بشر در سایه دانش، بر بسیاری از مشکلات زندگی پیروز شده و به قسمتی از بیچارگیها و ناتوانیهای خود پایان داده است. مثلا با شناختن دشمن نامرئی خود ( میکرب) و راه مبارزه با آن، خود را از بسیاری از بیماریها به صورت قابل ملاحظه ای رها ساخته است و با استخراج منابع زیرزمینی و بکار گرفتن نیروهای مختلف طبیعت بسیاری از موانع را از پیش پای خود برداشته، و وسائل استراحت خویش را به نحو دلپذیری فراهم کرده است. ولی در برابر این پیروزی چشمگیر علمی، به سکون خاطر و آرامش روان که زیربنای یک زندگی سعادتمندانه است، نه تنها دست نیافته است، بلکه به موازات پیشرفتهای مادی و افزایش وسائل استراحت جسمی، بر مشکلات روانی او روز بروز افزوده شده و این افزایش مشکلات روانی، همچنان به سیر صعودی خود ادامه می دهد. تو گوئی نگرانیهای روحی، دلهره های روانی، با ترقیات مادی و تمدن ماشینی او توام و همراه بوده و به موازات هم درحال پیشرفت هستند. البته بشر در تمام قرون با نوعی از اضطراب و تشویش دست به گریبان بوده است؛ ولی هیچگاه بسان این عصر ترس، غم، اضطراب، دلهره، تشویش خاطر و پریشانی روان نبوده است. گواه ان آمارهائی است که مطبوعات صنعتی ترین کشورهای جهان در این باره منتشر ساخته اند. البته اضطراب و نگرانی عللی دارد که هم اکنون به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- مادیگری بی حد و حساب
گروهی که معنویات را به دست فراموشی سپرده اند و جز مادیات زودگذر دنیوی، هدف دیگری ندارند، برای بهتز زیستن و ارضاء غرائز و اشباع خواسته های درونی خود، پیوسته تلاش می کنند و در عین حال به یک دهم آنچه میخواهند نمیرسند، نتیجه چنین دنیاخواهی و تجمل پرستی جز تشویش، اضطراب و سلب آرامش فکری چیزی نیست. شخصی که هدفی جز ثروت اندوزی و بهره گیری مادی و لذتهای جسمی نداشته باشد و در حقیقت فضای فکر و روح و روان او را دنیا طلبی و مادیات پر کرده باشد، از آنجا که قسمت اعظم آنچه را میخواهد فراهم نمیگردد، ناچار دچار آزارهای فکری و تشویش و نگرانی روانی شده و پیوسته رنج می برد و اگر وسوسه آینده تاریک به آن افزوده شود در این صورت این افکار به صورت یک «خوره» خطرناک، اعصاب او را از بین میبرد. این یکی از عوامل مهم اضطراب است.
2- شدائد و مصائب
جهان ماده پر از مصائب و شدائد است. هر فردی در طول زندگی خود با یک سلسله از محرومیتها، شکستها، و حوادث ناگوار روبرو میگردد، و هر کدام از آنها عامل مهمی برای اضطراب و دلهره و غم و انده بشمار میروند. در یک چنین جهان طوفانی که کشتی زندگی همواره در معرض تصادم با امواجی از مشکلات گوناگون است، هیچکس نمیتواند واکنش این عوامل را در روح خود انکار کند.
3- اندیشه فنا و مرگ
هر فردی به طور قطع و یقین میدانند که رشته عمر وی پس از چندی قطع خواهد گردید و از آنچه به قیمت عمر خود گرد آورده است، دست خواهد شست. اندیشه مرگ که به صورت هیولای مخوفی، در برابر هر انسانی مجسم میگردد، برای کسانیکه مرگ را پایان زندگی دانسته و به حیات اخروی و زندگی پس از مرگ قائل نیستند، بسیار جانکاه و ناراحت کننده است و زندگی آنان را بویژه در قسمت اخیر عمر، کاملا تلخ میسازد؛ و هر نوع نشاط زندگی را سلب مینماید. و گاهی در این مرحله، فشار روانی به حدی میرسد که انسان را به مرگ پیشرس دچار میسازد، زیرا وقتی بشر مرفه خود را با یک چنین اعتقاد (مرگ دروازه فنا است و پس از مرگ خبر ی نیست) در آستانه فنا و نیستی دید، یأس و نومیدی مطلق روح او را سخت تیره و تاره کرده و زندگی را به کام او تلخ میسازد. روی این عوامل و همانند آنها است که زندگی در محیط های مادیگری با رنج و فشار روحی توأم است، و بشر مادی در فکر پناهگاهی است که به روح متزلزل او ثبات و آرامش بخشد و خود را از این اضطراب و دلهره برهاند. گاهی برای رهایی خود به مواد مخدر و قمار پناه میبرد تا در سایه این عوامل تباه کننده عقل و احساس، مدتی در جهان بی خبری بسر برد و به طور موقت روح و روان خود را بدست فراموشی سپارد و از فشارهای روحی غافل و برکنار بماند. و گاهی برای کاستن فشار به تئاترها، سینماها و آهنگها و... پناه برده و تصور میکند این امور با جلوه های فریبنده خود میتواند به روح لرزان و فکر مضطرب او ثبات و آرامش دهد. ولی پس از مدتی از تمام این عوامل هم یک نوع زدگی پیدا میکند، و گاه فشار جانکاه دلهره های درونی به حدی میرسد که حتی دست به انتحار و خودکشی میزند.