دلایل عصمت پیامبران (ع) از گناه

هدف از بعثت پیامبران، تربیت و راهنمائی انسانها است، و یکی از عوامل موثر تربیت این است که موجبات گرویدن مردم به مربی، در او جمع باشد. مثلاً  اگر مربی دارای گفتار شیرین و سخنی فصیح و منطقی استوار باشد ولی در وجود و صفحات زندگی او، عوامل تنفرانگیزی وجود داشته باشد که موجب تفرق و دوری مردم گردد، در این صورت هدف از بعثت، تأمین نشده و مقصود به دست نمی آید. روی همین اساس که در آینده خواهیم گفت پیامبران آسمانی باید از یک سلسله عیوب جسمی و روانی که باعث تنفر  مردم از آنان می گردد، منزه و مبرا باشند تا هدف اساسی بعثت تأمین گردد.

بزرگترین عامل تنفر مردم از یک رهبر، این است که قول و فعل او را متضاد و متناقض یک دیگر ببینند. در این صورت نه تنها راهنمائیهای او، ارزش خود را از دست می دهد، بلکه اساس نبوت او نیز متزلزل می گردد. دانشمند بزرگ شیعه مرحوم سید مرتضی این دلیل را چنین تقریر می کند. کسی که درباره او احتمال آلودگی میدهیم و اطمینان نداریم که خود را آلوده به گناه نمی کند، هرگز با قلبی آرام به گفته های وی گوش نمی دهیم و اثر گفتار کسی را که می دانیم که صد درصد به گفتار خود عمل می کند، در روح ما نخواهدداشت. اثر ارتکاب گناه در انظار مردم، کمتر از کم عقلی و کم حیائی و بی پردگی مربی نیست. همانطوری که آنها مردم را از گرایش به مربی باز میدارند، همچنین ارتکاب گناه و تناقض گفتار با کردار، همان اثر را دارد. اگر طبیبی درباره مضرات نوشابه های  الکی کتابی بنویسد یا فیلم موثری را نشان دهد اما خود در انظار مردم شراب بنوشد، در اینصورت تمام گفته ها و زحمات او بی اثر و عقیم می ماند، و نتیجه نمی بخشد.

فرض کنید رهبر گروهی، هر روز بر کرسی خطابه قرار می گیرد و پیرامون عدالت و مساوات سخنرانی می کند، اما عملاً اموال  مردم را به غارت برده و یغماگری را پیشه خود قرار دهد، در این صورت عمل او اثر گفته او را از بین برده و بی نتیجه می سازد. خداوند برای تأمین همین منظور، باید به فرستادگان خود آنچنان علم و ایمان  و خویشتن داری بدهد که در برابر تمام گناهان بیمه گردند. روی این بیان، پیامبران نه تنها باید پس از بعثت، گرد گناهان نکردند، بلکه باید صفحات زندگی آنها پیش از بعثت نیز درخشان بوده، و از هر نوع نقطه ضعف، و لکه سیاه خالی باشد، زیرا مردی که پاسی از عمر خود را در معصیت و گناه صرف کند، و در میان مردم پرونده ای سیاه، و مملو از نقاط ضعف داشته باشد، نفوذ معنوی این شخص در قلوب مردم نسبت به کسی که سوابق درخشانی در میان مردم داشته باشد به مراتب کمتر خواهد بود.

حکمت بالغه خداوند  ایجاب می کند که عوامل نفوذ را در پیامبر و فرستاده خود به وجود آورد، و او را از هر نوع عامل نفرت خیز دور بدارد. ناگفته پیدا است، که سوابق بد و اعمال ننگین گذشته انسان از نفوذ و قدرت تأثیر او در روح و روان مردم می کاهد و می گویند که خود او تا دیروز آلوه به این فجایع بود چطور شد که امروز مردم را از این کارها باز میدارد. با دقت در این دلیل، عصمت پیامبران در هر دوره پیش از بعثت و پس از آن بخوبی ثابت می گردد. شرط مهم و اساسی تربیت و تعلیم که عالی ترین هدف پیامبران است، این است که شخص مورد تربیت، به صدق گفتار مربی خود مومن باشد زیرا کشش و تمایل انسان بستگی به مقدار ایمان و اعتقاد او به صحت آن، دارد. یک برنامه  اقتصادی و اجتماعی و بهداشتی وقتی مورد تأیید یک شورای عالی و علمی قرار گرفت با استقبال پرشور مردم روبرو می شود زیرا احتمال خطا در نظریه دستجمعی دانشمندان بسیار کم است.

