شرایط درمان بیماریهای اخلاقی

علاج بیماریهای اخلاقی همانند درمان امراض جسمی، مبتنی بر چهار شرط اصولی است: اول آگاه شدن بیمار از وجود بیماری، دوم شناخت منشأ مرض و تشخیص راه علاج آن، سوم تصمیم مریض برای درمان بیماری، چهارم انجام دادن تمام برنامه های درمانی. برای پی بردن به ناخوشی های اخلاقی که اولین شرط درمان آنها است هر فرد طالب فضیلت و صلاح، می تواند نقص های باطنی و ناخوشی های معنوی خود را بشناسد و از سیئات اخلاقی خویش آگاه  گردد. برای شناخت راه علاج بیماری های اخلاقی که دومین شرط درمان آنها است باید در آغاز، مرض را به درستی شناخت، عامل درونی سوء خلق را تشخیص داد، و با طرح برنامه های متناسب و استفاده از وسائل مفید و سود بخش منشأ فساد را برطرف نمود تا عیب معنوی علاج شود و اخلاق بهبود یابد. کسی که بیماری خود را به خوبی نمی شناسد و از منشأ آن آگاهی ندارد فعالیت های درمانیش بی اثر خواهد بود و از نیروهائی که در این راه صرف می کند نتیجه  مثبت نمی گیرد.

حضرت سجاد علیه السلام فرموده: «آن کس که بیماری خود را نشناسد داروی خویش را به هدر می دهد.» نظر به اینکه صفات ذمیمه و خلقیات ناپسند علل متعدد دارند. قسمتی از آنها ناشی از سوء عادت است و قسمت دیگر از عقده های درونی، نگرانی های روحی و پاره ای از بیماری های جسمی سرچشمه می گیرند، طبعا روش درمان آنها نیز باید متفاوت باشد. کسی که بر اثر همنشینی با افراد پرحرف و فحاش، به زیاد گفتن و دشنام دادن عادت کرده  و این دو رذیله اخلاقی دامنگیرش شده است می تواند زبان را نگاه دارد، زیاده گوئی را با کم حرفی، و دشنام را با سکوت علاج کند و این دو خلق ناپسند را که محصول سوء عادت است با عمل ضد آنها درمان نماید و اولیاء اسلام در پاره ای از موارد همین برنامه را دستور داده اند.

مردی از رسول اکرم(ص) درخواست نصیحت کرد حضرت فرمود. «زبانت را نگاه دار.» دوباره درخواست نمود. رسول اکرم همان جواب را داد و فرمود: «زبانت را نگاه دار.» وقتی برای مرتبه سوم آن درخواست را تکرار  نمود حضرت در پاسخ او به تندی گفت: «وای بر تو، آیا جز محصول زبان مردم ، چیز دیگری آنان را برو، در آتش می افکند؟» از این حدیث برمی آید که مرد درخواست کننده بیماری سخن داشته و مالک زبان خود نبوده است و رسول اکرم (ص) برای علاج او دوباره فرموده زبانت را حفظ کن و از اینکه در مرتبه سوم با تندی سخن گفته و از عذاب الهی نام برده است استفاده می شود که آن مرد نه تنها زیاد حرف می زده بلکه سخنانش ناروا و گناه آلود بوده است، از این رو پیشوای اسلام خاطرنشان می کند که به رو افتادن در آتش محصول زبان گناهکار است.

در مواردی که خوی مذموم ریشه روانی دارد و خلق بد از عقده های درونی و فشارهای روحی یا عوارض جسمی سرچشمه گرفته باید عقده ها گشوده شود، فشارهای روحی برطرف گردد، و علت سوء خلق از میان برود تا بیماری فکر علاج شود و مریض از سلامت اخلاق برخوردار گردد.

