جستجو

نقش دین در تلطیف و پالایش هیجانات

تعامل دین و روانشناسی تاکنون سه مرحله را پشت سر نهاده است:
الف: مرحله علاقه و فعالیت؛ بنا به نقل «ولف» در اثر عمیق و ارزنده اش با عنوان «روان شناسی مذهب» که به حدود سال 1881 بر می گردد؛ «جی استانلی هال» مکتب روانشناسی مذهبی آمریکا را در دانشگاه «کلارک» پایه گذاری کرد. «جمیز لوبه» و «ادوین استارباک» از روان شناسان معروف پیرو این مکتب بودند. کمی بعد، «ویلیام جیمز» با ایراد سخنرانی های علمی و شیوای خود درباره «انواع تجربه های مذهبی» که در سال 1902 به صورت کتاب منتشر شد، مهمترین اثر کلاسیک در زمینه روانشناسی مذهب را به یادگار گذاشت. بخشی از این اثر بزرگ با نام «دین و روان» توسط مهدی قائنی به فارسی ترجمه و در سال 1359 انتشار یافته است. در سال 1905 «جیمز پرات» از رساله دکتری خود به راهنمایی ویلیام جیمز در باره روانشناسی مذهب دفاع کرد. در آلمان، دانشمندانی چون «شلایر ماخر»، فیلسوف، «ویلهلم وونت»، روانشناس و بنیان گزار روانشناسی تجربی، «کارل بت»،.... در حوزه روان شناسی مذهب فعالیت کردند. «فروید» در سال 1907 مقاله مختصر خود را در باره «کنش های وسواسی و اعمال مذهبی» در نشریه «روانشناسی مذهب» منتشر و با این کار آغازگر نقد روانکاوانه مذهب شد. در فرانسه نیز می توان از «شارکو»، «پیرژانه» و «هنری دلاکروا» نام برد که در کارهای علمی و پژوهشی خود به دین و خصوصا تجارب عارفان بزرگ مسیحی توجه زیاد داشته اند.
ب: مرحله توقف و انکار؛ روانشناسی مذهب با آنکه در ربع اول قرن بیستم چنان رواج داشت که الهیات را به عنوان رشته ای دانشگاهی در برخی مدارس دینی تحت الشعاع قرار داده بود، در سال 1930 رو به افول نهاد. درسهایی در حوزه روان شناسی مذهب که در دروه کارشناسی به صورت امری متداول گنجانده می شد، در بین سالهای 1923 تا 1930 تقریبا تا مرز محو شدن کاهش یافت. بسیاری از مجلات معتبر با موضوع روان شناسی مذهب تعطیل شدند. در اوایل 1940 «گوردون آلپورت» روانشناس معروف با بررسی پنجاه کتاب درسی گزارش کرد که متون روان شناسی به عاطفه مذهبی و کارکردهای ذهنی وابسته به آن، هیچ توجهی ندارند. در تحقیقی درباره نگرش دانشمندان آمریکایی به دین که در 1934 انجام شد این نتیجه بدست آمد که روان شناسان کمتر از دیگر گروههای علمی به خدا و قیامت اعتقاد دارند.
در سال 1964 «مالکلین» تصریح کرد: «در حیات دانشگاهی، مطالعه مذهب، عرصه ای به شدت عقب مانده است!» و «رابرت بلا» جامعه شناس در سال 1970 نوشت: جز مذهب، هیچ حوزه دیگری از فرهنگ بشری نیست که جامعه علمی، عمدا از آن روی گردان باشد، به این بهانه که چنین مطالعه ای علم، عقل، منطق و کل میراث عصر روشنگری را به خطر می افکند. چند عامل عمده را می توان سبب این اعراض و انکار دانست:
- واکنش های منفی نهادهای دینی همچون کلیسا به بررسی علمی درباره دین؛
- ظهور و رشد رفتار گرایی در روانشناسی؛
- ترویج این نظریه که محققان در پژوهش های عینی و علمی، از جهت گیریهای شخصی اجتناب کنند؛
- سوء برداشت از علم و تبیین ماشینی جهان، که منشاء احساس پوچی، بی هدفی و در نتیجه بی اعتنایی به دین شد.
