بازی با کودکان یکی از راههای پرورش شخصیت آنان

یکی از طرق پرورش شخصیت در کودکان، شرکت بزرگسالان در بازی آنها است. کودک از یک طرف به سبب ضعفی که در خود و قوتی که در بزرگسالان حس می کند و از طرف  دیگر به علت عشقی که فطرتاً به تکامل  و تعالی دارد مایل است کارهای بزرگترها را مو به مو تقلید کند و عملا خود را شبیه آنها بنماید. تقلید و اقتباس از سرمایه های بزرگ تکامل و ترقی آدمی است و خداوند این حس را از کودکی در نهاد بشر آفریده است. موقعی که پدر یا مادر خود را تنزل می دهد و در بازی کودکان شرکت می کند و آنان را در کارها مساعدت می نماید، جان طفل از مسرت و شادی لبریز می شود و از خوشحالی به هیجان می آید، در باطن خویش احساس می کند که کارهای کودکانه او آن قدر ارزنده و مورد توجه است که پدر و مادر با وی همکاری می کنند و خود را هم سطح او قرار می دهند. چنین احساسی شخصیت را در طفل زنده می کند و حس استقلال و اعتماد، در باطن او شکفته می شود.

بازی بزرگسالان با کودکان در برنامه های تربیتی امروز، بسیار مهم تلقی شده و دانشمندان روانشناس، این امر را از وظائف تربیتی پدران و مادران دانسته و به کار بستن این دستور را در کتابهای خود به اولیاء اطفال توصیه نموده اند. لازم است پدر، در تفریحات و سرگرمی های کودکانش شرکت جوید. این حسن تفاهم ضروری به نظر می رسد. برحسب سن کودکان و برحسب مکان و برحسب فضل ، پدر در بازی های بچه ها شرکت می کند. بدون تردید وقتی را که او می تواند صرف این کار کند بسیار محدود است، اما با در نظر آوردن محاسن آن که عبارت از پائین آمدن پدر تا سطح فرزندانش در انتظار بالا آمدن آنها  تا سطح او می باشد، آن قدر زیاد است که در هرحال باید ولو فرصت کوتاهی را، برای این کار کنار گذاشت.

موریس تی یش در کتاب درسهائی برای والدین می نویسد: برای فرزندانتان رفیق باشید،  با بچه ها کار کنید، با آنها بازی کنید، برایشان داستان بگوئید، و با آنها سخنان و گفتگو های صمیمانه و دوستانه به میان آورید. به ویژه  انسان باید بلد باشد که خود را هم سطح بچه ها قرار دهد و به زبانی سخن گوید که آنها بتوانند بفهمند. اگر شما  به خودتان این زحمت  را بدهید که درباره کارهای خصوصی آنها، درباره افکار و آرزوهایشان، درباره اندیشه هایشان برای آینده، صحبت کنید چه بسا چیزهای سودمند و دانستنی که دستگیرتان خواهد شد. این آشنائی با روح بچه ها، علاوه بر آنکه سبب می شود شما هرگز درباره آنها داوری عجولانه و قطعی نکنید، اجازه می دهد که هنگام مناسب، شما بتوانید مسائل مهمی را که در زندگی های نورس آنها پیش می آید به آسانی  حل سازید.

پیشوایان گرامی  اسلام به این اصل بزرگ تربیتی توجه کامل داشته و درباره آن به مسلمین سفارش لازم را نموده اند. رسول اکرم (ص) می فرمود: «آنکس که نزد او کودکی است باید در پرورش وی، کودکانه رفتار نماید.» علی (ع) فرموده است: «کسی که کودکی دارد باید در راه تربیت او خود را تا سرحد طفولیت و کودکی تنزل دهد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «رحمت خداوند بر پدری که در راه نیکی و نیکو کاری به فرزند خود کمک کند، به او احسان نماید، و چون کودکی، رفیق دوران کودکی وی باشد، او را عالم و مودب بار آورد. بازی پدر و مادر با فرزند مانند لباس نو و کفش قشنگ و اسباب بازی، مایه مسرت و شادمانی کودک است.

در اسلام مسرور کردن کودک از عبادات است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «کسی که دختر بچه خود را شادمان کند مانند کسی است که بنده ای را از فرزندان اسماعیل ذبیح، آزاده کرده باشد، و آنکس که پسر بچه خود را مسرور و دیده او را روشن کند مانند کسی است که دیده اش از خوف خداوند گریسته باشد. مردی به نام یعلی عامری از محضر رسول اکرم (ص) خارج شد تا در مجلسی که دعوت داشت شرکت کند. جلو منزل، حسین (ع) را دید که با کودکان مشغول بازی است. طولی نکشید رسول اکرم (ص) به معیت اصحاب خود از منزل خارج شد. وقتی حسین (ع) را دید دست های خود را باز کرد و از اصحاب جدا شد، به طرف فرزند رفت تا او را بگیرد. کودک خنده کنان این طرف و آن طرف می گریخت و رسول اکرم (ص) نیز خندان از پی او بود. بچه را گرفت، دستی زیر چانه کودک و دست دیگر پشت گردن او گذارد، لب بر لبش نهاد و او را بوسید. رهبر عالیقدر اسلام در حضور مردم با فرزندان چنین رفتار می کند تا علاوه بر انجام وظیفه، مردم را در راه تربیت فرزندان به شادکردن کودکان و بازی با آنان بیشتر متوجه فرماید.

کارهای  اطفال در موقع بازی کردن و همچنین سخنانی که می گویند حاکی از طرز و روحیه کودکان و نشان دهنده درجه شخصیت روانی آنان است. بزرگسالان می توانند در ضمن بازی با کودکان به درجه هوش و مراتب لیاقت معنوی آنها پی ببرند. گاهی مرد بزرگی با کودکی روی قرار گرفتن یکدیگر که در اصطلاح کودکان ما "کولی" گفته می شود بازی می کند. البته مرد بزرگ به دوش کودک سوار نمی شود. مقصود سرگرمی کودک و بازی با او است.

ابو رافع  با حضرت حسن علیه السلام، که کودک خردسالی بود، روی چنین قراری بازی را شروع کردند. وقتی نوبت سواری با ابو رافع  می رسید حضرت مجتبی به او می گفت: عجب دارم از تو که می خواهی بر دوش کسی سوار شوی که پیغمبر او را بر دوش خود سوار می کرد. وقتی نوبت سواری حضرت حسن می شد ابو رافع می گفت: همان طور که تو به من سواری ندادی من هم تو را بر دوش خود سوار نمی کنم. حضرت به او می فرمود: آیا میل نداری کسی را که پیغمبر به دوش خود می نشاند بر دوشت سوار کنی؟ ناچار ابو رافع طفل را بر دوش خود سوار می کرد.

عزت نفس و شخصیت روحی این کودک از خلال گفتار و کیفیت استدلال او به خوبی  مشهود است. طفلی را که پیغمبر اسلام، در آغوش خود پرورش داده و شخصیت روانی  او را احیا کرده است بزرگی خود را باور دارد و هرگز با ذلت و زبونی سخن نمی گوید.


منابع :

  1. محمدتقی فلسفی- کودک از نظر وراثت و تربیت (جلد 2)- از صفحه 128 تا 133

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401132