حرکت و تحول هستی از دیدگاه قرآن(2)

تبصره- ـ«یوم» در مفهوم مطلق زمان، کم و بیش به معنای یک دوره ی «بسیار فراوان» استعمال شده است.

11- «والسماء بنیناها باید و انا لموسعون»(ذاریات/آیه ی 48)، «آسمان را با قدرت خود آفریدم و همانا ما آن را وسعت می دهیم».

توضیح آیه: خداوند در این آیه ی مبارکه می فرماید: «و آسمان را با قدرت خود بنا نهادیم و آن را توسعه می دهیم.» بعضی از مفسران گذشته معتقد بودند: مقصود از وسعت دادن، روزی دادن و هدایت نمودن است. اگرچه این معانی هم بر استمرار حرکت و جریان هستی دلالت دارد، اما اگر وسعت به همان معنای حقیقی لغوی خود منظور شود، اصل تحول را هم که گسترش بیش از پیش کیهان است، بیان می دارد. این نظر که جهان طبیعت در حال گسترش استمراری است، از سوی نظریه پردازان مربوط، به قرار زیر مطرح شده است:

«در سال 1927 یک کشیش بلژیکی جوان به نام آبه |ژرژ لومتر –متولد 1894- که استاد دانشگاه لوون بود، اظهار کرد: به نظر من، نمونه های شما برای جهان، رجحانی بر یکدیگر ندارد. جهان اینشتین ماده ای است بی حرکت و جهان دوسیتر، حرکتی است بدون ماده! حقیقت واقعی! عبارت از جهان است که هم دارای ماده می باشد و هم صاحب حرکت. اما چینین جهانی از لحاظ ریاضی پایدار نیست، بلکه این جهان لزوما باید مانند توپ فوتبالی که در آن می دمند، انبساط یابد. آبه لومتر، تئوری جهانی را که در حال انبساط است، در یکی از شماره های سالنامه ی جامعه ی علمی بروکسل انتشار داد. اما چه کسی حاضر بود اهمیتی برای آبه ژرژ لومتر قائل شده و [تئوری و خود] او را در مقابل  شخصی مانند اینشتین، چیزی محسوب کند؟ به محض اینکه نظریه و اثر او انتشار یافت، بلافاصله به طور عمودی در اقیانوس فراموشی فرو رفت. با این حال در همین اوقات تلسکوپ های عظیم آمریکایی، مشغول رصدهایی بودند که نظر دانشمند بلژیکی را تمام و کمال تأیید نموده و دانش نجوم را از بیخ و بن زیر و رو کرد.»

«[سرانجام] سالنامه جامعه ی علمی بروکسل به نظر و دیدگاه ادینگتون رسید که کشیش گمنامی با دقتی حیرت انگیز، تئوری جدیدی برای جهان در حال انبساط وضع کرده بود و این شخص ژرژ لومتر نام داشت. ادینگتون چشمان خود را مالش داد و این اثر را با میل، با تب، با شور و حرارت مطالعه کرد و آنگاه تصدیق نمود که لومتر، نمودی را که به وسیله ی هوبل مشاهده گردیده، پیش بینی کرده است و فرار کهکشان ها، اصل انبساط جهان را آشکار می سازد. از فردای آن روز، نام آبه لومتر در همه جا به عنوان یکی از انقلابی ترین و شجاع ترین مردان جهان علم شهرت یافت و وی نیز به اتفاق اینشتین، لانژون و ادینگون جزو پیغمبران نسبیت محسوب شد. او در سال 1391 تئوری خود را برای پیشرفت علوم با تشریفات لازم به جامعه ی بریتانیایی تقدیم کرد. پس از آن، جهان-یعنی میلیون ها سحابی که در دنیای منحنی اینشتین جای داشتند-صورت ظاهری دستگاه ساکن را از دست داد و به صورت توپی درآمد که هر دم در آن دمیده می شود. سرعت انبساط جهان به حدی است که شعاع آن در مدت دو میلیارد سال، دو برابر می شود؛ دو میلیارد سال یعنی برابر عمر کره ی زمین. شاید سحابی هایی وجود داشته باشد که از بس سرعت فرار آنها زیاد است، هرگز نور و تصویر آنها به ما نرسیده است. این مسائل برای ما همیشه مجهول خواهند ماند و باز هم به جهان یا فضایی غیر از جهان ما تعلق خواهند داشت.»

