حق کرامت انسانی عبارت است از:
پاک بودن از آلودگی ها و عزت و شرف و کمال مخصوص به آن موجود که کرامت به او نسبت داده می شود. در دین اسلام کرامت ذاتی اینطور تغییر می شود که: کرامت ذاتی و حیثیت طبیعی که همه انسان ها، مادامی که با اختیار خود- به جهت ارتکاب به خیانت و جنایت بر خویشتن و بر دیگران- آن کرامت را از خود سلب نکنند، از این صفت شریف برخوردارند. آیات و روایات معتبری که بر این کرامت دلالت می کند، متعدد است. ما در این مورد به برخی از این دلایل اشاره می کنیم، از جمله آیه 70 از سوره اسراء که همه دانشمندان و صاحب نظران برای اثبات کرامت ذاتی انسان به آن استناد می کنند: «و لقد کرمنا بنی آ دم و حملنا هم فی البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا»، «و ما تحقیقا فرزندان آدم را تکریم نمودیم و آنان را در خشکی و دریا به حرکت در آوریم و از مواد پاکیزه بر آنان روزی مقرر ساختیم و آنان را بر بسیاری از موجودای که آفریدیم، برتری دادیم».
این آیه با کمال صراحت اثبات می کند خداوند متعال فرزندان آدم علیه السلام را ذاتا مورد تکریم قرار داده و انان را بر مقداری فراوان از کائنات برتری داده است. به همین دلیل قاطع و صریح، همه افراد انسانی باید این کرامت و حیثیت را برای همدیگر به عنوان یک حق بشناسند و خود را در برابر آن حق، مکلف بــبینند. منشأ این کرامت ذاتی عبارت است از رابطه بسیار مهم و با ارزش خداوندی با انسان، که از آیه شریفه «و نفخت فیه من روحی» (حجر/آیه 29)، «و در او (انسان) از روح خود دمیدم» استفاده می شود که با این تکریم بسیار با عظمت، او را شایسته سجده فرشتگان فرمود.
هم چنین، منشأ این کرامت عبارت است از صفات و نیروها و استعدادهای بسیار با اهمیت که با به کار انداختن آن ها و تکاپوی مخلصانه در مسیر «حیات معقول»، به اتصاف به متعالی ارزشی نائل می گردد.
از این آیه شریفة استفادة می شود که افراد انسانی، علاوه برحق حیات و تکلیف دیگران به رعایت آن، دارای حق کرامت ذاتی هستند که مادامی که خود انسان آن کرامت و حیثیت را به جهت جنایت و خیانت بر خویشتن یا بر دیگران از خود سلب نکنند، دیگران مکلف به مراعات این حق هستند، همان گونه که مکلف به مراعات حق حیات یکدیگرند.
تا این جا، همه ادیان حقه الهی و شمار قابل توجهی از نظام های حقوقی و مکتب های اخلاقی اتفاق نظر دارند؛ یعنی ادیان و نظام های حقوقی و اخلاقی، کرامت ذاتی را برای همه انسان ها می پذیرند و همه آن ها را به مراعات این حق مکلف می دانند، ولی متأسفانه بعضی از نظام های حقوقی دنیا- از آن جمله حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب – در دوران معاصر، کرامت انسانی را منحصرا به همین کرامت ذاتی نموده و از کرامت و حیثیت بالاتر – که ما آن را «کرامت ارزشی» می نامیم – سخنی به میان نمی آورند، و در نتیجه، کرامت کمالی انسان ها را در مسیر «حیات معقول» متوقف می سازند. این تخیل که مسائل حقوقی غیر از مسائل اخلاقی است که در حوزه ارزش ها قرار دارد، همان است که اساس بلاتکلیفی بشریت را در دوران معاصر – خصوصا در این دوران که در اوایل قرن پازدهم هجری و طلیعه قرن بیست و یکم میلادی به سر می بریم- فراهم آورده و به قول دانشمندان آگاهی که پول و مقام و شهرت تخدیرشان نکرده است: «کره زمین را از یک سیاره بسیا زیبا، که همواره حیات انسان ها را با طراوت و مطلوب مطلق در متن طبیعت می نمود، به موتور سوزانی مبدل کردند که با سرعتی شگفت انگیز به سوی خشکاندن ریشه های حیات بشری پیش می رود».