گناه رعایت نکردن ادب محضر حق و توبه و استغفار از آن در سیر و سلوک

براساس امور وظایف سیر و سلوک، آداب محضر حق را در همه حرکات و سکنات خویش مراعات می کنی، و مراقب ادب حضور هستی. در محضر پروردگار، آداب ظاهریه و باطنیه را تا آنجا که می توانی، حفظ می کنی. توجه داری که او به ظاهر و باطن تو احاطه دارد، و در ظاهر و باطن تو حاضر است، و همه حرکات و سکنات تو را، چه ظاهری باشد و چه باطنی، زیر نظر دارد. همیشه و در همه احوال خود را در محضر او می بینی، و او را ناظر بر حرکات خود، و بر ظاهر و باطن خود. مواظبت می کنی چیزی از تو سر نزند که موجب ناخشنودی او، موجب سخط او، و موجب دوری از او باشد. همیشه به یاد او هستی، و مراقب جانب او در حفظ ادب حضور. می دانی که مواظبت بر آداب حضور از ضروریات در مقام عبودیت، و لازمه بندگی است. تو دیگر این اندازه فهمیده ای که نمی شود دعوی بندگی کرد، و با این وصف، در محضر پروردگار خود مراقب حرکات و سکنات خود نبود. و نیز، نمی شود دعوی حب و طلب داشت، و با این حال، جانب حضرت محبوب را نادیده گرفت. و تو با عنایات ربوبی دانسته ای که جهل و بی معرفتی، و غفلت و بی خبری باید بسیار شدید و وحشتناک باشد که انسان از یک طرف دعوی عبودیت، و دعوی حب و طلب کند، و از طرف دیگر از حضرت معبود در کمال غفلت باشد، و ادب حضور را با کمال بی شرمی زیر پا بگذارد، آن هم در حالی که از زبان معبود خویش با صراحت بشنود که او خود بر مراعات وظایف عبودیت و آداب حضور، در ظاهر و باطن، و در همه حرکات و سکنات دستورها می دهد، و تحذیرها و هشدارها دارد. او خود گاهی می فرماید: «ألم یعلم بأن الله یری» ( سوره علق/ آیه 14«آیا او نمی داند که خداوند همه اعمالش را می بیند؟» و گاهی می فرماید: «و الله یعلم ما تبدون وما  تکتمون» (سوره نور/ آیه 29«و خدا آنچه را آشکار می کنید یا پنهان می دارید می داند.» و در جایی می گوید: «و الله یعلم ما تسرون و ما تعلنون» (سوره نحل/ آیه19«خداوند آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می سازید می داند». و در جای دیگر می گوید: «و ان تبدوا ما فی أنفسکم أوتخفوه یحاسبکم به الله» ( سوره بقره / آیه 284«و اگر آنچه را در دل دارید. آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه می کند». و نیز می فرماید: «یعلم خائنه اأعین و ما تخفی الصدور» ( سوره غافر/ آیه 19«او چشم هایی را که به خیانت گردش می کند می داند و از آنچه در سینه ها پنهان است، باخبر است.» و بالاخره در جاهای زیادی از قرآن کریم، و در هرجایی هم به لسان مخصوص، و توأم با اشارات و نکات خاصی که برای اهل آن از یک سو دستورها در بردارد، و از سوی دیگر تحذیرها و هشدارها، برای تو روشن شده است که جهل و غفلتی فضیحت بارتر از این نمی شود که انسان در محضر کسی یا کسانی مانند خود قرار بگیرد، و از اینکه در محضر یک یا چند نفر انسان مانند خود است غفلت نکند و مراقب حرکات و افعال خود باشد، و حرکتی نکند و کاری انجام ندهد که منافات با آداب حضور در آن محضر داشته باشد، و لیکن همین انسان با اینکه می داند در محضر پروردگار خویش است، و خود نیز معترف بر این است که در محضر اوست، با این وصف، از اینکه در محضر ربوبی است غفلت کامل داشته باشد، به نحوی که گویی اصلا در محضری قرار نگرفته است، و پروردگارش حاضر و ناظر نیست! حرکاتی از وی در ظاهر و باطن سر بزند که اگر انسانی همانند خود را ناظر بر حرکات خود می دید، هرگز آنها را انجام نمی داد!!