12- «و لله الملک السماوات و الارض و مابینهما یخلق ما یشاء» (مائده/ آیه ی 17)، «و ملک آسمان ها و زمین، و آنچه میان آن هاست، از آن خداست و او هرچه را که بخواهد، می آفریند.»

توضیح آیه: در این آیه، مالکیت آسمان ها و زمین و آن چه که در آن هاست، از آن خدا بیان شده است. سپس می فرماید: خداوند هر چه را که در مشیت خود دارد می آفریند.

13- «و الله یحیی و یمیت و الله بما تعملون بصیر»(آل عمران/ آیه ی 156)، «و خداوند زنده می کند و می میراند و خداوند به آن چه که می کنید بیناست.»

توضیح آیه: این آیه، جریان حیات و مسیر روشنایی و خاموشی آن را به هستی آفرین نسبت می دهد. از این قبیل است تمامی آیاتی که افعال مستند به خدا را در امر جریان خلقت با فعل مضارع بیان می کند، مانند: "یرزقکم" (شما را روزی می دهد)، "یصورکم فی الارحام" (شما را در رحم ها صورت می بخشد)، "یرسل علیکم حفظ" (برای شما نگهبانی می فرستد)، "یرسل الریاح بشرا بین یدی رحمته" (بادها را پیشاپیش رحمتش برای شما ارسال می کند)، "ان ربک فعال لما یرید" (به تحقیق پروردگار تو، آنچه را که می خواهد، انجام می دهد).

14-«و قالت الیهود ید الله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء» (مائده/آیه ی 64)، «و یهود گفتند: دست خداوندی بسته است! دست خود آنان بسته است و به سبب این گفتار، به لعنت خداوندی گرفتار شوند، بلکه دست های خدا باز است و هر گونه که بخواهد، انفاق می کند».

توضیح آیه: یهود گفتند: دست خداوندی بسته است، دست خود آنان بسته است و به سبب این گفتار غلط، به لعنت خداوندی گرفتارند، بلکه دست های خداوندی باز است و هر چه در مشیت او قرار بگیرد، طبق آن انفاق و عمل می کند. یهودیان می گفتند: خداوند امر خلقت را تمام کرده و دیگر نمی تواند چیزی را نسخ کند و روزی ها را هم مقدر نموده و کاری با جریان آن ها ندارد. آیه ی چهاردهم- در حقیقت- رد قول یهودیان در این مسأله است.

15- «یمحوالله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب» (رعد/ آیه ی 39)، «خداوند آن چه را که بخواهد، محو، و آن چه را که بخواهد، اثبات می کند و اصل کتاب نزد اوست.»

توضیح آیه: این آیه ی شریفه، مأخذ صریح یکی از اصول عالم تشیع است که نظارت و سلطه ی خداوندی را به همه ی عالم هستی، امری دائمی دانسته و قدرت «محو» و «اثبات» را در هستی از آن او می داند. در این آیه، این اصل با کلمه ی «بدأ» تعبیر شده است. ساده لوحان گمان کرده اند نسبت «بدأ» به خدا، نسبت بدأ به انسان هاست که به معنای آشکار شدن چیزی است که پیش تر برای خدا مخفی بوده است! در صورتی که مطابق دلایل عقلی و نقلی، در جهان هستی کمترین حادثه ای از علم خداوندی پوشیده نیست. میرداماد در رد اعتراض فخر رازی به مسأله ی بدأ می گوید: «به او می گویم ای علامه ی قوم خود! و ای امام اصحابش، مگر نمی دانی که شیعه در مسأله ی بدأ، گفتاری جز آیه ی شریفه ی «یمحوا الله مایشاء و یثبت و عنده ام الکتاب»، چیز دیگری نمی گوید؟»