شرط سوم علاج امراض اخلاقی، تصمیم قاطع مریض برای درمان بیماری است. آدمی با اراده جدی می تواند عادات بد را ترک گوید، بر هوای نفس پیروز گردد، از تمایلات غیرمشروع چشم پوشی نماید، و خلاصه بر علل فساد اخلاق غلبه کند و موجبات درمان خویش را فراهم آورد ولی از این جهت که در مسئله اخلاق، نظریه های مختلفی عرضه شده و عقائد مردم جهان در این موضوع متفاوت است درباره بیماری های اخلاقی و تصمیم درمان آنها نیز اختلاف نظر وجود دارد و هر گروهی طبق اندیشه و فکر خود عمل  می کند. نفس پرستان که بشر را تنها از دیدگاه  حیوانی می نگرند و برای شأن انسانی و جنبه معنویش ارزشی قائل نیستند اساسا به فضائل و رذائل عقیده ندارند و خلق بد را بیماری نمی دانند تا به درمان آن بیندیشند و درباره اش تصمیم بگیرند. این گروه نظریه خود را بر ارضاء غرائز و اقناع شهوات پایه گذاری کرده اند و می گویند: هر خلقی که وسیله کامیابی و جلب لذائذ باشد خوب است اگر چه اخلاقیون آن را از ردائل بدانند و هر صفتی که سد راه شهوات و خواهش های نفس ها است بد است اگر چه از فضائل باشد.

اخلاقیون، برخلاف نفس پرستان به اصول فضائل و رذائل معتقدند و برای سجایای انسانی ارج قائلند ولی همه آنان درباره خطر بیماری های اخلاقی و لزوم درمان آنها یکسان فکر نمی کنند و اندیشه هر گروهی با گروه دیگر تفاوت دارد. محرک مردم در علاج بیماری های جسمی غریزه حب ذات و عشق به زندگی است از این رو موقعی که شخص به مرض خطرناکی دچار می شود و خود را در معرض مرگ می بیند فورا به درمان خویش تصمیم می گیرد، کارهای روزانه را ترک می گوید، تسلیم پزشک و پرستار می گردد و برای علاج خود به همه سختی ها و مشکلات تن می دهد. کسانی که به حیات معنوی و شأن انسانی خود علاقه دارند، می خواهند انسان باشند، انسان زیست کنند، و از مزایای حیات  انسانی برخوردار گردند، هرگز حب ذات و عشق به زندگی و کمال را در جنبه های حیوانی وجود خود محصور نمی کنند و معنویات را از یاد نمی برند، بلکه روح و بدن، ظاهر و باطن، و ماده و معنی را یکجا می نگرند، با حفظ سلامت جسم، سلامت جان خود را نیز محافظت می نمایند و به موازات درمان بیماری های بدن در راه علاج امراض روحانی اخلاقی خویش هم می کوشند. این گروه واقع بین فساد عقیده و اخلاق  را مایه مرگ انسانیت می دانند و اصلاح آنها را از وظائف قطعی خود می شناسند، در نظر آنان ضرر انحرافهای فکری و امراض اخلاقی برای حیات روحانی انسان به مراتب بیشتر از زیان امراض برای حیات مادی بشر است، چه بیماری ظاهری باعث مرگ بدن است و حیات موقت دنیا را از میان می برد و بیماری عقیده و اخلاق،  انسانیت را می کشد، جان را می میراند، و سعادت ابدی را نابود می سازد. همان طور که مردم  به انگیزه خود دوستی و عشق  به زندگی برای علاج بیماری های جسمی خود مجاهده می کنند و با عزم راسخ از پی دارو و درمان می روند علاقمندان به حیات انسانی و سعادت معنوی نیز به کشش حب ذات و عشق به تعالی و کمال، برای اصلاح  افکار و اخلاق خود تصمیم قطعی می گیرند و با اراده جدی به درمان خود می پردازند، وظائفی را که به عهده دارند انجام می دهند و در این راه از مصائب و ناملایمات نمی هراسند، اینانند که می توانند در پرتو سعی و کوشش، نفس را تزکیه کنند، به مکارم اخلاق و سجایای انسانی متخلق شوند، و سرانجام به کمالی  که شایسته  مقام انسان استدست یابند.

