشن می شود، زیرا عوامل زیربنائی شفاعت در مفهوم شرعیش عواملی است سازنده، براساس لیاقتهاست که درحالی که شفاعت رائج در میان مردم در بسیاری از موارد از نیازهای طرفین و رابطه های شخصی و خصوصی و غیر منطقی سرچشمه می گیرد. شفاعت الهی تربیت کننده است، و شفاعتهای معمولی گاه سبب جرأت بر گناه است. آیاتی که در قرآن آمده است نیز گواه زنده ای براین معنی است زیرا برای شفاعت شوندگان اوصافی ذکر می کند که همگی ناظر به جنبه های مثبت و لیاقت و شایستگی است، هرچند این شایستگی بر اثر بعضی از اعمال صالح باشد.