توضیح اجمالی بدأ با نظر به دلایل عقلی و نقلی، چنین است: جریان هستی دو عنصر روبنایی و زیر بنایی دارد. عنصر روبنایی آن، همین عالم خلقت است که با نظم خاص و قوانین معین در جریان است و این جریان با نظر به نظم و قوانینی که دارد، امکان بررسی های علمی و معرفتی را در اختیار ما می گذارد. اما عنصر زیربنایی هستی عبارت است از: واقعیات پشت پرده ی هستی. جهان شناسانی مانند ماکس پلانک، عنصر روبنایی هستی را در برابر واقعیات پشت پرده ای آن، مانند خطوطی تلقی می کنند که نشان دهنده ی معانی واقعی- اما غیر از خود همان خطوط- می باشد. این عنصر زیربنایی را خداوند در قرآن گاهی با کلمه ی «امر» بیان نموده است: «الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین».

نسبت «امر» به «خلقت»، نسبت مغز به پوست، یا به قول پلانک،: «نسبت معنای واقعی به خط است». همانگونه که جهان خلقت در برابر عالم امر، دارای نظام (سیستم) باز است، خود عالم امر هم در مقابل مشیت الهی، دارای نظام (سیستم) باز می باشد. در نتیجه، نظم و قوانین جهان هستی، اگر چه برای ما انسان ها که تنها روی پرده ی آن را می بینیم. دارای نظام(سیستم) بسته است، اما:
عالم چون آب جوست، بسته نماید، ولیک*** می رود و می رسد نونو، این از کجاست؟
ولی
نو ز کجا می رسد، کهنه کجا می رود؟ *** گرنه ورای نظر، عالم بی منتهاست.

لذا، با نسبت به «عالم امر» و «عالم امر با نسبت به «مشیت الهی» که نظام (سیستم) باز دارد-در حقیقت- پویایی جهان فقط در عنصر روبنایی آن نیست، بلکه عنصر زیربنایی جهان نیز که عالم امر است- به جهت ارتباط با مشیت الهی –دارنده ی حالت پویایی است. آیا مردود شدن این همه پیش بینی ها در دو قلمرو انسان و جهان، دلیلی جز دخالت عنصر زیربنایی در عنصر روبنایی دارد؟ پس مفهوم «بدأ» که مأخوذ از آیه ی «یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب» است، چیزی جز این نیست که دست فعالیت خداوندی در مقابل نظم و قوانین روبنایی آن هرگز بسته نیست. از این راه است که موضوع معجزه ها و نیایش هایی که مستجاب می شود، تفسیری معقول برای خود پیدا می کند:

سنگ بر آهن زنی، آتش جهد***هم به امر حق، قدم بیرون نهد

آهن و سنگ ستم بر هم مزن*** کاین دو می زایند هم چون مرد و زن

سنگ و آهن خود سبب آمد، ولیک*** تو به بالاتر نگر ای مرد نیک

کاین سبب ها را محرم عقل ها *** و آن سبب ها راست محرم انبیا

16- «و النازعات غرقا و الناشطات نشطا و السابحات سبحا فالسابقات سبقا فالمدبرات امرا» (نازعات/ آیات 1-5)، «سوگند به فرشتگان پویا و غوطه ور در دستورات الهی و سوگند به فرشتگان پر نشاط و فعال، و سوگند به فرشتگانی که به فعالیت در عالم هستی شناورند و فرشتگانی که در فعالیت ها سبقت می گیرند و فرشتگانی که وسیله ی نظم و جریان امورند.»

توضیح آیه: این آیات، خواص وجودی فرشتگانی را که وسایط میان عالم امر و خلق می باشند، با روشنایی کامل توضیح می دهند. چنانکه می بینیم، این فعالیت ها که در جریان هستی به فرشتگان نسبت داده شده است، به وضوح حرکت و تحول هستی را در هر لحظه به خداوند هستی آفرین اثبات می کند.