خلاصه، تصمیم قاطع بیماران برای درمان خویش سومین شرط علاج امراض اخلاقی است، چه افراد با اراده و مصمم می توانند عملا با سیئات خلقی مبارزه کنند، خواهش های ناروا را سرکوب نمایند، تمایلات ضد اخلاق و فضیلت را واپس زنند، و موجبات سلامت فکر و صحت عمل خود را فراهم آورند و گرنه افرادی که فقط حرف می زنند و درباره خوبی فضائل و بدی رذائل داد سخن می دهند ولی برای علاج عیوب اخلاقی خود تصمیم نمی گیرند و در راه درمان خویش عملا قدمی بر نمی دارند هرگز به تزکیه نفس و سلامت فکر موفق نمی شوند و از رذائلی که در باطن دارند رهائی  نمی یابند.

چهارمین شرط علاج بیماری های اخلاقی اجراء تمام برنامه های درمانی است. همان طور که امراض جسمی با استراحت کافی، استفاده از داروهای لازم، انجام جراحی های ضروری، پرهیز از خوردنی ها و نوشیدنی های زیانبخش، و خلاصه با رعایت کلیه دستور های پزشکی علاج می شوند همچنین برای درمان بیماری های اخلاقی باید تمام وظائف دینی و علمی انجام پذیرد و همه  برنامه های درمانی به موقع اجراء در آید تا بیماران  شفا یابند و از بهبودی  کامل برخوردار گردند. به کار بستن دستور های پزشکی در مورد بعضی از امراض جسمی آسان است و در پاره ای از موارد گرچه آسان نیست ولی قابل تحمل است، لیکن درمان بعضی از بیماری ها مستلزم  انجام یافتن جراحی های خطرناک، رعایت رژیم های سخت، و تحمل دردهای جانگاه و طاقت فرسا است. در این قبیل موارد، بیماران دو دل و مردد می شوند، برای معالجه امروز و فردا می کنند، و سرانجام  بسیاری از آنان از درمان خود چشم می پوشند و تنها عده معدودی با تصمیم قاطع به شرائط سنگین معالجه تن می دهند و تسلیم برنامه های پزشکی می گردند.

در مورد عیوب معنوی و بیماری های اخلاقی نیز این تفاوت وجود دارد. بعضی از صفات مذموم را به آسانی می توان علاج کرد و از عوارض شوم آن رهائی یافت ولی درمان بعضی از امراض اخلاقی بسیار سنگین و دشوار است و جز به مجاهده و از خود گذشتگی علاج نمی شود. آن کس که اسیر خودپرستی و عاشق تفوق جوئی است و قسمتی از عمرش با ستمگری و زورگوئی سپری شده، بدین خلق ناپسند خو گرفته و از این راه تمایل  برتری طلبی خود را ارضاء کرده است، همچنین کسی که بنده حرص و طمع خویشتن است و در طول زندگی برای اقناع تمایل فزون طلبی به اموال دگران تجاوز کرده، و با تضییع حقوق این و آن ثروتی گرد آورده است، و خلاصه کسانی که به بردگی غرائز و شهوات خویشتن تن داده و بر اثر آن به خوی بهائم و درندگان دچار شده اند فساد اخلاقشان عمیق و ریشه دار است. اینان اگر بخواهند خود را اصلاح کنند و بیماری های اخلاقی خویش را درمان نمایند باید طرز تفکرشان تغییر کند، بناء غلطی را که در زندگی خویش بنیان نهاده اند ویران سازند، و از نو اساس  تازه ای  را بر وفق اصول فضائل و سجایای انسانی پایه گذاری کنند و این کار بسی مشکل و دشوار است. بسیاری از افراد زیر بار این وظیفه سنگین نمی روند، از اجراء چنین برنامه سختی سرباز می زنند و همچنان به روش ناپاک و سیئات اخلاقی خود ادامه می دهند و سرانجام حیاتشان با تیره روزی و بدبختی پایان می یابد، ولی افراد معدودی که خواهان شرافت نفس و حیات انسانی هستند، به اصلاح خود تصمیم  قاطع می گرند، از مشکلات نمی هراسند، دستور مر بیان بزرگ اخلاق را به کار می بندند، برنامه درمانی خود را آن طور که باید و شاید اجراء می کنند، و به سعادت ابدی و کمال واقعی نائل می گردند.


منابع :

  1. محمدتقی فلسفی- اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی- از صفحه 248 تا 251 و صفحه 260 تا 263 و صفحه 266 تا 268

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401181