تو می دانی که برای چنین جهل و غفلتی نمی شود اسم مناسبی پیدا کرد ، و تعریف رسایی داشت، مگر اینکه در اصل وجود عقل صحیح و شعور سالم تردید کنیم. یا اینکه بگوییم این، نتیجه غرق شدن در دنیای پشت، و محبوس گشتن در حجب ظلمانی است، زیرا این امر به جای خود عقل را از کار می اندازد، نور عرفان و بصیرت را خاموش میکند، و جهل و غفلت را شدت می بخشد، آنچنان که می بینی. و یا شبهه را قوی بگیریم و چنین حساب کنیم که بر اثر عصیانها و طغیانهای متصل و مداوم، و حق ناشناسیها و پیمان شکنیهای مکرر، به حکم «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی أبصارهم غشاوه» پای قهر الهی به میان آمده، و عقل صحیح و شعور سالم را از میان برده است. هر چه باشد، مع الأسف همین «جهل» و همین «غفلت» دامنگیر اکثر مومنین است، و این، جای تعجب بسیار، و تحیر سخت است که چرا چنین شده است؟! و نیز، برای تو معلوم گردیده است که فضیحت بارتر از خود این جهل و غفلت این است که همین انسان با چنین وضع خطرناک و شرم آوری که در پیش گرفته است، چنان اظهار بندگی کند که گویی وی در همه احوال ادب بندگی را مراعات می کند، و در همه حرکات و سکناتش محضر پروردگارش را در نظر دارد، و آنچه او می خواهد، همان را انجام می دهد.

حال که تو همه اینها را با هدایتهای ربوبی فهمیده ای، و با توفیق الهی در مرتبه ای از مراقبه قرار گرفته ای که از این جهل و غفلت خود را کنار کشیده ای، و در همه حرکات خویش ادب حضور را مراعات می کنی، اولا هر وقت غفلتی پیش آمد، و از مراعات محضر حق در حرکات ظاهری و باطنی خویش غافل گشتی، سعی کن فورا برگردی و توبه کنی، و به خطای خود ادامه ندهی، و برای آنچه پیش آمد استغفار کن؛ استغفاری که غفران ربوبی را در پی داشته، و تبعات و تیرگیهای این خطا و گناه را از باطن تو پاک کند. و ثانیا در خصوص گذشته خویش، که تو نیز همانا اکثر مومنین گرفتار این نوع از جهل و غفلت بودی، به قضاوت بنشین و حساب کن. زمانهای بسیار طولانی، و به تعبیر دیگر، عمری با همین جهل و غفلت گذرانده ای، حضرت معبود را فراموش نموده ای، از حضور در محضر او غافل بوده ای، و در حرکات و سکنات خود جانب او را مراعات نکرده ای، آداب  حضور را زیر پا گذاشته، و توجه نداشته ای که او حاضر، و بر همه حرکات تو ناظر است. به یاد بیاور در آن ایام که در چنین حالتی بوده ای، چه حرکاتی در باطن و ظاهر از تو سر می زده است؟! حرکاتی که شاید خود نیز در آن وقت، به لحاظ اینکه مراقبت بر احوال و اعمال خود نداشته ای، نمی دانسته ای که چه قدر برخلاف ادب حضور، یا چه قدر شرم آور، و یا چه اندازه موجب سخط پروردگار بوده است؟! نه در حرکات و سکنات ظاهری محضر او را مراعات می کرده ای، و نه در حرکات و سکنات باطنی و قلبی. و این در حالی بوده است که تو در اعمال و رفتار خود محضر یک مخلوق ناچیز را، و حتی محضر هر خسی را مراعات می کرده ای، و در محضر انسانی مانند خود از انجام دادن حرکت نامناسب سخت اجتناب داشته ای، و برای حضور در محضر وی آدابی قایل بوده ای که از مواظبت بر آنها هیچ گاه غفلت نمی کرده ای!!  تو خود انصاف کن که این جرم یا جرایم، چه اندازه بد، فضیحت بار، و یا هلاکت بار است؟!

