ضرورت حکومت برای مردم در قرآن

در تمام جوامع بشری تا آنجا که تاریخ نشان می دهد نوعی از حکومت وجود داشته است: حکومت قبیلگی، حکومت پادشاهان و سلاطین و حکومتهایی از نوع آنچه در دنیای امروز وجود دارد، و این بدان معنی است که بشر در هر مرحله ای از علم و دانش و فرهنگ باشد، ضرورت وجود حکومت را درک می کند، و می داند زندگی اجتماعی بدون وجود نظم و قانون حاکمیت حتی یک روز هم امکان پذیر نیست. به همین دلیل هنگامی که بعضی از حکومتها متزلزل شده و از هم فرو می پاشد و هنوز حاکمیت جدید استقرار نیافته، چنان هرج ومرجی در جامعه پیدا می شود که همه چیز در آتش آن می سوزد و خاکستر می شود. بنابراین هیچ عاقلی در ضرورت وجود حکومت برای جوامع انسانی نمی تواند تردید کند. و نیز به همین دلیل در آیات و روایات اسلامی تصریحات و اشارات فراوانی نسبت به این معنی آمده که به طور فشرده در ذیل از نظر می گذرد:

1- در داستان بنی اسرائیل می خوانیم هنگامی که بر اثر هرج ومرج داخلی و نداشتن حاکمیت قوی و لایق، گرفتار ضعف و فتور و شکست شدند، و دشمنان بر آنان مسلط گشتند، نزد پیامبر خویش آمدند و گفتند زمامداری برای ما انتخاب کن تا تحت فرماندهی او در راه خدا پیکار کنیم. پیامبرشان گفت: «شاید اگر دستور جهاد به شما داده شود سرپیچی نمایید و در راه خدا پیکار نکنید». گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا جهاد نکنیم در حالی که از خانه ها و فرزندانمان رانده شدیم؟»‌ (شهرهای ما بوسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده اند). «الم تر الی الملا من بنی اسرائیل من بعد موسی اذ قالوا البنی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا قالوا ومالنا ان لا نقاتل فی سبیل الله و قد اخرجنا من دیارنا وابنائنا» (بقره /246گرچه در این آیه به یکی از ابعاد وجود زمامدار برای یک قوم و ملت اشاره شده، و آن مساله مبارزه با دشمنان خارجی و پاک کردن شهرها از لوث وجود بیگانگان و آزادی اسیران است، ولی مسلم است که در ابعاد دیگر نیز این معنی صادق می باشد. قرآن با این تعبیر نشان می دهد که بدون تشکیل حکومت با حاکمیت قوی رسیدن به «آزادی» و «آرامش اجتماعی» ممکن نیست. ممکن است تصور شود که درخواست بنی اسرائیل در اینجا تنها برای تعیین فرمانده لشگر بود، نه زمامدار، ولی باید توجه داشت که تعبیر به «ملک» به معنی زمامدار در تمام شئون است هرچند برنامه بارز او در این ماجرا پیکار با دشمنان خارجی بوده است. در حقیقت پیامبر آن زمان (اشموئیل) نقش رهبری را در آن جامعه به عهده داشت، و طالوت منتخب او نقش زمامدار و فرماندار لشکر.

2- قرآن در ذیل همین ماجرا در چند آیه بعد، سخن از شکست لشکر «جالوت» در برابر بنی اسرائیل به میان آورده، می گوید: «فهزموهم باذن الله وقتل داود جالوت واتاه الله الملک والحکمه وعلمه مما یشاء ولولا دفع الله الناس بعضهم لفسدت الارض ولکن الله ذوفضل علی العالمین» (بقره/251«(بنی اسرائیل به زمامداری طالوت) سپاه دشمن را به فرمان خدا شکست دادند، و داود (جوان کم سن وسال و نیرومند شجاعی که در لشکر طالوت بود) جالوت (زمامدار دشمن) را کشت، و خداوند حکومت و دانش به او بخشید، و از آنچه می خواست به او تعلیم داد، و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند زمین را فساد فرا می گیرد، ولی خداوند نسبت به جهانیان فضل و احسان دارد». جمله اخیر به خوبی نشان می دهد که اگر حکومت مقتدر و نیرومندی نباشد و جلو طاغیان و سرکشان را نگیرد، زمین پر از فساد می شود، به این ترتیب حکومت عادلانه یکی از عطایای بزرگ الهی است که جلو مفاسد دینی و اجتماعی را می گیرد.

3- شبیه همین معنی در آیه 40 سوره حج نیز آمده است که بعد از اجازه جهاد در برابر دشمن، به مسلمین، می فرماید: «الذین اخرجوا من دیارهم بغیرحق الا ان یقولوا ربنا الله ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع وبیع وصلوات ومساجد یذکر اسم الله کثیرا»، «به کسانی اجازه پیکار و جهاد داده شده که به ناحق از خانه خود بدون هیچ دلیلی بیرون رانده شده اند، جز اینکه می گویند: پروردگار ما خداست و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصاری و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران می گردد»! در اینجا نیز سخن از نقش حکومت در بعد جهاد است، ولی مسلم است که جهاد بدون یک تشکیلات منظم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی امکان پذیر نیست، چرا که مجاهدان معمولا از دو بخش تشکیل می شوند: نیروهای نظامی، و نیروهای اجتماعی که در پشت جبهه ها پشتیبانی می کنند و در واقع تمام جامعه را زیر بال وپر می گیرد.

