بررسی و نقد بیانیه وانکوور

اگر همه متفکران جهان را – چه از گذشتکان و چه در حال حاضر و چه شرقی و چه غربی و دارای هر عقیده و مکتبی – در یک جا جمع کنید و از آن بپرسید: «آقایان! هیچ راهی برای زندگی بشر، جز گذشتن از جاده های سنگلاخ پرستش های سه گانه وجود نداشته است که تاریخ این همه در خون و خونابه و نیرنگ بازی ها و حق کشی ها و خودمحوری ها فرو رفته است! آیا واقعا هیچ راهی برای زندگی بشر، جز همین راهی که به بی ثباتی سیاره ما منجر شده و این کره خاکی بسیار زیبا را به موتور سوزانی مبدل نمود، وجود نداشته است؟!» چه پاسخی به شما خواهند داد؟ آیا بشر راهی نداشت که همواره با افراد بنی نوع خود، با صدق و صفا رفتار کند؟ آیا بشر نمی توانست برای زندگی خود، کیفیتی را تعیین کند که بدون کار و تلاش، امتیازی به دست نیاورد؟ آیا بشر نمی توانست واقعا «به خود بپسندد آن چه را که بر دیگران می پسندد و بر دیگران نپسندد، آن چه را که بر خود نمی پسندد»؟ آیا بشر نمی تواست روی زمین را که زیباترین آشیانه برای انسان ها بود، مبدل به زرادخانه نکند؟! آیا واقعا ستمداران نمی توانستند با واقعیات، مردم جوامع خود را اداره کنند و به هیچگونه دروغ و نیرنگ و حقه بازی آلوده نشوند؟ اگر بشر نمی توانسته است هیچ یک از این راه ها را برای «حیات معقول» خود پیش بگیرد، پس جای شگفتی نیست اگر آشیانه بسیار زیبای خود را – که در گذشته ها زمین نامیده می شود و امروزه نام زرادخانه و میدان تنازع در بقا به خود گرفته است- به موتور سوزانی تبدیل کند.

در این بیانیه آمده است:

مهلت کم است، هر گونه تعلل و تأخیر در برقراری صلح اقتصادی فرهنگی در جهان، ما را ناگزیر می سازد که بهای سنگین تری برای بقای بپردازیم. ما باید چند مذهبی بودن جهان را به عنوان یک واقعیت بپذیریم؛ هم چنین باید نیاز به نوعی آزادی بیان را- که مذاهب را قادر می سازد علی رغم اختلافاتشان، با یکدیگر همکاری داشته باشند- قبول کنیم. این امر به ما کمک می کند تا شرایط بقای بشر را فراهم آوریم و ارزش های مشترک مسئولیت بشر، حقوق بشر و شأن انسان را بالنده سازیم. این است میراث مشترک بشریت که از درک ما نسبت به همیت فوق العاده وجود انسان و وجدان بیدار نویافتة جهان سرچشمة می گیرد.

باید به این نکته اصلی توجه کنیم که نتایج ناشایست و ناگوار خودخواهی ها و سودجویی ها و خودکامگی ها، تنها در دوران ما بروز نکرده است، یعنی چنین نیست که ناگواری ها و بدبختی ها  امور مزبور فقط در دوران ما به وجود آمده باشد، بلکه این شجره خبیثه همواره میوه های زهراگین خود را به کام بشر فرو برده، نهایت امر، در دوران ما پدیده ای که به عنوان نتیجه خودخواهی و سلطه گری و خود کامگی ها بروز خواهد کرد، بسیار بزرگ و غیر قابل جبران خواهد بود، مانند از بین رفتن طبیعت زندگی، و چه بسا در صورت هیجان قدرت طلبی ها در حد شدیدش، به نابودی کره زمین خواهد انجامید.

این که بیانیه می گوید: «مهلت کم است»، باید بدانیم که برای نجات حیات طبیعی و معنوی انسان ها همیشه مهلت کم بوده و چون تلفات بی هویتی – که پوچی نتیجه مستقیم آن است- بسیار ناگوار می نماید، همیشه و در هر برهه از تاریخ، اصل «مهلت کم است» را همه انسان ها باید بپذیرند. ممکن است این احتمال در ذهن بعضی از صاحبنظران خطور کند که با وجود این که همواره برای نجات دادن زندگی بشری در تمام ابعادش، مهلت کم و تأخیر امری ناشایسته بوده، به چه دلیل در دوران ما به یاد این اصل حیاتی افتاده اند؟! پاسخ این است: بدان جهت که در دوران گرفتاری انسان و نابودی او از روی زمین، مخصوص ناتوانان نیست و این بار ناتوان و توانا، کوچک و بزرگ ،کاخ نشین و کوخ نشین، فرمانروا و فرمانبر – همه و همه راهی زیر خاک تیره خواهند شد، بنابراین داد و فریادها و سمینارها و سمپوزیوم ها و کنگره ها و تألیفات و سایر تلاش ها، یکسره مستند به محرومیت همه صف های کارزار تنازع در بقا از زندگی است. نه تنها ضعفا و بینوایان.