ج: مرحله خوش بینی و اقبال؛ از نیمه دوم قرن بیستم تحقیق و بررسی در ابعاد روان شناختی مذهب، دوباره مورد توجه بسیاری از روان شناسان قرار گرفت. در سال 1960 روان شناسان علاقه مند به مذهب و موضوعات مذهبی، سی و ششمین بخش انجمن روانشناسی امریکا (A P A) را با عنوان «روان شناسی دین» و با هدف حمایت از روان شناسانی که مایل به پژوهش در خصوص اهمیت و جایگاه دین در زندگی انسانها و علم روان شناسی هستند، تأسیس کردند. اعضاء انجمن امریکایی مشاوران مسیحی در بین سالهای 1995 ـ 1993 از 200 نفر به 16000 نفر رسیده اند.
اینک دهها مجله معتبر مانند مطالعات علمی مذهب JSSR و مروری بر پژوهش های مذهبی RRR منتشر می شود و هر ساله سمینارها، کنفرانس ها و کارگاههای آموزشی زیادی در سراسر جهان، روانشناسان جستجوگر و علاقمند را به سوی خود فرا می خوانند. «ولف» می نویسد: برخلاف دهه های قبل، در دهه 1980 با کمال شگفتی 2/89 درصد کتابهای درسی روانشناسی در آمریکا، به نحوی از مذهب یاد کرده اند. فهرست کتابهای روانشناسی در این زمینه به قدری زیاد است که هر پژوهشگر را خوشحال می کند. در شبکه جهانی اینترنت واحدهای گوناگونی، ویژه موضوعات روانشناسی و مذهب وجود دارد که اطلاعات فراوان و روزآمدی را به بهره جویان منتقل می سازد. خوشبختانه در ایران، بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی به همت تنی چند از روانپزشکان، روانشناسان و فضلای حوزه، مطالعه بر روی جنبه های مختلف روان شناسی مذهب آغاز شده که امیدواریم به تدریج این فعالیت ها به بار نشسته و با توجه به غنا و گستردگی مطالب روانشناسی در متون اسلامی، شاهد شکوفایی این رشته علمی در ایران باشیم. منبع و منشأ شادی درون آدمی است اگر چه، در ظاهر نمود و تجلی پیدا می کند. از نظر روانشناسی امروز، فکر و اندیشه انسان، رفتار و احساس او را شکل می دهد. به همین دلیل مولانا می گوید:
ای برادر تـو همــه اندیشـــه ای *** مابقی خود استخوان و ریـشه ای
گر بود اندیـشه ات گل، گلشنــی *** وربـود خاری، تو هیمــه گلخنی
(مثنوی معنوی، مولوی.)

دو نکته اساسی در مسائل اسلامی مطرح است:
اول: اینکه پیام اصلی ادیان، به خصوص اسلام، توجه به باطن و امور پایه ای است. باطن دنیا همان قیامت و آخرت است «و الآخرة خیر وابقی؛ با آنكه [جهان] آخرت نيكوتر و پايدارتر است.» (اعلی/ 17) نگاه به دنیا باید نگاهی اخروی، عمیق و اصیل باشد. به همین دلیل سعدی می گوید «آنچه نپاید، دلبستگی را نشاید».
