لزوم بعثت پیامبران(ع)، از نظر وضع قوانین

دانشمندان «لزوم بعثت پیامبران» را از جانب خدا از طرق گوناگونی مورد بررسی قرار داده اند و با دلائل گوناگونی لزوم اعزام پیغمبران الهی را ثابت و مبرهن نموده اند:

تکامل انسان از طریق قوانین آسمانی
پایه های این برهان را امور زیر تشکیل می دهد. هریک از این امور را به طور فشرده توضیح می دهیم:

1- انسان خواهان زندگی دستجمعی است
برچیده شدن زندگی فردی انسانها در بیابانها و بیغوله ها و جنگلها و شکاف کوهها، و گسترش زندگی دستجمعی حاکی از آن است که بشر خواهان زندگی دستجمعی است تا در پرتو معاونت و همکاری بتواند بر بسیاری از مشکلات پیروز گردد، و موانعی را که بر سر راه زندگی سعادتمند او قرار گرفته است از میان بردارد.

2- انسان یک موجود مرز نشناس است
هر فردی از انسان غریزه «حب ذات» و «خویشتن خواهی» دارد و در این راه هیچ حد و مرزی را نمی شناسد و همه چیز را برای خود و از آن خود می داند و اگر روزی به همکاری  تن می دهد و در برابر مقررات سنگین اجتماعی  تسلیم می گردد، روی این اصل است که نیل به سعادت و خوشبختی را بدون آن ممکن نمی بیند زیرا می داند که دیگران در برابر  اراده او، بدون قید و شرط نمی گردند، و به همین چهت ناچار می گردد که حقوق دیگران را محترم  شمارد و به نوعدوستی تظاهر نماید.

3- برای یک اجتماع صحیح قانون ضروری است
برای تعدیل و رهبری حس ( حب ذات) و عریزه ( خود خواهی) انسان و به منظور پایان بخشیدن به خود کامگی های او قوانینی لازم است که دو مزیت زیر را دارا باشد:

اولا وظایف افراد را در اجتماع روشن سازد زیرا یک فرد هرچه هم پاک و دادگر باشد، تا روش کار و حدود وظایف او معلوم نگردد، نمی تواند وظایف خود را به طور صحیح انجام دهد، و از تصادم قهری و برخورد با حقوق دیگران که لازمه همزیستی است، خود را باز دارد، زیرا بسا افرادی بر اثر تربیت های خانوادگی و فرهنگی خاضرند گام از مرز دادگری فراتر ننهند ولی بر اثر عدم آشنائی به وظائف و حقوق خود، نمی تواند از تصادم با حقوق دیگران خود را باز دارند، و در نتیجه تصادمهایی پدید می آید که منجر به نزاع و قتل و یک رشته مفاسد اخلاقی و اجتماعی می گردد و از تکامل که هدف از آفرینش آنها است باز می مانند.

ثانیا- با تعیین کیفرها و پاداش ها غریزه خودخواهی او را تعدیل نماید و اندیشه تجاوز به حقوق دیگران را از مغز او بیرون سازد. اکنون باید دید که چنین طرحی که زیر بنای یک اجتماع انسانی است باید به دست چه کسی تنظیم و ارائه گردد.

4- شرایط قانگزار
از آنجا که قانونگذار با دستگاه آفرینش همکاری نموده و می خواهد انسانها را با تنظیم برنامه خاصی به سوی کمال رهبری نماید باید شرایط زیر را دارا باشد:

الف- چون هدف قانونگذار تأمین نیازمندیهای جسمی و روانی انسان است، باید از همه رموز و اسرار جسمی و روحی او، به طور دقیق مطلع و آگاه  باشد، زیرا نسخه هر پزشکی هر چه هم دقیق و کامل  تنظیم گردد، در صورتی مفید و سودمند واقع می شود، که پزشک از اوضاع بیمار کاملا آگاه باشد و نسخه را مطابق وضع مزاج بیمار و شرایط واقعی جسم  روان او تنظیم کند، و در غیر اینصورت سودمند واقع نخواهد شد، و به عبارت دیگر قانونگذار باید «انسان شناس» و «جامعه شناس» کامل بوده و از غرائز و عواطف انسانها و همه ویژگیها و ابعاد و جودی آنان در شرایط  گوناگون کاملا آگاه باشد و دقیقا نیازهای آنان و درستـترین راه پاسخ به نیازها را بداند و مصالح فردی و اجتماعی  را بخوبی درک کند.