در میان جملات بیانیه مورد بررسی آمده است: «هرگونه تعلل و تأخیر در برقراری صلح اقتصادی فرهنگی در جهان، ما را ناگریز می سازد که بهای سنگین تری برای بقا بپردازیم». باید گفت: اگر در گذشته اصالت هویت انسان و ارزش های آن مورد توجه قرار می گرفت و داد و فریادهای صاحب نظران خیراندیش و با تقوا و با فضیلت – که واقعا به انسان و انسانیت علاقه داشته و مهر و راستین به او می ورزیدند- در گوش سلطه جویان خودکامه فرو می رفت و برای جلوگیری از پرداختن بهای سنگین به جهت نادیده انگاشتن هویت و ارزش های اصیل انسانی، دست به اقدام جدی می زدند، امروز وحشت از پرداختن بهای سنگین تر از بقای نسل بشر به این درجه نمی رسید.

با این حال، ما امیدواریم این بار داد و فریادها برای بقای بشریت و تحرک انسان ها برای حرکت به سوی «حیات معقول»، مراعات حقوق و آزادی های مسئولانه آنان با تصمیم ها و اقدامات جدی توأم باشد، اگر چه برخی از آگاهان معتقدند این یک امیدواری ساده لوحانه است که در گذشته هم وجود داشته و نمی توان یقین کرد خودکامگان سلطه جو و قدرت پرستان منفعت گرا از این داد و فریادها، هدف گیری همیشگی خود را ترک کنند و یا به اصطلاح، از طبیعت ثانویه خود که عبارت است از «من هدف و دیگران وسیله»، دست بردارند.

در جملات مورد بررسی، همچنین آمده است: «ما باید چند مذهبی بودن جهان را به عنوان یک واقعیت بپذیریم؛ همچنین باید نیاز به نوعی آزادی بیان را که مذاهب قادر می سازد که علی رغم اختلافاتشان با یکدیگر همکاری داشته باشند، قبول کنیم». این پیشنهاد که برا ی ایجاد تفاهم بیشتر میان انسان ها بیان شده، بسیار خوب است، ولی اگر فرض کنیم مذاهب موجود در روی زمین، علاوه بر مشترکاتی که دارند، تضادهای غیر قابل حل و فصل با یکدیگر هم داشته باشند- که یقینا چنین است- در این موارد چه باید کرد؟ آیا می توان بدون دلیل و با وجود تضاد میان آن ها، یکی را بر دیگری ترجیح داد یا می توان گفت: همه مسائلی که مورد تضاد و نزاع ارباب مذاهب است، کنار گذاشته شود و تنها مشترکات آن ها مورد عمل و عقیده قرار بگیرد؟ وانگهی، راه به دست آوردن این مشترکات چیست؟ نمی دانیم آیا چنین بیانیه هایی واقعا تأثیری در جوامع بشری- به ویژه در جوامعی که از قدرت های بسیار بالا برخوردارند- خواهد گذاشت یا نه، ولی همه ما این حقیقت را می دانیم که اگر این بیانیه ها تأثیر بگذارد، قطعا تاریخ بشری به یک تحول عظیم خواهد آمد.

چه باید کرد؟

پس از مطالعه و بررسی محتویات بیانیه سمپوزیوم وانکوور درباره بقای بشر در قرن بیست و یکم و با در نظر گرفتن افق بسیار وسیع علوم و ارزش ها و معنویات از یک سو، و قدرت اراده سازنده انسانی از سوی دیگر، به این نتیجه می رسیم: اساسی ترین (یکی از اساسی ترین) راه ها برای نجات بشر که امروزه بقای او طبق همین اعلامیه و اعلامیه های دیگر به خطر افتاده این است که باید بذل مساعی مشترک صاحبنظران علمی و فلسفی و ارزشی به طور عموم (اخلاق، زیبایی ها، مذاهب و هرگونه معنویات)، کشف و اثبات مجدد هماهنگی و پیوستگی علوم و معنویات و ارزش ها را مطرح و آن را برای همگان قابل درک و پذیرش سازیم.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 117 تا 120

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402335