بررسی مساله کیفر به اندازه جرم

یکی از پرسشهایی که در بحثهای مربوط به معاد پیش می آید این است که خلود در آتش چگونه با قانون «کیفر به اندازه جرم» سازگار است؟ فردی که هفتاد سال، خدا را گناه و نافرمانی کرده است چرا باید، بطور جاوید در آتش بماند. مگر قانون «کیفر به اندازه جرم» از قوانین عقلای جهان نیست؟ پاسخ این سوال سابقه دیرینه دارد و حتی در زمان امام باقر(ع)، در محافل آن روز مطرح بوده است و دانشمندان اسلام، به گونه هائی به آن پاسخ داده اند، و ما به ذکر دو پاسخ مبادرت می ورزیم.

1- کیفرها اثر وضعی عمل است
اساس اشکال و یا پرسش را این تشکیل می دهد که تصور شده است که کیفرهای الهی در جهان دیگر کیفرهای قرار دادی است، یعنی قانونگذار با در نظر گرفتن اندازه جرم، کیفری برای عمل، تعیین می کند، در این صورت این سوال جا دارد که چرا مقدار بودن در آتش با مقدار جرم نابرابر است و اما آنچه از قرآن و احادیث اسلامی استفاده میشود این است که رابطه این دو، یک رابطه تکوینی و طبیعی است و کیفرهای اخروی ثمر عمل و نتیجه آن است نه یک امر قرار دادی. اینک برای توضیح این پاسخ نکاتی را یادآور میشویم:

1- همان جمله معروف «کیفر به اندازه جرم» حاکی از آن است که هرگز کیفر تمام نافرمانی ها یکسان نیست. کیفر کسی که دشنام میدهد با کیفر کسی که مرتکب قتل می گردد یکسان نیست، کیفر کسی که بدون مقدمه بر اثر جوش و خروشی در یک برخورد، فردی را می کشد با کیفر فردی که با توطئه پیشین و نقشه حساب شده، انسان بی گناهی را ترور میکند تفاوت دارد. کیفر آدمی که مرتکب قتل یک نفر می گردد، با کیفر کسی که از روی خودکامگی برای حفظ قدرت طاغوتی خود، هزاران نفر را به خاک و خون می کشد یکسان نمیباشد، و همچنین است موارد دیگر، بنابراین تعجب نخواهیم کرد که هرگاه در اسلام کیفرهای متفاوت در برابر نافرمانیهای مختلف وجود داشته باشد زیرا همه این تفاوتها، از آن اصل کلی سرچشمه میگیرد.

2- در این جهان قانونگذار  برای اعمال نیک و جرائم، پاداشها و کیفرهائی تعیین میکنند و گاهی گروهی بعدا می آیند و به تخطئه قانون نخست برخاسته به تشدید و یا تضعیف آن برمی خیزند، و خلاصه رابطه کیفر و پاداش با عمل، یک رابطه قرار دادی است که به نحوه قرار داد و تشخیص قانونگذار بستگی دارد. چه بسا عملی در محیطی، جرم و مایه صدور حکم اعدام می گردد، در حالی که همان عمل در محیط دیگر، مایه تحسین و سبب ترفیع درجه میشود. تمام این دگرگونی ها از یک اصل سرچشمه میگیرد و آن اصل قراردادی بودن کیفرها و پاداش های دنیوی است، در صورتیکه رابطه کیفر و پاداش در جهان دیگر، یک رابطه تکوینی است، یعنی سوختن در آتش، اثر طبیعی عمل و خاصیت خود گناه است، اثری که از عمل جدا نبوده و از آن منفک نمی شود. به عبارت دیگر، تمام دردها و رنجهایی که در جهان دیگر دامنگیر گناهکاران میشود، اثر قطعی و غیرقابل انفکاک عمل است و هرگناهی، بطور طبیعی دنباله ای دارد که در جهان دیگر دامنگیر گناهکار میشود.

