قیام مختار و گسترش جنبش کیسانیان

مختار را باید یکی از شخصیتهای سیاسی پیچیده دانست. او که فرزند ابوعبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر ثقفی صحابی است که در جریان یکی از نبردهای فتح ایران کشته شده بود، در سال نخست هجرت دیده به جهان گشود و به سال 67 ق./ 686 م.  به دست معصب بن زبیر به قتل رسید. پیچیدگی شخصیت مختار را می توان در گزارشهای متفاوتی که درباره او رسیده و همچنین رخدادهای اجتماعی گوناگونی دید که وی در آنها شرکت داشته است. در حالی که در برخی از منابع از مختار تجلیل می شود در منابعی دیگر از او به نام یک عثمانی سخن به میان می آید و یا خارجی قلمداد می شود. در رخدادها نیز چنین تحول و گاه تزلزلی دیده می شود. در سویی از این سخن به میان آمده است که مختار عموی خود سعد ثقفی را به تحویل دادن حسن بن علی علیه السلام به معاویه فرا  می خواند تا از این رهگذر به او نزدیک شود. در سویی از این یاد می شود که در جریان قیام حجربن عدی (سال51ق./ 671م.) عملا با این قیام همراهی نشان داد و حاضر نشد خواسته زیاد بن ابیه را بپذیرد و به صف کسانی بپیوندد که خواستار اخراج حجر از شهر و کیفر دادن او هستند. این هم روایت می شود که به هنگام ورود مسلم بن عقیل فرستاده امام حسین علیه السلام به کوفه ( سال 60ق./ 680م.) وی را در خانه خود پناه داد و همراه با مسلم قیام کرد. اما همو از همراهی با قیام امام حسین علیه السلام خودداری ورزید و از آن پس نیز با قیام توابین همراهی نکرد. این مواضع سبب شده است برخی از تحلیلگران مختار را انسانی «منفعت طلب که در پی بهره جستن از پیچیدگیهای اوضاع  به سود خویش است» قلمداد کنند. به هر روی، مختار که پیشتر مسلم را در خانه خود پناه داده و نیز با قیام وی همراهی کرده بود، به یمن خویشاوندی با نعمان انصاری و پیوندی که با عبدالله بن عمر داشت از کیفر حکومت اموی در امان ماند و توانست پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در زمانی که کوفه در آستانه قیام توابین بود این شهر را ترک گوید و به حجاز برود و آنجا با عبدالله بن زبیر پیوند برقرار کند. او در همین دوره، هنگامی که به سال 64ق./ 683م. میان سپاهیان اموی از یک سو و زبیریان و خوارج از سویی دیگر جنگ در گرفته بود در کنار گروه اخیر قرار گرفت و عبدالله بن زبیر بن زبیر را یاری رساند. اما همراهی وی با ابن زبیر تا هنگامی ادامه یافت که او رسما خلافت نیافته بود. در سال 64ق. / 684م. و با نشستن ابن زبیر بر کرسی خلافت چونانکه عبدالله بن عباسی و محمد بن حنفیه این خلافت را نپذیرفتند از پذیرش آن سر باز زد و از زبیر فاصله گرفت و راهی کوفه شد. او در رمضان همان سال پیش از آنکه کارگزار ابن زبیر به کوفه برسد خود را بدین شهر رساند و اعلان داشت کارگزار محمد بن حنفیه، که خود او را مهدی موعود می خواند، است. البته اینکه آیا محمد بن حنیفه او را به کوفه فرستاده بود یا او خود برای بهره جستن از پایگاه مردمی ابن حنفیه چنین مدعی شده بود، نکته ای است که مورد اختلاف منابع قرار گرفته و در حالی که برخی گزارش می کنند که ابن حنفیه مختار را به کوفه روانه ساخت تا به خونخواهی حسین علیه السلام قیام کند، برخی دیگر این دعوی را از سوی او ابزاری برای بهره جستن از پایگاه شیعی موجود در کوفه قلمداد کرده اند.