ب- قانونگذار  باید کوچکترین نفعی در تدوین و تنظیم قانون نداشته باشد تا حس سودجوئی و غرئزه «حب ذات»، حجاب ضخیمی در برابر دیدگان عقل وی پدید نیارد، و او را از تشخیص منافع مصالح نوع ناتوان نسازد.

ج- قانونگذار باید تنها  به اصلاح ظاهر و برون و اعمال و افعال جامعه اکتفاء نورزد بلکه در اصلاح عقاید و افکار جامعه که سرچشمه هر نوع اصلاح می باشد نیز عنایت داشته و بکوشد.

به عبارت دیگر: سوق دادن جامعه به سوی کمالی که برای آن آفریده شده است در صورتی عملی می گردد که نظارت و مراقبت قانونگذار از چهارچوب افعال بگذرد و مراقب افکار و اخلاق  جامعه نیز باشد. اکنون برگردیم ببینیم  این شرایط در چه کسی و در مقامی به طور کامل وجود دارد: اگر بناست شخص قانونگذار «انسان شناس» کامل باشد، انسان شناسی کاملتر  از خدا که سازنده و آفریننده او است نداریم و هیچکس به اسرار مصنوع، از سازنده آن آگاهتر نیست. خدایی که سازنده ذرات وجود، پدید آرنده سلول ها و ترکیب دهنده قطعات مختلف وجود انسان می باشد بر اسرار وجود انسان، و نیازمندیهای نهان و آشکار، و مصالح و مفاسد، و اندازه احساسات و غرائز  مصنوع خود، از دیگران آگاه تر است، از این جهت این شرط به صورت کامل در خدا وجود دارد.

در شرط دوم نیز تنها خدا است که نفعی در اجتماع ما ندارد و از هر نو ع غرائز خودخواهی پیراسته است و همه افراد بشر کم و بیش به حس خودخواهی که آفت قانون گذاری صحیح است، گرفتار می باشد و هرچه هم سعی کنند که خود را از چنگال این غرائز برهانند، بیشتر گرفتار می شوند.

در شرط سوم، مراقبت بر اعمال درونی و کنترل افکار و غرائز در خلوتخانه ها هم جز در پرتو قوانین آسمانی که برپایه ایمان به خدا و روز رستاخیز و پاداش و کیفر استوار است، امکان پذیر نیست زیرا قوانین بشری فقط بر اعمال نظارت دارد نه بر افکار و عقاید، و هرگز نقشی در اصلاح اندیشه و افکار  ندارد، و مردم از نظر اخلاق و عقاید کاملا آزاد می باشند و اگر تصمیم بگیریم که برای اصلاح باطن انسان، قوانینی وضع کنیم، و باطن آنها را از طریق قانون اصلاح کنیم متأسفانه مثمرثمر نخواهد بود زیرا ضامن اجراء نخواهد داشت در صورتی که همه کارهای انسان زاینده طرزه تفکر و احساسات درونی اوست، و هر نوع اصلاحی منهای اصلاح باطن نقش بر آب می باشد. اما در روشهای دینی و اصلاحات مذهبی این شرط کاملا رعایت می گردد، و سفیران الهی و آموزگاران با پدید اوردن دگرگونیهای عمیقی در افکار و عقاید مردم، و ایجاد ایمان به خدا و روز جزا، پایه های نظارت و کنترل افکار و اعمال درونی را پی ریزی کرده و هر فردی از انسانها را چنان  تربیت می کنند که خود پلیس خود شود و مراقب تمام شئون درون و برون خود باشد. این جاست که لزوم بعثت پیامبران از نظر قانونگذاری که اساس سوق جامعه انسانی به سوی کمال است، روشن می گردد، زیرا چیزی  که انسان را از نظام جنگل و محیط درندگان جدا می سازد، رعایت حقوق انسانها و افراد است و پایه رعایت حقوق، وجود قوانینی است که روشنگر راه انسان باشد و این قوانین در صورتی مفید واقع می شودکه شرایط  سه گانه را دارا باشد و این شرایط جز در قوانین الهی که به وسیله پیامبران الهی ابلاغ می گردند، در جای دیگر وجود ندارد، از این جهت  خداوند که خواهان تکامل و پیشرفت انسان است باید برای ابلاغ فرمانها و دستورهای خود، انسانهائی  را به عنوان  پیامبران اعزام بدارد و در غیر اینصورت انسان از رسیدن به کمال مطلوب باز می ماند.


منابع :

  1. استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه182 تا 185

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401010