دوم: از یک سو، روی گردانی از ظاهر و وابستگی به دنیا و از سوی دیگر توجه خاص به باطن و عمق عالم است. تجربه نشان داده ازدواج هایی که در آن زوجین به مسائل ظاهری یکدیگر توجه داشته اند اغلب با مشکل طلاق مواجه شده و بدین جهت یکی از دلایل روی گردانی از دین در جامعه کنونی، توجه به ظواهر است. امام علی (ع) می فرمایند: «در ازدواج به صفات اساسی نگاه کن، چهره زیبا بدون خاستگاه تربیتی خوب، مثل سبزه روی پلیدی است» و امام صادق (ع) می فرمایند: «به فکر جای خوش آب و هوا نباش، اول فکر همسایه باش بعد خانه؛ آن همسایه ای که دائما با او هستی، مهم تر از ظاهر خانه است» و سفارش شده که فرزندانتان را به کاری وادارید که در آینده به نفعشان باشد. فرق عقل و احساس در همین مرحله معلوم می شود زیرا کار احساس، توجه به زمان حال و لذت های آنی است اما کار ویژه عقل توجه به مصلحت های آینده می باشد. بنابراین پیام، رسالت و کار کرد دین، تربیت عمقی است به همین دلیل آنچه به همه جوانها توصیه می شود، این است که شعاری را سر لوحه تمام کارهای خود قرار دهند و آن اینکه: «بعدش چی؟». این شعار یعنی فقط الان را نگاه نکن بلکه توجه به عواقب کار هم داشته باشید و نتیجه این شعار، کمتر شدن توجه انسان به ظاهر و به عاقبت کار اندیشیدن است. «العاقبه للمتقین؛ فرجام [خوش] از آن پرهيزگاران است.» (قصص/ 83) اسلام از یک سو به ظاهر زیبا، مرتب و برخورد خوب عنایت داشته و از سوی دیگر انسان را با مفاهیم بلندی همچون جهان بینی الهی، تفکر و اندیشه که سبب استواری انسان در انسانیت، خلیفه اللهی اوست، آشنا می کند.
در تحقیقات روانشناسی روشن شده افسردگی معلول از دست دادن ها است. یعنی آنچه را که به آن امیدوار ودل بسته بودی، از دست بدهی. اگر زیورآلات، زیبایی، ماشین، خانه و.... مایه وابستگی دختر و پسر جوان شد، اینها به دلیل آنکه ماهیتا ناپایدار و سطحی می باشند دائما در معرض زوال بوده به همین جهت این دست آویزهای زودگذر، نتیجه ای جز افسردگی ندارند. بهترین راه مبارزه با این افسردگی این است که تنها پیام دین را درک کرده و به قول مولانا کمی عمیق باشیم.
عشق آن زنده گزین کو باقی است *** وز شراب جان فزایت ساقی است
عشـق زنـده در درون و در بصــر *** هــر دمــی باشد ز غنچــه تازه تر
عشـق آن بگــزین که جمـله انبیاء *** یــافتنــد از عشـــق او فــر و کیـا
(مثنوی معنوی)
البته باید اذعان داشت که آن عشق باقی، منافاتی با عشقهای مجازی ندارد، آدمی می تواند به همسر، شغل و... علاقمند باشد به اندازه ای که پایدار و دلبسته هستند اما برای برقراری این تعادل، اسلام به نکته ای اساسی سفارش و تأکید جدی کرده است، و آن، همان بهره مندی از دنیا، بدون وابستگی به آن ـ به منظور بهره مندی برای کارهای آخرتی که همان کارهای عمیق و سازنده است ـ می باشد، که اصطلاحا از آن به «زهد» یاد می کنند. زهد، به معنای اینکه انسان دائما نماز بخواند و روزه بگیرد نیست، بلکه به معنای انجام کارهای اساسی و پایدار، بدون وابستگی به مظاهر دنیا در این دار فانی است. این مفهوم از زهد مقابل حرص و طمع است. زیرا حرص، افسردگی و غم در پی داشته اما «زهد»، به انسان رضایتمندی عطا می کند. حافظ می گوید: در این دنیا اگر سودی است با درویش خرسند است خـدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی (همان)