حالا اگر ما درباره رهبران مذهبی احتمال گناه بدهیم، قطعاً احتمال تحریف حقیقت و دروغ نیز خواهیم داد و با چنین احتمال، اطمینان به گفته های آنان از ما سلب گردیده و اثر مطلوب از بعثت حاصل نمی شود. ممکن است گفته شود برای جلب اطمینان، کافی  است که آنان دروغ نگویند و تنها گرد این گناه نگردند تا مورد اعتماد مردم قرار گیرند ولی لازم نیست از گناهان دیگر اجتناب ورزند، زیرا مصونیت نسبت به معاصی دیگر، ربطی به مسئله اعتماد و اطمینان ندارد. پاسخ این پرسش روشن است، چگونه ممکن است یک نفر به هیچ قیمتی حاضر به دروغ گفتن نباشد، ولی از ارتکاب گناهان دیگر مانند خیانت و اعمال منافی عفت پروائی نداشته باشد. شخصی که حاضر است برای لذائذ زودگذر همه گونه خلاف را انجام دهد، چگونه می شود، برای نیل آنها از دروغ بپرهیزد.

اصولاً باید توجه کرد که بازدارنده انسان از هر گناه یک نیروی باطنی و حالت خدا ترسی و تملک نفسانی است که انسان را در برابر گناهان بیمه می سازد. در اینصورت چگونه ممکن است نسبت به دروغ خویشتن دار باشد ولی نسبت به گناهان دیگر که از نظر وجهه عمومی  و فشار وجدان شدیدتر از دروغ هستند، خویشتن دار نباشد. تازه اگر چنین  تفکیک را از نظر ثبوت بپذیریم، از نظر اثبات و پذیرفتن مردم دچار اشکال خواهد بود زیرا هرگز نوع مردم نمی تواند چنین تفکیکی را بپذیرند. از این گذشته صدور یک سلسله معاصی همان طور که باعث تنفر مردم می شود، موجب سلب اعتماد و اطمینان نسبت به گوینده نیز میگردد، و منطق "اُنظُر الی ما قالَو َ لا تَنظُر الی مَن قال" فقط درباره  یک دسته از مردم موثر است که میتوانند میان شخصیت گوینده و سخن او فرق بگذارند، ولی درباره نوع مردم که به ارزش سخن از دریچه شخصیت گوینده  و پاکی و طهارت و قداست او می نگرند، این منطق موثر نیست. این بیان همانطور که حاکم بر لزوم عصمت پس از رسیدن به مقام پیامبری است همچنین حاکم بر وجوب عصمت قبل از آن نیز می باشد زیرا شخصی که مدتها عمر خود را در گناه و لاابالیگری و در جنایت و خیانت بگذراند، مردی که مدتها منادی ستم و فحشاء باشد، بعدها هر چه هم توبه کند، و انقلابی روحی و معنوی در او پدید آید سپس منادی عفت و تقوی و احسان و نیکی گردد، از آنجا که خاطرات سوء و تلخ اعمال او در دلها محفوظ می باشد، نوع مردم نسبت به دعوت او بدبین بوده و تصور می کند که او در این ادعا راه ریاکاری پیش گرفته و از این طریق قصد فریب مردم را دارد و سرانجام مردم به گفته های او از دریچه تردید می نگرند، و باور نمی کنند که او راستگو باشد، بالاخص در مسائلی که جنبه تعبدی دارد و عقل و تجربه راهی برای ثبوت آن ندارد.

سخن کوتاه اینکه قبول یک شریعت در عقاید و احکام  همگی براساس استدلال و تجربه نیست تا شخص پیامبر مانند یک فیلسوف و یا یک معلم از آن را وارد گردد، و در پرتو استدلال، سخنان خود را به کرسی بنشاند بلکه شریعت براساس وحی و تعالیم آسمانی است که بشر در طول قرون به اسرار و فلسفه و علل آن پی می برد و شرط رهبری در این مسائل به وجود آمدن یک نوع اعتماد صد درصد در دل پیروان او است که آنچه را می شنوند وحی الهی و عین واقع بدانند، و این حالت در مردم درباره رهبری که صفحات زندگی وی درخشان و روشن نباشد هرگز بوجود نمی آید. پیامبران نه تنها باید در برابر  گناه مصون باشند، بلکه باید در پرتو تاییدات خداوندی، از هر نوع اشتباه دیگر نیز پیراسته باشند. امکان سهو و اشتباه درباره پیامبران سه مورد دارد که به طور اجمال بررسی می شود:

1- اشتباه در تبلیغ آئین خدا و بیان احکام الهی.

