مواضع کودکان مبتلا به احساس گناه

کودکانی که دچار احساس گناه هستند در رابطه با خود و دیگران مواضع خاصی اتخاذ می کنند مثلا:

1- در رابطه با خود: اینان خود را  مورد سرزنش و ملامت قرار می دهند، خود را به این امر متهم  می کنند که بی عرضه اند، قدرت اراده خود را ندارند، نمی توانند بر خود مسلط  باشند، دلیلشان این است که اگر می توانستند بر خود مسلط باشند سر از فلان اشتباه و لغزش درنمی آوردند. چنانند که در هر شرایطی خود را مقصر قلمداد می کنند. در ذهنشان کشمکشی است که در آن می کوشند خو یش را به نحوی دچار گناه کنند و در این زمینه حتی به جستجوی دوره های گذشته و دور می روند و سعی دارند نقطه تاریکی در زندگی پیدا کنند و بر اثر آن خود را محکوم نمایند. همه گاه خود را تحقیر می کنند و تصورشان هم این است که حقیر و بیچاره اند. مستحق تنبیه هستند، در این راه چنان راه افراط طی می کنند که گوئی مصلحتی آنان را به این سوی می کشاند و ما می دانیم چنین حالتی به زبان آنهاست و آنان را به سوی تسلیم می کشاند.

2- در رابطه با دیگران: اینان اگر اختلافی با دیگران پیدا کنند چشم  بسته می پذیرند که گناهکار بوده اند و حق با آنهاست و این امر برای تنبیه خویش است. در عین حال از این وضع و شرایط  ناپذیر است. اگر انتقادی کنند در عین پذیرش آن را منصفانه نمی دانند. به دیگران سوء ظن دارند، هر سخنی را که دیگران بگویند او سوءنیت دارد، اگر معلم از او درسی بپرسد خیال می کنند که حتما خبری شده و یا ممکن است آن را اشاره ای به گناه خود تلقی کنند. اینان حتی به پدر و مادر اعتماد ندارند و حرف خود را از ته دل به آنان نمی گویند. گاهی به عوض اینکه به گناهان خود اعتراف کند آن را به دیگران نسبت می دهد و مسئوولیت  خود را در اینباره انکار می کند. برخی از اینان سعی دارند از طریق اعمال زور، تجاوز، به انقیاد کشیدن دیگران خود را تسکین دهند، یا لااقل آرزوی مرگ دوستان و بستگان را دارند. به هنگامی که اینان در خواسته ها و توقعات خود موفق نشوند تاکتیک جلب محبت را در پیش می گیرند. از راه بیچاره نمائی، و جلب ترحم، دیگران را وا می دارند که آنان را با عنایت خود تبرئه نمایند و رفتار و تمایلات ناپسندش را حق و درست جلوه دهند.

3-در رابطه با امور: به هنگامی که احساس گناه در جان و دل او نفوذ پیدا کند نسبت به مسائل و جریانات بی تفاوت می شوند، از کار و وظیفه دست برمی دارند، از خویشتن سلب مسئوولیت می کنند زیرا می ترسند که مستحق سرزنش شوند، و ضعفشان بر ملا شود. اینان دست از کار و تحصیل می کشند، درس نمی خوانند و همه این مسامحه ها را به گناه خود مربوط می کنند. با قبول گناه به حقیقت نقص های واقعی خود را می پوشانند و آن را از رویت می اندازند. برای هر رفتاری که از آنان سر زند توجیهی منطقی دارند و می کوشند آنان را در لفافه ای بپیچانند. در برابر یک عدم موفقیت گاهی ممکن است حالت دافعی به خوذ بگیرد و یا منکر اشتباه خود شود و یا آن را به نحوی دیگر توجیه کند. گاهی در این اندیشه است که خود تن به کار معینی ندهد و یا اگر داد پیشدستی کند و گناه نکرده خود را گناهکار قلمداد نماید و این اقدام را بهتر از آن می داند که دیگران او را متهم به گناه و لغزش نمایند.


منابع :

  1. دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 336 تا 338

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402286