تفاوت انسان مؤمن شاد، با انسان غیر مؤمن شاد در همین مسأله است. شادی گذرا به این معناست که شادی از یک استغناء و زهد ناشی نشده بلکه به واسطه هیجانات موقت و به سبب مواد مخدر، مشروبات الکلی و فعالیتهایی که به آنها صدمه می زند، پدید آید. این شادی وابسته به اسباب و وسایل است، مادامی که اسباب فراهم باشد شادی هست و به محض مفقود بودن وسایل، از بین می رود و از طرف دیگر این شادی ها، بدلیل اینکه ریشه در باطن انسان ندارد، گاها تبدیل به ضد خود می شود. حتی عشقهای مجازی هنگامی که به اوج خود می رسند اگر همراه با رشد، تکامل و تعالی نباشد سبب افسردگی خواهند شد. «اریک فروم» می نویسد: «.... نبودن لذتهای واقعی سبب می شود که مردم به دنبال خوشی های هیجان انگیز تازه ای باشند، خوشی یا هیجان چون به اصطلاح به اوج خود رسید دلتنگی در پی دارد. چرا که هیجان تجربه می شود لکن شخص رشد نکرده و مرزهای درونی اش افزایش پیدا نمی کند». (داشتن یا بودن) .. بدین جهت منجر به افسردگی و غم می شود. «اریک فروم» در کتابی دیگر می نویسد: «انسانی که راهی به درون خود باز نمی کند و دائما در کار و تفریح غرق شده، به نوعی در حال فرار از خود است» (جامعه سالم.) او در کتاب «گریز از آزادی» باور دارد که انسانها دائما با این فعالیتهایی که انجام می دهند از خود می گریزند و در بی خودی فرو می روند. مولوی هم می گوید:
تا دمی از هوشیاری وارهند *** ننگ زمر و خمر بر خود می نهند
(مثنوی معنوی)
آلداس هاکسلی در کتاب خود می نویسد: «غرق شدن انسان متمدن در لذتهای زودگذر منجر به از بین رفتن انسانیت آدمی شده، در این زمان، تاریخ و سرگذشت بشر فراموش و او دیگر مجال اندیشیدن به سبب سرگرمی، تفریح و وقت گذرانی های زیادی را ندارد. رهبران جامعه ماده مخدری بنام «سوما» را به طور رایگان در اختیار مردم می گذارند تا آنان را در مقابل بیماری اندیشه واکسینه کرده و بدینگونه حالت نشاط و وجد را از انسان گرفته و او را در نوعی بی خبری و خلسه قرار می دهند. دلیل تمام این کارها این است که حاکمان و قدرتمندان از شادی و بهجتی که در اثر اندیشیدن انسان آزاد، مستقل و مقاوم پدید می آید هراسناک هستند و می خواهند دغدغه اندیشیدن از انسانها گرفته شود و این کار را با مواد مخدر و....انجام می دهند». (دنیای شگفت انگیز) اگر فردی استفاده از این مواد را شادی زا بداند کاملا در اشتباه است؛ اینها ضد اندیشه، مقاومت، تحرک و اراده هستند. از مطالب گذشته معلوم می شود نشاط و سرزندگی عین حرکت، اراده، فعالیت و فکر کردن است.
بنابراین اسلام، به انسان جهان بینی خاصی ارائه می دهد که اولا: کوشش کند تا وابستگی خود را به مظاهر دنیا کم کند چرا که، وابستگی بیشتر، افسردگی و غم بیشتری در پی خواهد داشت. ثانیا: توجه انسان به مسائل، باید عمقی، پایه دار و ریشه ای باشد زیرا این امر، انسان را از غرق شدن در مسائل زودگذر دور می کند. در این صورت اگر دختری در میهمانی های آنچنانی شرکت نکرد، لزوما دلیل بر افسردگی او نیست بلکه احیانا جلوگیری از بطالت وقت، مانع از رفتن او به مجلس لهو و لعب شده است. در پی تحول اخیر غرب ـ که همان سکولاریزه شدن فکر می باشد ـ دین مورد تهدید جدی قرار گرفت. چرا که در مخاصمه بین مردم و کلیسا، غرب سلطه کلیسا را تنها عامل ناشادی مردم دانسته و به همین جهت شعار مردم در مبارزه با دین و حاکمیت کلیسا این بود که «ما می خواهیم شاد باشیم». در پی این روند سکولاریزه شدن جوامع غربی، فکر، برنامه ریزی و عملکرد نظریه پردازان و اصلاح گران سکولار بر طبیعت و خواست مردم مبتنی گردیده و به همین دلیل مبنا و منشأ حق و تکلیف در جامعه، خواست طبیعی و اراده مردم شد. در نتیجه این رویکرد فکری، «انسان» ی به جهان ارائه شد که هیچ ارتباطی با ماوراء خود و جهان طبیعت نداشته و تمام هویت او بطور مادی و طبیعی تبیین و مبنای فکر و عمل گردید.