2- خطا در انجام وظائف مذهبی  اعم از فردی مانند اشتباه در رکعات نماز، و یا اجتماعی مانند کشتن فرد بی گناه.

 3- اشتباه در امور روزانه زندگی.

هرگاه ما در تعالیم و دستورهای  پیامبری احتمال خطا و اشتباه بدهیم، به چه دلیل از دستورهای او پیروی کنیم، شما انگشت روی هریک از برنامه های او بگذارید احتمال می دهید که او در اخذ این مطلب از مقام وحی، دچار اشتباه شده  است، در این صورت  هرگز بر خود لازم نمی بینید که از گفتار وی پیروی کنید. جلب اعتماد که نخستین پایه موفقیت یک مربی  است، مستلزم آن است که او را از هر نوع خطا در امر دین و مذهب  که برای بیان آن برانگیخته شده است، مبرا بدانیم، در غیر این صورت هدف بعثت تأمین نخواهد شد و خداوند حکیم پیامبران خطا کار را اعزام نمی کند زیرا  هدف او تأمین نمی شود.

درباره اشتباه در عمل به وظایف مذهبی دو نظر وجود دارد: معروف میان دانشمندان  بزرگ اسلام این است که پیامبران از خطا و اشتباه در این قسمت نیز مصون و معصومند، و گواه آن روشن است زیرا موضوع جلب اعتماد مردم که پایه تربیت و اصلاح اجتماع است ایجاب می کند که پیامبر در عمل به وظایف مذهبی نیز از اشتباه مصون باشد، زیرا اشتباه در این قسمت کم کم سبب می شود که مردم به تعالیم و گفته های  وی به دیده تردید و شک بنگرند، زیرا با خود چنین فکر می کنند که وقتی پیامبر در مقام عمل به وظائف شخصی خطا می کند از کجا معلوم که در بیان احکام و وظایف مردم اشتباه نکند؟ به همین دلیل باید گفت: پیامبر در کارهای عادی خود نیز دچار اشتباه نمی شود زیرا اشتباه و سهو در امور عادی از اعتماد مردم می کاهد، زیرا درست است که اشتباه در امور روزانه و عادی ملازم با اشتباه در بیان احکام الهی نیست، چه بسا ممکن است کسی از جانب خداوند در بیان احکام و معارف کاملاً مصونیت داشته  باشد، ولی در امور  عادی و روزانه در آنها بجائی ضرر نمی زند  خطا کار گردد، و تفکیک میان این دو قسمت برای دانشمندان امکان پذیر است، اما نوع مردم به زحمت می توانند میان این دو موضوع  فرق بگذارند. چه بسا با دیدن خطا  و اشتباهی در امور جزئی و عادی، به کلیه تعالیم وی بدگمان شده و احتمال اشتباه و خطا در تمام گفته های او دهند، و سرانجام اعتماد  و اطمینان به گفته او که پایه تربیت است از میان برود.

راهنمائی پیشوایان
در سخنان پیشوایان بزرگ ما مسأله سهو و اشتباه معصوم مطرح گردیده و صریحاً نفی شده است، مخصوصاً اگر «روح القدس» را که همواره موید و کمک و راهنمای پیامبران است در نظر بگیریم در این صورت احتمال سهو و خطا منتفی خواهد بود. امام صادق (ع) به مفضل فرمود: "روُحُ القُدُس تَحمِلُ النَّبُوَّه وَ روُحُ القُدُسِ لا یَنام و َ یَغفُلُ  و َ لا یَلهُو و َ لا یَسهُو"، «پیامبران گرامی پیوسته به وسیله روح القدس کمک می شوند، آنان در پرتو کمک های او، حامل نبوت می گردند، و پیامبران در سایه نگهبانی این قوه معنوی، از چیزی غافل نمی شود و سهو بر آنها  عارض نمی گردد.»

امام هشتم در توصیف امام می فرماید: "فَهُوَ مَعصُومُ  مُریَّد مُوَ فَّقُ  مُسدَّدُ قَد اَمِنَ مِنَ الخَطا و الزَلَلِ وَ العِثار"، «امام معصوم از گناه و فردی است موید و موفق از خطا و از لغزش مصون می باشد.»


منابع :

  1. استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه 238 تا 245

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401019