4- در آیه بعد از آن (آیه 41 حج) درباره مومنان راستین  می خوانیم: «الذین ان مکناهم فی الرض اقاموا الصلاة واتوا الزکاه وامروا بالمعروف و نهوا عن المنکر»، «آنها کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را برپا می دارند و زکات را ادا می کنند و امر به معروف و نهی از منکر می نمایند». این آیه نیز تلویحا می رساند که برپاداشتن نماز و ادای زکات و امر به معروف و نهی از منکر (در مقیاس گسترده و عام) از طریق تشکیل حکومت میسر است، و لذا مومنان راستین را به این صفت توصیف می کند که آنها  به هنگام قدرت یافتن و به حکومت رسیدن، این فرائض بزرگ الهی را برپا می دارند و اجرا می کنند، و از اینجا نقش حکومت در اصلاح جامعه از دیدگاه اسلام روشن می شود.

5-در سوره یوسف از آیه 43 تا 56 به ماجرایی اشاره می کند که ضرورت حکومت در لابلای آن به خوبی تبیین شده، و آن اینکه سلطان مصر خوابی می بیند و از یوسف که در زندان بود و به تعبیر صحیح خوابها کم کم مشهور شده بود، تعبیر آن را می خواهد. او تعبیری برای آینده کشور مصر می کند که هفت سال بحرانی و قحطی در پیش دارند، و اگر از آن به سلامت بگذرند سالهای پربرکت و وفور نعمت، فرا خواهد رسید، سپس دستورهای لازم برای چگونگی مقابله با این سالهای سخت، و طرز تهیه و نگهداری آذوقه، و چگونگی صرفه جویی در مواد غذایی را، به آنها می دهد، و سلطان مصر او را از زندان آزاد کرده و سرپرست خزانه داری مصر می کند و با مدیریت یوسف که در کنار سلطان مصر قرار گرفته بود، یک ملت عظیم از مرگ رهایی می یابد. این داستان به خوبی ضرورت وجود حکومت مدیر و مدبر و آگاه را برای جوامع انسانی مخصوصا در مواقع بحرانی روشن و آشکار می سازد، که اگر جامعه از چنین حکومتی محروم شود، چه ضررهای عظیم و جبران ناپذیری دامنگیرش می شود.

6- از آیات متعددی از قرآن مجید برمی آید که حکومت الهی یکی از نعمتهای بزرگ خداست، و این نیست مگر به خاطر نقش مهمی که در نظم جامعه انسانی و جلوگیری از مظالم و ستمها و فراهم ساختن شرایط تکامل انسانها دارد. از جمله در آیه 79 سوره انبیاء درباره حضرت داود(ع) و فرزندش سلیمان می خوانیم: «و کلا اتینا حکما وعلما»، «به هریک از آنها حکومت و علم دادیم» و در آیه 20 سوره مائده ضمن برشمردن نعمتهای الهی بر بنی اسرائیل می فرماید: «و اذ قال موسی لقومه یا قوم اذکروا نعمت الله علیکم اذ جعل فیکم انبیاء وجعلکم ملوکا واتاکم مالم یوت احدا من العالمین»‌، «(به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! نعمت خدا را نسبت به خود متذکر شوید، هنگامی که در میان شما پیامبرانی قرار داد (تا زنجیر بندگی و اسارت را برگیرند) و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد و به شما چیزهایی بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بود». البته همه بنی اسرائیل حاکم و سلطان نبودند، ولی هنگامی که از میان آنها حاکمانی برمی گزیند، چنین خطابی درباره آنان به عنوان یک قوم و ملت می کند که خداوند شما را حاکمان و پادشاهان قرار داد. در آیه 35 سوره ص از زبان حضرت سلیمان می خوانیم: «قال رب اغفرلی وهب لی ملکا لا ینبغی لاحد من بعدی انک انت الوهاب»، «‌گفت پروردگار من! مرا ببخش، و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد که تو بسیار بخشنده ای»! آیات بعد از آن نشان می دهد که خداوند دعای او را مستجاب کرد، و حکومتی عظیم و مواهبی فراوان و بی نظیر به او بخشید. و در آیه 54 نساء آمده است: «ام یحسدون الناس علی اتاهم الله من فضله فقد اتینا ال ابراهیم الکتاب والحکمه اتیناهم ملکا عظیما»، «آیا آنها نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش) به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشیده حسد می ورزند، با اینکه ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت بخشیدیم و حکومت عظیمی در اختیارشان قرار دادیم». این مساله به قدری اهمیت دارد که خداوند بخشیدن حاکمیت را همردیف عزت و گرفتن را قرین ذلت شمرده است. در آیه 26 آل عمران می فرماید: «قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیی قدیر»، «بگو بار الها! مالک حکومتها تویی، به هرکس بخواهی حکومت می بخشی، و از هرکس بخواهی حکومت را می گیری! هرکس را بخواهی عزت می دهی و هرکس را بخواهی خوار می کنی، تمام خوبیها به دست تو است، تو بر هر چیزی قادری».

از مجموع آیاتی که در بالا آمد حکومت برای جامعه بشری از دیدگاه قرآن مجید روشن می شود، و در واقع این آیات دریچه ای است به سوی جهان بسیار وسیع حکومت در جوامع انسانی.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی –پیام قرآن 10 – صفحه 21 تا 26

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/402772