هرچند ورود مختار به کوفه با قیام توابین همزمان بود، اما وی نه فقط با این قیام همراهی نکرد، بلکه با طرح این دعوی که سلیمان بن صرد خزاعی رهبر قیام توابین پیرو کهنسال است و در امور جنگ چیره دستی ندارد در تضعیف او و چنگ آوردن طرفداران وی کوشید. جنبش توابین در سال 64ق./ 683م. شکست خورد و سلیمان بن صرد و دیگر رهبران آن کشته شدند و از آن پس بود که مختار با طرح دو شعار «یالثارات الحسین» و «یا منصور امت»، قیام خود را به سال 66ق./ 685م. در کوفه علنی ساخت. در این میان آنچه بر قدرت مختار و طرفداران او می افزود یکی جذب باقیماندگان قیام توابین و دیگری طرفداری ابراهیم بن مالک اشتر یعنی رهبر شیعیان مخلص کوفه از مختار بود. در همین مرحله بود که گروههای باقیمانده از کیسانیه نخستین به مختاریه پیوستند و با انضمام بخشهایی از غالیان کوفه و نیز شیعیان حسین بن علی علیه السلام حرکتی بزرگ در این شهر سامان یافت و دیری نپایید که مختار توانست با همان شیوه سلیمان بن صرد یعنی نزدیک شدن به بزرگان و صاحبان نفوذ در کوفه و پرهیز از گناهکار قلمداد کردن آنان در جریان حادثه عاشورا بر قدرت خود بیفزاید و کارگزاران خویش را به اطراف گسیل بدارد و جزیره، عراق عرب و عراق عجم را تا حدود ارمینیه به حوزه نفوذ در آورد.

در سال 66ق./ 686م. هنگامی که ابراهیم اشتر در نواحی جزیره بود و از کوفه دور شده بود این شهر شاهد نخستین نافرمانی اشراف در برابر مختار شد و از آن هنگام به بعد بود که مختار شیوه نرمش را تا حدودی وانهاد و با تحقق بخشیدن به وعده پیشین خود یعنی خونخواهی امام حسین علیه السلام، کسانی چون عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن را به قتل رساند، سرهایشان را برای محمد حنفیفه و به روایتی برای ابن زبیر فرستاد و جسدهایشان را سوزاند و خانه هایشان را نیز ویروان کرد. در این زمان یکی از کسانی که به سختی با مختار همکاری می کرد و فرماندهی قشون او را نیز بر عهده داشت،

ابوعمره کیسان از وابستگان طایفه بجیله بود. او همان کسی است که برخی نامور شدن گروه طرفدار مختار را به کیسانیه، به سبب حضور وی در فرماندهی جنبش این گروه می دانند. هر چند ابراهیم اشتر در نبرد خازر در سال 67ق./ 686م. توانست سپاه ابن زیاد را شکست دهد، اما در مجموع مختار نتوانست به وحدت و یکپارچگی مورد نظر خود دست یابد و در حالی که اظراف کوفه نسبت به درستی دعوی او در دوستی با اهل بیت تردید داشتند و نزدیکی او به موالی را برنمی تافتند و از همین روی گاه به معصب بن زبیر کارگزار زبیریان در بصره چشم داشتند، غالیان هم که بخشی از طرفداران مختار را تشکیل می دادند با شیعیان میانه رو سازش نیافتند و در این میان عقاید تندروانه مختار نیز بر فاصله او با شیعیان و غالیان از همدیگر افزود. چنین بود که در نبرد مذار در همان سال 67 ق./ و پس از آنکه مختار ناگزیر شد به کوفه بازگردد و در دژ این شهر پناه گیرد. ابراهیم اشتر، هم پیمان سابق، از یاری دادن به او خودداری ورزید و پس از طولانی شدن محاصره کوفه از سوی مصعب و انتخاب گزینه پیکار از سوی مختار، در نبردی که در گرفت مصعب به پیروزی رسید، مختار کشته شد و شمار فراوانی از یاران او که در برابر مصعب تسلیم شده بودند قتل عام شدند. این رخداد نیز در سال 67ق./ 687م. روی داد. پس از مرگ مختار بافیماندگان کیسانیه یا همان مختاریه بر بیعت و طرفداری محمد بن حنفیه ماندند و دوره ای را گذراندند که از آن با نام شیعه حنفی یاد شده است. در این دوره بود که سه عقیده شیعی مهدویت، بداء و علم مستودع رخ نمود یا تبلور یافت.


منابع :

  1. دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – از صفحه 39 تا43

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402088