از طرفی چون شادی از نیازهای طبیعی بشر است، غرب هم برای تأمین شادی و هیجان مردم برنامه ریزی فراوانی کرده است. آنها تلاش کردند تا با فراهم سازی آزادی طبیعی و غریزی بشر، مشکلات آزار دهنده و ضد شادی طبیعی انسان را از بین برده و موفق گردیدند بسیاری از قیودات عرفی ـ اجتماعی را تا حد امکان از میان بردارند. اما سؤال اساسی که باقی می ماند اینست که با توجه به مبانی نظری اسلام و محدودیتی که نسبت به برخی اعمال فردی و جمعی که شادی بخش است، شادی چه جایگاهی دارد؟! آیا جمع بین دین و شادی امکان پذیر است و یا باید قائل به سکولاریزم شد و دین را از عرصه اجتماع کنار گذاشت و یا آنکه انسانها طبیعت خود را سرکوب و از شادی دست بردارند؟ از آنجا که اصل هویت دین اسلام مطابق و همسوی طبیعت و فطرت انسانی است، نمی تواند نافی و مضاد شادی باشد. بنابراین جمع بین این دو، امری ممکن است. لکن نکته در خور توجه اینست که دین اسلام، حدود و مرزهای مشخصی دارد که شادی را هم در برمی گیرد، به همین جهت شادی مطلق، بی حد و مرز و بی قید در دین جایز شمرده نشده است.
چرا که هر مسلمانی خود را عبد خداوند متعال و پاسخگوی ساحت مقدس او می داند. در داستان بشر حافی می بینیم زمانیکه او به طرب، ساز و آواز مشغول بود، حضرت موسی بن جعفر (ع) که از آن حوالی عبور می کردند و متوجه امر گردیدند، فرمودند: صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ کنیز در جواب گفت: آزاد است. امام فرمود: معلوم است، والا اگر بنده بود، این چنین بی محابا گستاخی نمی کرد. بشر با شنیدن کلام امام و رجوع به فطرت الهی اش در پی حضرت روانه شده و توبه کرد. بنابراین جوان مسلمان نمی تواند در شادی اش لاابالی و بی قید باشد زیرا او متعلق به جامعه دینی است و جامعه دینی جامعه امر و نهی، و جامعه تکلیف است و در جامعه دین مبنا این است که «خدا چه می خواهد»، بنابراین جوامع دینی با جوامع غربی و غیر دینی به لحاظ مبنا و اصول از هم متمایزند.
به همین جهت از همان سنخ شادی خاصی که در کشورهای غربی رایج است نمی توان در جوامع دینی اسلامی وارد کرد و بالعکس. اما در عین حال دو نکته اساسی در خصوص شادی را باید در نظر داشته باشیم: نخست آنکه حد و مرزهای دین را به دقت و درستی رعایت کنیم و دیگر اینکه در رعایت این مرزها از حدود معینی که دین ترسیم نموده تجاوز نکرده و نقص شادی را جبران نمائیم. افراط و تفریط در تعیین حدود همیشه منجر به خسارات جبران ناپذیری می گردد، به همین جهت باید همواره قوانین را به شرع ارجاع داد نه اینکه به خواست افراد و به دلخواه حدی را برداشته و یا اضافه کنیم. این رعایت حدود، لزوما برقراری «عدالت اجتماعی» را در پی خواهد داشت. فی الواقع با برقراری عدالت اجتماعی و دستیابی افراد جامعه به حقوق حقه خود، بخش اعظم و حتی شاید بتوان ادعا کرد قریب به 95 درصد شادیهای آنان تأمین و تنها سهم ناچیزی از آن توسط دین سلب یا محدود می شود. چرا که اغلب ناشادی مردم و جامعه حاصل عدم برقراری عدالت اجتماعی و آن خود غالبا معلول بی کفایتی و بی درایتی مسئولان و مدیران جامعه است.
