مکان داشتن خداوند در مکتب خلفا

فرقه مجسمه و مشبهه، می پندارند خدا را ظاهری چون آدمی است؛ دارای رخساری مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمی با دست و پا و....می باشد. همچنین می پندارند که کمال معرفت به ذات مقدس الهی در این است که انسان معتقد شود که خدای متعال در بالای همه مخلوقات و بر روی عرش و کرسی قرار گرفته است. به همین دلیل است که اینان گمان کرده‏ اند مخالفان فکری آنها که می‏گویند: خداوند جا و مکان خاص ندارد، و در همه جا هست مرادشان همان جسم مادی مورد پذیرش مجسمه می‏باشد، در حالی که مخالفین آنها می‏گویند: خداوند جسم نیست که در جائی باشد.

روایاتی در مصادر مکتب خلفا وجود دارد که نقل و انتقال باری تعالی را از جایی به جایی اثبات می کند. به خصوص روایت هایی که از ابوهریره در این باره نقل شده است، مانند  مواردی که اکنون نقل می نماییم:

روایات مکتب خلفا در مکان داشتن باری تعالی و نقل و انتقال او
* فرود آمدن خدا از عرش به آسمان:

در صحاح مکتب خلفا، از ابوهریره چنین روایت کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «در جزئی از شب، یا ثلث آخر شب، خداوند به آسمان دنیا ( آسمان اول) فرود می آید و می گوید: کیست که مرا بخواند تا دعای او را قبول کنم؟ یا از من بخواهد تا آنچه می خواهد به او عطا کنم؟! سپس می گوید: کیست که بر شخص ثروتمند و مستغنی، که خود هیچ ظلم هم نمی کند، قرض بدهد؟»

در آخر روایت  دیگر آمده است: «خداوند دست های خود را باز می کند، سپس می گوید: کیست که به خدای غنی و عادل قرض بدهد؟»

حدیث نزول خداوند از عرش به آسمان اول، با اختلاف در متن آن، از ابوهریره نقل گردیده است. در بعضی از این حدیث ها، نزول خداوند در ثلث آخر شب گفته شده است، و در بعضی دیگر یک سوم از شب گذشته، و در بعضی دیگر دو سوم از شب گذشته، و نیز در بعضی دیگر، قسمتی از شب گذشته تعیین گردیده است.

روایت های گذشته که از ابوهریره نقل گشته، سبب شده است که دانشمندان مکتب خلفا، روایت های دیگر او و غیر از او را به معنای جا و مکان داشتن خدا تصور کنند مانند روایت هایی که ذیلا نقل خواهیم نمود.

*  رفت و آمد ملائکه نزد خداوند:
دارمی و ابن خزیمه از « ابوهریره» روایت کرده اند که گفت: رسول خدا فرمود «ملائکه شب و روز در نماز صبح و نماز عصر جمع می شوند. ملائکه شب بالا می روند و ملائکه روز می مانند. آنگاه خداوند از ایشان (ملائکه شب) سوال می فرماید: بندگانم، آنگاه که از ایشان جدا شدید، در چه حال بودند؟ ملائکه در جواب گویند: بر ایشان فرود آمدیم، در حالی که نماز می خواندند، و از ایشان جدا شدیم در حالی که نماز می خواندند.»

سپس ابن خزیمه می گوید: «از این خبر، ظاهر و ثابت می گردد و صحت این مطلب معلوم می شود که خداوند در آسمان می باشد، و ملائکه از دنیا به سوی او بالا می روند، و آنچنان که جهمیه – که صفات خدا را باطل کرده اند- می گویند: «خداوند در آسمان است و در زمین  است»، نیست. اگر چنین بود، باید ملائکه در زمین نزد خدا بروند، یا در زیر طبقات زمین نزد خداوند بروند. بر جهمیه لعنت های پیایی خداوند باد!»

«دارمی» نیز پس از آنکه به چندین آیه-که در آنها درباره قرآن، لفظ «نزول» ( نازل شد، فرود آمد) به کاررفته – استشهاد می کند، می گوید: «این آیات و مانند آن زیاد است،  و همه  آنها دلالت دارد بر آنکه خداوند عزو جل قرآن را از نزد خود و از آسمان فرستاده است. اگر چنان بود که این گمراهان ادعا می کنند که او ( باری تعالی) زیر زمین و بالای زمین می باشد، همچنان که بر فراز عرش و بالای آسمان هفتم قرار دارد، در این صورت خداوند می فرمود: قرآن را از پایین به بالا آوردیم، یا قرآن را برای تو در آوردیم، یا بالا آوردیم و مانند این تعبیرها. بنابراین، ظاهر قرآن و باطن قرآن، بر آنچه گفتیم دلالت دارد و نیازی به تفسیر کردن ندارد. عوام و خواص مردم همگی آن را می فهمند و جای هیچ گونه تأویل در این باره نیست.»

* خبر معراج:
دارمی می گوید: «پیامبر در خبر معراج بیان فرموده که او را از آسمانی به آسمانی بالا بردند تا به سدرة المنتهی، بالای هفت آسمان رسید. اگر خداوند در همه جا بود- چنان که اینان پنداشته اند- اسراء ( سیر دادن شبانه) و براق و معراج معنی نداشت! پیامبر را نزد چه کسی به آسمان می بردند، در حالی که به گمان دروغ شما خدا با او و در خانه اش بود، و هیچ حجابی بینشان نبود؟!» سپس دارمی خبر معراج را به روایت ابوذر، از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم  نقل می کند.

روایت های گذشته سبب شده است تا دانشمندان مکتب خلفا، آیاتی از قرآن را بر وفق عقیده تجسیم، تأویل نمایند؛ همچنان که دارمی در «باب النزول» از کتابش، همین روش  را داشته می گوید: «ازجمله آیاتی که به آن، علیه کسانی که منکر نزول خداوند می باشد، استدلال می شود و حجت برای آنها آورده می شود، قول خداوند تبارک و تعالی می باشد که فرمود: "هل ینظرون إلا یأ تیهم  الله فی ظلل من  الغمام و الملا ئکه" ( سوره بقره / آیه 210) و اینکه فرموده است: "و جاء ربک و الملک صفا صفا" ( سوره فجر/ آیه 22) و این داستان، در روز قیامت است؛ آنگاه که خداوند پایین آید تا بین بندگان حکم فرماید...آن کس که قدرت دارد روز قیامت از آسمان ها پایین آید تا بین بندگانش قضاوت کند، می تواند هر شب از آسمانی به آسمان دیگر نزول فرماید....»


منابع :

  1. سید مرتضی عسکری- نقش ائمه (ع) در احیای دین- از صفحه 353 تا 357

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/400970