سخنان امام علی(ع) پیرامون شناخت خداوند

در «نهج البلاغه» شریف آمده است که مردی از امام امیرالمومنین علیه السلام درخواست کرد که خدا را به گونه ای برای او وصف نماید که گوئی او را آشکارا می بیند!. امام علیه السلام از این درخواست غرور آمیز او (که فراتر از حدش رفته و طمع در اکتناه ذات «حق» کرده است ) خشمگین شد (و برای پیشگیری از پیدایش چنین وسوسه در افکار دیگران نیز) دستور داد مردم مجتمع شدند، آنگونه که مسجد بر انبوه جمعیت تنگ شد. آنگاه امام علیه السلام بالای منبر تشریف فرما شد، و در حالی که رنگ چهره شریفش از شدت خشم متغیر شده بود، آغاز سخن نمود، و پس از حمد و سپاس خدا و درود بر رسول معظبم صلی الله علیه وآله وسلم و بیان شمه ای از صفات کمال حضرت حق عزوعلا فرمود: «فانظر ایها السائل، فمادلک القرآن علیهمن صفته فانتم به، واستضی بنور هدایته و ما کلفک الشیطان علمه، مما لیس فی الکتاب علیک فرضه و لا فی سنه النبی صلی الله علیه وآله وسلم – و ائمه الهدی اثره، فکل علمه الله سبحانه؛ فان ذلک منتهی حق الله علیک. و اعلم ان الـــراسخین فی العلم هم الذین اغناهم عن اقتحام السدد المضروبه دون الغیوب الاقرار بجمله ماجهلوا تفسیره من الغیب المحجوب فمــدح الله اعتــرافهم بالعجز عن تناول مالم یحیطوا به علما، و سمی ترکهم التعمق فیما لم یکلفهم البحث عن کنهه رسوخا فاقتصر علی ذلک، و لا تقد ر عظمه الله سبحانه  علی قدر عقلک، فتکون من الهالکین»، «هان، ای سوال کننده (که به فکر شناسائی «ذات حق» از طریق اندیشه و عقل خویش افتاده ای) بنگر، هر صفتی از صفات او را که قرآن نشانت داده است، تبعیت کن (خدا را به همان صفت توصیف کن) و از نور هدایت قرآن، روشنائی به دست آور (تا راه سعادت را به درستی بپیمائی). و آنچه را که شیطان (درباره خدا) تو را به دانستن آن (در پوشش اسرار توحید و دقائق معارف) وا می دارد، از مطالبی که نه در قرآن، دانستن آن بر تو واجب شده است، و نه در سنت پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه هدی از آن اثری هست (و بیانی شده است، رها کن و) علم آن را به خداوند سبحان واگذار (در پی یاد گرفتن و اعتقاد به آن مباش)، چه آنکه منتهای حق خدا بر تو همین است (که او را به همان صفاتی که خودش در قرآن کریم و یا به بیان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام وصف کرده است، وصف نمائی). و بدان که «راسخان در علم» کسانی هستند که در مورد آنچه در پس پرده است و از درک آنها پنهان است (و توانائی فهم آن را ندارند) با تکلف وارد آن نمشوند، و خود را برای پی بردن به آنچه که (حقیقت آن به تقدیر خدا) در پشت درهای بسته قرار دارد، دچار مشقت بی حاصل نمی کنند! بلکه فقط (در مقام انجام وظیفه) اقرار به (وجود) آن (حقیقت غائب) می نمایند (و به کنجکاوی در فهم و تفسیر آن نمی پردازند). و خداوند تعالی (نیز) اعتراف آنان را به عجز و ناتوانی از رسیدن به آنچه که در حد توانائی علمی آنها نیست، ستوده است! و همین ترک تعمق و دست برداشتن از کنجکاوی فکری را که آنان درباره چیزی که بحث و گفتگوی از کنه و حقیقت آن را خدا از آنها نخواسته و تکلیفشان نکرده است، از خود نشان داده اند، «رسوخ» و استواری (در علم) نامیده (و آنها را به عنوان «راسخین در علم» معرفی فرموده است، زیرا در حد خود تجاوز نکرده، و درباره آنچه که مأمور به اکتفا و درک حقیقت آن نیستند، تعمبق نمی کنند، و تنها «آمنا به کل من عند ربنا» می گویند و می گذرند! پس تو نیز اکتفا کن به همانچه قرآن کریم بیان کرده (و درباره آنچه که در خور فهم تو نیست، و مأمور به دانستن آن نیستی، به اندیشه مپرداز) و عظمت و بزرگی خداوند سبحان را به اندازه عقل خود تقدیر مکن که تباه و هلاک خواهی شد».


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی –موعظه – از صفحه 187 تا 189

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402754