نظریاتی درباره ی داخلی یا خارجی بودن حرکت و تحول

درخصوص حرکت و تحول، چند اصول کلی در دست داریم که در اینجا مورد اشاره قرار می گیرد:

1-حرکت و تحول، بدون امکان کم ترین تردید قطعا وجود دارد.

2-حرکت و تحول، انواع بسیار گوناگونی دارد که در علوم مختلفی مورد بررسی، تحلیل و مطالعه قرار می گیرد، نه فقط در یک رشته از علوم.

3-اختلاف و تنوع حرکت ها، در اصل به اختلاف و تنوع مورد پذیرش حرکت در پیشبرد علوم طبیعی و معارف انسانی مربوط است.

4-موقعی که مغز آدمی با حرکت و تحول –چه شکل درونی آن و چه شکل برونی اش-رو به رو می شود، برای او دو نوع دریافت دست می دهد: نوع اول: درک خالص اصل حرکت، مانند درک تنوع رنگ ها، تحول خود وجود، حرکت قطار و یا پرواز هواپیما. در این نوع از پدیده های عینی، حرکت مانند سایر اشیاء عینی بوده- و در یک کلام- در ذهن ماست که نقش می بندد. نوع دوم: این نوع، درک بازتابی حرکت است؛ یعنی ذهن ما حرکت را چنان درمی یابد که بی اختیار دست به فعالیت «زمان سازی» می زند. در این حالت است که ما از تماس با حرکت، کشش زمان را با سه تعین خاص اش (گذشته، حال، آینده) –که آن هم به فعالیت های مغزی مربوط است- درک نموده و دریافت می کنیم.

5-تنوعی که در عناصر و اشکال ماده و روابط آن ها مورد مشاهده ی ما قرار می گیرد. در چنین مواقعی، یا تنوع، معلول حرکت است، یا حرکت معلول آن تنوع.

برای حرکت های موجود در دو قلمرو جهان طبیعت و انسان، سه قسم عمده ی زیر را می توان در نظر گرفت:

قسم یکم-حرکت رو به تشکل و سازندگی

قسم دوم-حرکت رو به انحلال و پاشیدگی

قسم سوم-حرکت در مجرای موقعیت های مستمر

حرکت و تحول هم مانند جریان الکتریسیته یا عدد، بدون اینکه از نظر ماهیت برای ما به صورت کامل روشن شود، دارای این خاصیت است که می توانیم آن را مورد بهره برداری قرار بدهیم. به اضافه ی اینکه مفهوم حرکت، با قطع نظر صدها مسأله ی گوناگون که در منشأ و نتایج و خواص آن وجود دارد، از روشن ترین مفاهیم است مانند واقعیت و هستی که اگر از همان دریافت های روشنی که درباره ی آنها داریم، منصرف شده و به تجزیه و تحلیل های تجریدی بپردازیم، جز افزودن به ابهام و تاریکی آنها، کاری نخواهیم توانست انجام دهیم.

این مسأله که عامل حرکت امری داخلی است یا خارجی و یا هر دو، در دوران معاصر توجه گروه زیادی از متفکران را به خود جلب نموده است. می توان گفت از قرن نوزدهم تا دوران ما، فلاسفه ای که به هر جهت با موضوع حرکت سرو کار یافته و ارتباطی پیدا کرده اند، این مسأله را بسیار با اهمیت و جدی تلقی نموده اند. در اینجا با  توجه به نظریاتی که قابلیت بحث را دارند، خالی از فایده نیست:

1-معنای این که عامل حرکت اشیاء، امری داخلی است، این است که نیروها و خواصی که درون مایه و محتوای یک شیء را تشکیل می دهند، با تفاعلاتی که در درون آن شیء انجام می گیرد، باعث تحول آن شیء می شود.. بعنوان مثال نطفه ی جوجه در درون تخم مرغ، به جهت دگرگونی های تفاعلی مستمر خود، تدریجا به جوجه تبدیل می شود و موجبات تحول یافتن آن تخم مرغ را فراهم می آورد، و هم چنین است وضعیت در گیاهان و مواد جامد و جانداران به طور عموم و نیز اجتماعات بشری که به وسیله ی عواملی درون آن ها نهفته است، با تفاعل هایی مرتب و مستمر و قانونی، موجب تحولات گوناگون می شوند.

2-در این میان، نظریه ی دیگری که تا کنون در قلمرو فلسفه هیچ دفاع کننده ای نداشته، این است که تمامی تحولات و گردیدن ها، به حوزه ای خارج از درون اشیاء مربوط می شوند و هویت داخلی و خواص ذاتی اشیاء، کمترین دخالتی در صدور و بروز حرکت و تحول ندارد.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حرکت و تحول از دیدگاه قرآن– صفحه ی 17-19و صفحه ی 29-31

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401789