در حقیقت، ما سه نوع معلم و مربی داریم:
1- توجیه کنندگان بعد ماشینی بشر به آنچه که از وی می خواهند، مانند سرباز و کارگر – با انواع بسیار گوناگونی که دارد- و تدریس و تحقیق و مدیریت و هنرمندی و امثال اینها. معلم و مربی، در این توجیه، کاری مانند آهنگر یا ریخته گر و دیگر صنعتگرانی که مشغول ایجاد تغییر در فلزات و در آوردن آن ها به اشکال مختلف برای استفاده در زندگی هستند، انجام می دهد. شرایط اینگونه معلمان و مربیان، بسیار محدود و مشخص و ساده است. نیاز آنان جز آگاهی به هدفی که دنبال می کنند و به شناخت ابزار مورد احتیاج و شناخت بعد ماشینی انسان، چیز دیگری نیست. شرط اساسی به ثمر رسانیدن این گونه تعلیم و تربیت، فقط خشکانیدن ریشه احساسی آزادی در متعلم و متربی در انتخاب هدف ها و وسیله هاست و اگر هم نشاط و رضایت متعلم و متربی برای استفاده از وجود او ضروری باشد که بدون احساس آزادی امکان ندارد، در این صورت، یا اراده او را چنان توجیه می کنند که تا حدودی احساس آزادی کند و افسرده نشود، یا یک احساس دروغین در او بوجود می آورند که از آن چه جبرا فرا می گیرند و یا به شکلی که دگرگون می شود، رضایت خاطر داشته باشد و از نشاط نیز برخوردار گردد. می توان گفت: معلمان و مربیانی که تنها بعد ماشینی انسان را تحت تعلیم و تربیت قرارمی دهند، با انسان به معنای واقعی آن سر وکاری ندارند. بلکه با هدفی که درباره وجود او در جامعه منظور می نمایند، او را ابزار و وسیله ای تلقی می کنند که مورد نیاز ماشین جامعه یا قدرتمندان در اجرای خواسته هایشان است.
2- کسانی از معلمان و مربیان، با انسانی سرو کار دارند که تاریخ و محیط، او را در برابرش نهاده و کاری با آن ندارند که آیا انسان می تواند از آموزش های عالی تری برخوردار بوده و از «گردیدن» های والاتری بهره مند شود یا نه؟ آنها موجوداتی را در برابر خود می بینند که نیازهایی معین دارند و با رفع آن نیازها، زندگی خویش را صحیح و مورد رضایت خود می دانند و هیچ توجهی به این ندارند که آیا این نیازهای معین، واقعا نیازهای حقیقی هستند یا مقداری از آن ها، کم یا بیش، مصنوعی اند؟ همچنین، کاری به این ندارند که این انسانها که مانند لوح های پاک در برابر آن ها نهاده شده اند تا تعلیم وتربیتی که می خواهند درباره آنان انجام بدهند و نقشه هایی را روی آن ها ترسیم کنند، نیاز یا نیازهای دیگری هم دارند یا نه؟ می توان گفت: متأسفانه اکثریت قریب به اتفاق تعلیم وتربیت های جوامع – به ویژه در دوران متأخر - از نوع دوم بوده است که اساسی ترین عامل رکورد انسان و بازماندن آنان از ترقی و اعتلا می باشد.
3- کسانی از معلمان و مربیان، با انسانی سروکار دارند که دارای بعد ماشینی و بعد فوق ماشینی است که «جان»، «روان»، «من» و «روح» نامیده می شود. اینان می کوشند- یا باید بکوشند- تا بذرهای کاشته شده در نهاد انسان ها را آبیاری کنند و از حیوانات انسان نما که جز خور و خواب و خشم و شهوت هیچ چیز دیگر نمی فهمند، انسان هایی بسازند که نه تنها بتوانند به زندگی خود معنایی ببخشند و یا معنای آن را واقعا درک کنند، بلکه قادر باشند معنی دار بودن جهان هستی را نیز به اثبات برسانند.