دین نه تنها مخالف شادی نیست بلکه آنچه زائل کننده شادی انسانهاست، جهل و بی کفایتی کارگزاران حکومتی می باشد، زیرا از یک سو، جهل موجب عدم رعایت حدود شرعی آنگونه که باید باشد می شود و از سویی دیگر بی کفایتی مانع برقراری عدالت اجتماعی و تأمین رفاه نسبی روانی، اقتصادی و اجتماعی افراد می شود که با رفع این دو همه انسانها بطور طبیعی به رضایت، خرسندی و شادی درونی و روانی خود نائل می شوند، به همین جهت انسانها برخودار از بهترین نوع شادی که، از باطن سرچشمه گرفته و در ظاهر تجلی می یابد خواهند بود. بنابراین اگر برای نمونه به جوانی گفته شود که مثلا فلان قسم شادی خاص را دین جایز ندانسته و ممنوع است، به راحتی پذیرفته و قبول خواهد کرد چرا که در چنین شرایطی که به سبب اجرای دین، عدالت اجتماعی برقرار شده است، بخش اعظم شادی روانی او تأمین و با هیچ مشکل عدیده و خاصی مواجه نیست بنابراین قطعا سخن حق را به گوش جان پذیرا خواهد بود. حاصل اینکه: اگر مردم از شادی خاصی که دین منع و نهی کرده چشم پوشی کنند، به دلیل اینکه باور قلبی به قیامت و روز حساب دارند، معتقد هستند که با این اندک غض بصر، آخرت خود را آباد و به شادی ابدی نائل می شوند چرا که در پیشگاه خداوند رحمان هیچ عملی بدون حساب و پاداش نمانده و جبران خواهد شد.
به همین جهت در پرتو چنین باور و اعتقادی، با نگاهی اینگونه به دنیا، سراسر زندگی و حتی شادیهای آن حقیقتا «غم» خواهد بود. زیرا این شادی دنیوی در جهت رفع نیاز بوده و به همین جهت پایان پذیر و مشقت آور است پس اگر شادیهای معنوی برای فردی حاصل شد، دیگر شادیهای دنیا برای او شادی محسوب نخواهد شد. به همین سبب شمس تبریزی می گوید: «در اندرون من بشارتی است که در شگفتم کسانیکه این بشارت را ندارند، به چه چیزی شادند؟!» در تأیید این مطلب و صحه بر تفوق حظ و شادی معنوی به همین جهتند و شادیهای دنیوی حضرت امیرالمؤمنین (ع) درباره حضرت رسول (ص) می فرمایند: «یقضمها قضما و لم یعرها طرفا…؛ با تنفر و اجبار از دنیا بهر می گرفت و هرگز چشمش بدنبال آن نبود.» (نهج البلاغه، خطبه 160). حضرت با تنفر و اجبار از دنیا بهره می گرفت، حتی یک نگاه عاریه ای و گوشه چشمی به دنیا نداشتند. مگر پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) به دنبال شادی نبودند؟! پس چرا حتی لحظه ای بدان توجه نکرده و دلخوش نبودند؟ معلوم می شود اگر کسی شادیهای واقعی و حقیقی را چشید دیگر به شادیهای دنیوی توجهی نخواهد داشت. یکی از دوستان که بهره ای از دنیا و مافیها نداشته اما حقیقت شادی معنوی را درک کرده چنین می گوید:
نور نشاط می چکد از دل آسمانیم *** غصه و غم نمی خورم، شادم و شادمانیم
فرصت اخم و تخم را از کف من ربوده اند *** با همه کس در همه جا خنده رایگانی ام
مرگ بگو فرار کن از دل عشقباز من *** آمده ام نمی روم، هستم و جاودانیم