آیا محضر  پاک و بالای پروردگار متعال را کمتر از محضر هر خسی می دانسته ای؟! آیا جناب او را کوچک می شمرده ای؟! و یا احاطه و علم او را ناقص تر از علم و درک یک انسان به حساب می آورده ای؟! شاید اینها نبوده است، و خدا نکند اینها باشد. و شاید عفو بزرگ پروردگار، کرامت صفات او، عیب پوشی او، مهلت دادن او، و حلم بالای او بوده است که چنین جرأت و گستاخی را برای من و تو و دیگران آسان نموده است. هرچه بوده و هرچه باشد، بسیار بد بوده، و شرم آور و هلاکت بار، به نحوی که در جمله و عبارت نمی گنجد، و تو اگر دل روشن و فهم خوب داشته باشی، به بزرگی این جرم، و به اهمیت این گناه تا حدودی پی می بری. در هر صورت، برای این خطای بزرگ و جرم دردناک، و به عبارت صحیحتر، برای این خطاها و جرایم چه باید کرد، و چه راهی باید در پیش گرفت؟ و اضافه کن بر این جرایم خود، جرم یا جرایم دیگری را که اگر بزرگتر و سنگین تر از اینها نباشد، کمتر نیست. و آن اینکه، تو با این وضعی که داشته ای، دعوی عبودیت نیز می کرده ای، و این دعوی دور از حقیقت را تکرار هم می نموده ای. چاره این قبیل دردها، توبه، و روی آوردن به معذرت خواهی و استغفار است. گرچه این جرایم بسیار سنگین، و این خطا ها بسیار بزرگ است، لیکن عفو پروردگار بزرگ تر از آنها، و مغفرت او واسع تر است. بنابراین، با انکسار و ندامت و شرمندگی و اصرار و الحاح، در حالی که امید به فضل و رحمت، عفو و مغفرت او داری استغفار کن، و ببین جرم تو چه بوده و چگونه بوده؟ تا  بدانی استغفار تو باید چگونه باشد. سعی کن استغفار تو با اقرار صریح بر جرم، و اعتراف روشن به خطا باشد، و بپرهیز از اینکه بر اثر مکر شیطان و حیله نفس، به نوعی خود را بی گناه بدانی، و یا گناهان خود را کم اهمیت و کوچک بشماری، که این خود از مخاطرات طریق است.

ترک ادب در محضر خاص، و توبه و استغفار

ترک ادب حضور، و زیر پا گذاشتن آن در عبادتها، مخصوصا در نماز ها، نزد عارفان از جمله گناهان و خطاها به شمار می رود، البته گناه مرتبه و خطای آن منظور است. مقصود از ترک ادب حضور در عبادتها و نمازها در اینجا، غافل بودن از خدای متعال در حال عبادت، از قبیل اوراد، اذکار، دعاها، تلاوتها، سجده ها، روزه ها، و نمازهاست. به این معنی که در ظاهر مشغول به این عبادتها باشد، و فقط به صورت آنها اکتفا کند، و در همان حال در باطن از پروردگار متعال غافل، و به یاد این و آن باشد. فکر و دل این سو و آن سو، و اینجا و آنجا باشد، و زبان و بدن تصویر عبادت کند. پراکندگی باطن، و به این و آن مشغول گشتن فکر و دل در حال عبادت، کند.  پراکندگی باطن، و به این و آن مشغول گشتن فکر و دل در حال عبادت، مخصوصا در حال نماز، در حقیقت، زیر پاگذاشتن ادب حضور در محضر خاص پروردگار، و ترک ادب به شکل خطرناک و فضیحت بار است. از یک سو انسان خود را در ظاهر در مقام بندگی قرار دهد، و از سوی دیگر، در همان حال  در باطن به اغیار بپردازد، و به یاد این و آن و در آنها کاملا غوطه ور باشد!! در ظاهر روی به حضرت معبود بیاورد، و در باطن روی به اغیار!! زبان ظاهر به گفت و گوی با خدا بپردازد، و زبان باطن به صحبت با اغیار!! حرکات ظاهری اطوار بندگی حق را تصویر کند،  و حرکات باطنی حقیقت بندگی اغیار را تثبیت کند!! و در یک جمله، به ظاهر به عبادت خدای متعال قیام کند، و در باطن در حال فرار از او باشد!!

