افسانه نجوای خسرو با پیامبر در روایات سیف

سیف داستان حرکت یزدجرد به سوی خراسان – پس از واقعه جلولاء – را روایت کرده و گوید: «یزدجرد پسر شهریار زاده خسرو پادشاه ایران هنگامی که اهالی جولاء گریختند، به سوی ری حرکت کرد و در حالی که شتر راه می رفت بر محمل خویش می خوابید و در راه درنگ نمی کردند تا به آبشخوری رسیدند و او را که در محمل به خواب رفته بود بیدار کردند تا از خوابیدن شتر نگران نشود که تندی کرد و گفت: «خیلی کار بدی کردید. به خدا سوگند اگر به حال خود رهایم کرده بودید مدت حکومت این امت را درمی یافتم، چون دیدم که من و محمد در نزد خدا نجوا می کردیم و خدا به محمد گفت: «یکصد سال بر آنها حکومت کن». او گفت: «زیادتم بخش». خدا گفت: « یکصد و ده سال». او گفت: «زیادتم بخش». خدا گفت: «یکصد و بیست سال». و او گفت: «اختیار با شما ست!» که شما بیدارم کردید! و اگر به حال خود رهایم کرده بودید مدت حکومت این امت را در می یافتم...»

بررسی افسانه نجوای خسرو با پیامبر (ص)

الف- بررسی حال راویان این افسانه:

سیف این قول را از قول راویان ساخته خیال خود با اسامی زیر روایت کرده است:

1- محمد، که در خیال خود: «محمد بن عبدالله بن سواد بن نوبره» اش نامیده  است.

2- مهلب، که در خیال او: «مهلب بن عقبه اسدی» است.

3- عمرو که در ساخته های ذهن سیف دو نفرند: یکی از آنها: «عمرو بن ریان» است و دیگری: «عمر بن رفیل» و ساختگی بودن این اسامی در جلد اول کتاب «عبدالله بن سبا» و «یکصد و پنجاه صحابی ساختگی» آشکار شده است. 

ب- بررسی متن افسانه:

متن افسانه نیز در جلد اول «یکصد و پنجاه صحابی ساختگی» بررسی شده کرده و بطلان آن آشکار شده است.

هدف سیف زندیق از جعل این افسانه

سیف گوید: «خسرو  در خواب دید که با خدا و رسول خدا گرد هم آمده و...». آیا این زندیق خدای مسلمانان و پیامبر آنها را مورد استهزاء قرار نداده که آنها را در نشستی واحد همراه با دشمنشان یزدجرد- در خواب او - گرد هم آورده است؟!! باری، بزرگان علما در مکتب خلفا اینگونه افسانه های خرافی را از سیف روایت کردند و کتابهای تاریخ اسلام را از آنها انباشتند و این افسانه ها بتدریج بخشی از مصادر پژوهشی اسلامی گردید!


منابع :

  1. علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد اول) – از صفحه 488 تا 491

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402177