انواع ارتباط حیات انسانی در اسلام

با نظر به قواعد و نصوص قطعی اسلام، حیات انسانی دارای دو ارتباط است:

الف- ارتباط با خدا

ب- ارتباط با انسان

نخست حیات در ارتباط با انسان را توضیح می دهیم:

حیات در ارتباط با انسان

حیات در ارتباط با انسان، همان مطلوب مطلق او در عرصه طبیعت است که برای حفظ ادامه آن، به هرگونه تلاش جبری و اضطراری، مانند دیگر جانداران دست می زند، به اضافه تکاپوهای اختیاری که به جهت داشتن علم و قدرت و استعدادهای بیشتر با توانایی گزینش اصلح، در راه حفظ و ادامه حیات انجام می دهد؛ ولی دیگر جانداران، از نوع تلاش و تکاپوی اختیاری محروم اند. وانگهی، هر انسان با شعور، اگر بخواهد چیزی را از خود منتقل سازد یا از آن دست بردارد و تعلق آن را به خویشتن اسقاط نماید، قطعا در برابر سودی عالی تر – اگر چه آن سود، وصول به یک آرمان روحی محض بوده باشد- یا برای دفع ضرری ناگوار انجام خواهد داد. وقتی فرض کردیم حیاتی وجود ندارد، و زیانی مطرح نیست، زیرا سودها و زیان ها در همه اشکال و انواع خود، برای حیات است. مثلا آن ماهی که به جهت بیرون افتادن از آب، جان را از دست داده است، پاشیدن مفید ترین آب بر لاشه آن موجود- که زمانی از جان برخوردار بود و اینک لاشه جامدش در روی زمین افتاده - چه نفعی در بردارد؟ بنابراین، نقل و انتقال و اسقاط حیات امری معقول نیست. بلی – چنان که در گذشته اشاره کردیم – حیات تنها با حیاتی دیگر، که به جهت فدا شدن به خالق حیات، از یک ابدیت سعادتمند برخوردار است، قابل مبادله می باشد و بس.

حیات در ارتباط باخدا

احدی در این حقیقت  تردید ندارد که مالک حیات و موت خداست و انسان در حال اعتذال مغزی و روانی، کمترین اختیاری در به وجود آمدن حیات و از دست دادن آن ندارد.

من به خود ناآمدم این جا که به خود باز روم                           آن که آورد مرا، باز بــــرد بر و طنم

این حقیقتی است که آن را مشاهده می کنیم و نیازی برای اثبات چنین حقیقت مشهودی نیست. با این حال، آیات قرآن مجید برای تأکید و هشدار آدمیان درباره این که ورود حیات به عرصه هستی و خروج آن از این عرصه، به طور مستقیم از خداست، اشاراتی دارد که ما به عنوان نمونه، بعضی از  آن ها را متذکر می شویم:

«فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین» ( حجر/ آیه 29«و هنگامی که گل آدم  را ساختم و از روح خود در او دمیدم، در برابر او به سجده بیفتید».

این مضمون در آیه 9 سورة سجده نیز آمده است. این گونه آیات بر این حقیقت دلالت دارد که حیات (نفس یا روح) آدمیان، از غیر مجرای علل و اسباب طبیعی- اگر چه درعرصه طبیعت- و به طور مستقیم از فیض خداوندی به وجود می آید.

هم چنین، مرگ که مفارقت روح از بدن است، به طور مستقیم به مشیت الهی مربوط است، اگر چه هر دو پدیده حیات و موت، در عرضه طبیعت پیوسته بوده و به زنجیر قوانین جاوید در آن می نماید. آیاتی دیگر در قرآن مجید، با ترکیب انحصاری، دو پدیده «حیات» و «موت» را به خدا نسبت می دهد. به این صورت که به وجود آمدن همه مخلوقات از خداست و خالق و صانع همه اشیاء  اوست، مانند:

«و هو الذی أحیاکم ثم یمیتکم» (حج / آیه66«و اوست که شما را زنده می کند و می میراند».

«و إنا لنحن نحیی و نمیت»( حجر /آیه 23«و تحقیقا ماییم که زنده می کنیم و می میرانیم».

خدا درباره فاعلیت مستقیم در پدیده مرگ به اضافه آیات مذکور، چین می فرماید:

«الله یتوفی الأ نفس حین متها» (زمر /آیه 42«خداست که نفوس را در وقت مردن آن ها می گیرد».

این که در بعضی از آیات آمده است: فرشته یا فرشتگانی مأمور قبض روح انسان ها هستند، مناقاتی با آیات مورد بحث ندارد مانند این که:

«قل یتو فاکم ملک الموت الذی وکل بکم» ( سجده /آیه 11«به آنان بگو: ارواح را ملک الموت که به شما وکیل شده است، می گیرد»، زیرا ملک الموت (عزرائیل)، چیزی جز یک وسیله محض در برابر دستور خداوندی- چنان که در روایات آمده است – نیست؛ همان گونه که فرشته یا فرشتگانی در ایجاد و تشکیل اعضای بدن آدمی در جنین، دست به کار هستند و آن ها چیزی جز وسیله نیستند و فاعل حقیقی خداست: «هو الله الخالق الباری المصور» (حشر/آیه 24«اوست خداوند آفریننده و به وجود آورنده و صورتگر..»

نیز وساطت فرشتگان در شکل و تصویر مرکب حیات و قبض روح در هنگام مردن، به جهت عظمت هر دو پدیده است که خود ارتباط مستقیم دو پدیده را با قبض خداوندی، به صورتی روشن اثبات می کند. اما در آفرینش دیگر موجودات و از بین رفتن آن ها، مانند جمادات و گیاهان و دیگر حیوانات، فرشتگان الهی که در تشکیل اعضای مادی انسان و از دنیا رفتن او وساطت می کنند، دخالت و وساطتی ندارند.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 208 تا 210

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402350