تبصره- آمدن«فاء» بر سر جمله ی «المدبرات امرا» نکته ی نتیجه گیرانه ای را در بر دارد. به این معنی که: اوصاف و فعالیت مزبور، همان «تدبیر امر» است که فرشتگان انجام می دهند.

17- «ان کل نفس لما علیها حافظ» (طارق/ آیه ی 4)، «هیچ نفسی نیست، مگر این که برای آن نگهبانی وجود دارد.»

توضیح آیه: هیچ نفسی نیست، مگر اینکه برای او فرشته ای نگهدارنده وجود دارد. این آیه می گوید: اگر برای نفوس آدمی نگهبانی وجود نداشته باشد، در پهنه ی آفرینش نمی تواند حساب و نظام خود را داشته باشد.

18- «الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوی علی العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمس» (رعد/آیه ی 2)، «او خداوندی است که آسمان ها را بدون ستونی که ببینید، بلند کرد. سپس به عرش استیلا یافت و آفتاب و ماه را تسخیر نمود. همه ی آن ها تا مدت زمان معینی در جریانند.»

توضیح آیه: از دو مضمون در این آیه ی شریفه، حرکت مستمر جهان طبیعت استفاده می شود: مضمون یکم-استیلا به عرش و تسخیر آفتاب و ماه. جای تردید نیست که عرش و آفتاب و ماه را خدا آفریده است. بنابراین، سلطه ی مطلقه ی الهی بر آن موجودات، امری ثابت شده است. در نتیجه، مقصود از استیلا به عرش و تسخیر آفتاب و ماه، اشاره بر این موضوع است که این موجودات در بقای مستمر خود، به فیض او نیازمند می باشند. مضمون دوم- جریان آن موجودات، تا مدتی معین می باشد. ما این موضوع را در آیه ی شماره ی نهم توضیح دادیم.

19- «الا الی الله تصیر الامور» (شوری/آیه ی 53)، «هشیار باشید که همه ی حقایق و رویدادها در مسیر خود، به سوی او رهسپارند.»

20- «ولله ملک السماوات و الارض و ما بینها و الیه المصیر» (مائده/ آیه ی 18)، «و از آن خداست ملک آسمان ها و زمین و آنچه که میان آنهاست، و همه ی آن ها در مسیر خود به سوی او رهسپارند.»

21- «و له اسلم من فی السماوات و الارض طوعا و کرها و الیه یرجعون» (آل عمران/ آیه ی 83)، «و به او تسلیم شده است، هرچه که در آسمان ها و زمین است- چه از روی اختیار و چه از روی اکراه- و همه ی آن ها به سوی خدا بر می گردند.»

توضیح آیات: سه آیات مذکور، هم بر حرکت و تحول دلالت روشن دارد، و هم پایان هدف حرکت را بیان می دارد. این هدف و پایان آن همان پیشگاه الهی است، و مسلما با فرض چنان مقصود والایی، حرکت و تحول در سمت مقرری جاری بوده و رو به کمال اعلا دارد.

22- «فیم انت من ذکراها الی ربک منتهاها» (نازعات/آیه ی 44)، «درباره ی چه موضوعی از به یادآوردن روز قیامت اندیشناکی؟ پایان آن روز، رو به خداست.»

توضیح آیه: روز قیامت منزلگه نهایی حرکت ها و تحول ها، تصفیه گاه خوب و بد، تفکیک خانه ی مغز و پوست اوست و پس از این تصفیه و تفکیک و جدا شدن است که برای موجودات تکامل یافته، راهی از این منزلگه به بارگاه ربوبی باز می شود و «حرکت»، «سکون»، «زمان»، «بعد» و سایر پدیده های مربوط به سنت تحول، از بین می رود و یا دگرگون می شود. مجموع آیات قرآنی که مربوط به تحول و علل آن می باشد، در این جمله ی مختصر خلاصه می شود: «لا حول و لا قوة الا بالله»، هیچ تغییر و دگرگونی و همچنین نیرویی برای آن تغییر و دگرگونی نیست، مگر اینکه وابسته به خداست.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حرکت و تحول از دیدگاه قرآن– صفحه ی 50-59

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401792