اهمیت این جرم را، آنچنان که باید، صاحبدلان روشن ضمیر، و آنان که از احوال و احکام باطن تا حدودی آگاه، و از حقایق آیات و روایات با خبرند می دانند. غافلان و محجوبان، و آنها که در عین بی خبری خود را با خبر می پندارند، به حکم غفلت و بی خبری، چنین گمان می کنند که آنچه مأمور به آن هستند، صورت عبادت است و ظاهر آنها، و اقبال باطنی به حضرت معبود را چندان حسابی نیست، و اگر هم حسابی برای آن باشد، بعنوان یک «امر جنبی» خواهد بود که اگر شد چه بهتر، و اگر نشد هم اشکالی پیش نمی آید، و ضرری عاید نمی گردد. در نمازها اهمیت این خطاها و خطرها و فضیحتهای آن بیشتر از عبادتهای دیگر است. آشنایان به راه و رسم عبودیت، و صاحبان آداب قلبیه هستند که در حد خود، آن هم در مراتب مختلف، از بزرگی این خطاها در نمازها، و از آثار و تبعات آن باخبرند، و بقیه بی خبر.

هرحقیقتی را هر قلبی نمی یابد، هر چشمی نمی بیند، و هر گوشی نمی پذیرد. از این رو، در این مرتبه از مراقبه که به حکم وظیفه تا آنجا که می توانی در همه عبادات خود، مخصوصا در نمازها ادب حضور در محضر خاص پروردگار را مراعات می کنی، و متوجه جناب او، منقطع به سوی او هستی، اگر احیانا غفلتی عارض شد، و در حال ذکر، دعا، نماز و هر عبادت دیگری از پروردگار متعال غافل شدی، تشتت و پراگندگی به باطن تو راه یافت، و به سوی افکار و اوهام و خیالات کشیده شدی، بدان وسوسه شیطان و نفس به تو روی آورده است، و سعی کن فورا برگردی و توبه کنی، و به این خطای فضیحت بار و خطرناک ادامه ندهی، و ادب  حضور را زیر پا نگذاری، و با شرمندگی و انکسار برای آنچه پیش آمد نیز استغفار کن، تا خدای متعال از خطای تو بگذرد، و با آن تو را مواخذه نکند. و هر قدر می توانی مواظبت کن که این خطا تکرار نشود، و توفیق آن را هم از خود پروردگار متعال طلب کن.

این از یک سو،  و از سوی  دیگر: در این باب گذشته خود را نیز به یاد بیاور و حساب کن. ببین در عبادتها، مخصوصا در نمازهایی که در گذشته به جا می آوری چه حال داشتی؟ و ببین ادب حضور را مراعات می کردی یا نه؟ پیداست که خواهی دید متأسفانه تو نیز همانند اکثر مردم گرفتار این خطای بزرگ بوده ای، و با کمال جهل و گستاخی در محضر خاص ربوبی ادب را زیر پا گذاشته ای، آن هم نه یک بار و دو بار، بلکه مدتهای طولانی و بی شمار!! حالت خود در عبادتها و نمازهای گذشته را در نظر خود خوب مجسم کن، مخصوصا حالت تشتت و پراگندگی خود در نمازها را خوب به نظر بیاور، که چگونه به ظاهر نماز می ایستادی، و از اول تا آخر نماز در این فکر و آن فکر غوطه ور می شدی، و به کلی از پروردگار متعال غافل می گشتی، و فقط صورتی از نماز را تصویر می کردی، و گمان هم داشتی که نماز به جا می آوری، و رسم بندگی ادا می کنی!! اگر دل روشن و عقل آگاه داشته باشی، خود می فهمی که باید استغفارها داشته باشی، و باید با شرمندگی و ندامت و شکستگی و فقر، و گریه و تضرع استغفار کنی، که خطا و جرم، بسیار بزرگ و بسیار زیاد بوده است. چه باید کرد، و با که توان گفت که، امثال ما جهال،  با این نمازها که می خوانیم، اگر به مرحله ای از معرفت برسیم، باید برای همین نمازها  که با این کیفیت به جا می آوریم استغفار کنیم؟!


منابع :

  1. سیدمحمد شجاعی- مقالات (طریق عملی تزکیه) جلد 3 – از صفحه 302 تا 314

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401681