3- رابطه کیفر با گناه هیچگاه رابطه زمانی نیست نه در این جهان و نه در جهان دیگر، مثلا یک لحظه گناه و هوسرانی یک عمر بدبختی را بدنبال میآورد و گاهی نزدیکی با یک زن مبتلا به بیماری تناسلی، یک عمر انسان را رنج میدهد، در حالیکه زمان گناه یک لحظه و یا لحظاتی بیش نبوده ولی پی آمد آن بسیار طولانی می باشد. گاهی یک لحظه سرعت در رانندگی مایه بدبختی مادام العمر انسان میگردد سرعتی که برخلاف مقررات رانندگی باشد. فرض کنید هم بذر گل و هم بذر خار در اختیار داریم، در یک طرف باغچه بذر گل میپاشیم  و در طرف دیگر خار، اشعه خورشید و ریزش باران های طبیعی  آنها را پرورش می دهند، بطور مسلم از یک  طرف باید گل بچینیم و از طرف دیگر خار، هرگز در اینجا به ذهن کسی خطور نمی کند که یک لحظه خار کاشتن، چرا چنین پی آمد ممتد و طولانی دارد. با توجه به این نکات پاسخ مسئله روشن میگردد زیرا هرگاه عمل ما در این جهان، بذری باشد که کیفرها و پاداشها، نتیجه طبیعی و اثر وضعی عمل شمرده شود در این صورت هیچکس جز عامل، مسئول کیفر خود نیست زیرا او است که با کمال توجه و آگاهی دست خود را آلوده به گناه کرده و بذر خار کاشته است، در این صورت باید در جهان دیگر میوه کردار خود را بچیند. در آیات قرآنی و احادیث اسلامی، بطور واضح این حقیقت آمده است: "من کان  یرید حرث الآخره نزدله فی حرثه"( سوره شوری /آیه 20«هرکس کشت سرای دیگر را بخواهد کشت او را افزون می سازیم.» آیا کلمه «کشت» جز این را می رساند که کیفرها، پاداشهای نتایج طبیعی و آثار وضعی عمل و رابطه میان آنها، رابطه علت و معلول است. امیر مومنان (ع) میفرماید: "العمل الصالح حرث الآخره"، «کار نیک کشت آخرت است»، و حدیث معروف اسلامی"الدنیا مزرعه الآخره" دنیا کشتزار آخرت است، موید این نظر می باشد، بنابراین هر نوع کیفری خواه کوچک و خواه بزرگ، خواه ممتد، خواه غیرممتد هر گز جنبه قرار دادی ندارد که فرد گناهکار آن را یک قرارداد ظالمانه تلقی کند، بک رابطه میان آن دو رابطه تکوینی و طبیعی است و هر عملی به سان یک علت و یک سبب، معلول و مسبب خاصی را بدنبال دارد.

2- کیفرها عین اعمال انسان است
اساس این پاسخ را، مسئله «تجسم اعمال» در سرای دیگر تشکیل میدهد. تفاوت این پاسخ با پاسخ پیش، این است که  پاسخ گذشته بر این اساس استوار بود که رابطه کیفر با گناه در سرای دیگر، رابطه تولیدی بود یعنی کیفر اثر تولیدی خود گناه بشمار می رفت   همچنان که در برخی از کیفرهای طبیعی در این جهان، جریان نیز از این قرار  است مثلا قمار مایه گسترش عداوت و دشمنی در این دنیا است. خلاصه در پاسخ پیش، کفر نتیجه و معلول خود گناه بود و از آن تولید میگردید. ولی در مسئله تجسم اعمال، جریان به گونه دیگر  است، در این پاسخ گناه تولید کننده کیفر نیست، بلکه کیفر عین همان عمل دنیوی است که لباس خود را عوض کرده و با لباس اخروی جلوه میکنند. در این پاسخ، تمام پاداش ها و کیفرها، نعمتها، شادیها و دردها حقیقت اعمال دنیوی و باطن کردارهای ما است. هر کرداری از ما خواه خوب و خواه بد، یک صورت دنیوی دارد که در آن جهان با آن صورت تجلی میکند، و یک صورت اخروی دارد که هم اکنون در دل آن نهفته است و روز رستاخیز با واقعیت اخروی خود جلوه میکند و باعث لذت و فرح و یا عامل درد و آزار میگردد.


منابع :

  1. استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه 508 تا 511

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401058