چه بسیار جوانانی که در جبهه ها از شادیهای حقیقی بهره مند بوده و چنان خنده ها و قهقهه هایی سر می دادند که به مراتب از خنده جوانان اروپایی ـ که من شاهد آن بوده ام ـ عمیقتر بود. البته حکایتهای بسیار از این حظ و بسطهای درونی ـ معنوی در تاریخ موجود می باشد، همانگونه که در تاریخ آمده: جمعی از اصحاب حضرت رسول (ص) با شنیدن خبر کسالت آن حضرت (ص) به عیادت ایشان رفته و دیدند رسول مکرم اسلام (ص) بر قطعه حصیر کوچک و زبری استراحت می کنند، و هرگاه آنحضرت (ص) جا به جا می شدند اثر حصیر بر بدن مبارکشان می ماند. ایشان با دیدن این صحنه رقت بار عرض کردند: یا رسول الله! اگر اجازه بفرمائید هر کس در حد توان خود چیزی آورده و زندگی خوبی را برایتان فراهم کنیم. حضرت فرمودند: ما به این قبیل چیزها وابسته نیستیم نه اینکه از دستمان برنیاید.
این جریان نشان دهنده اینست که رسول خدا (ص) به همان «ما عندالله»ی که در آیه شریفه گفته شد، چشم امید دارند نه آنچه در دنیای فانی می باشد. این روش و سیره پیامبر اکرم (ص) دارای پیامی مهم، به همه انسانها خصوصا مسئولین و سردمداران حکومت و دولت می باشد، که همان عدم وابستگی و تعلق به دنیا بوده و باید در عمل آن را به دیگران بنمایانند و بدینگونه همگان را بسوی خدا، کسب رضای او و «ماعندالله» سوق دهند؛ و بنابر فرمایش امام صادق (ع): «کونوا دعاه الناس بغیر ألسنتکم؛ با غیر زبان هایتان مردم را دعوت کنید.» باید در عمل، نشان داد حظ و شادی باقی اخروی، برتر و بهتر از لذت و شادی فانی دنیوی است. حاصل سخن اینکه شادی یک نیاز فطری و طبیعی است که خداوند تبارک هم بر آن صحه گذاشته، لکن آنچه مهم است اینست که، با این پدیده طبیعی برخورد ابزاری نشود و کوشید تا همه عوامل لازم و مؤثر را در جهت به فعلیت رساندن صحیح آن فراهم آورد که مبادا این پدیده زیبا و انسانی ـ الهی به اشتباه عمد یا سهو هدر رفته یا به ضد خود تبدیل شود.
هر که خورد می صبوح روز بود شیرگیـر *** هر که خورد دوغ، هست امشب و فـردا ترش
مؤمن و ایمـان و دین ذوق و حلاوت بود *** تـو به کجا دیده ای طبله حلوا ترش
والله هر میوه ای کو نپزد زآفتاب *** گرچه بود نیشکر نبود الا ترش
هر که ترش بینیش دان که زآتش گریخت *** غوره که در سایه ماند هست سر و پا ترش (دنیای شگفت انگیز تو)

اعتلای روحانی و سلامت روانی به مفهوم عمیق آن تنها در گرو مذهب می باشد، اما کدام مذهب؟ باید تصریح کرد که دو نوع جهت گیری مذهبی داریم. جهت گیری مذهبی برون گرایانه و جهت گیری مذهبی درون گرایانه. در نوع اول، منشأ رفتار مذهبی در عالم خارج بوده که در آن، مذهب در خدمت فرد و بعنوان ملعبه، بازیچه و بصورت ابزاری در اختیار اوست تا عقده ها و نیازهای سرکوب شده خود را ارضاء نماید. در این نوع جهت گیری، مذهب افیون توده ها و مخرب بهداشت و سلامت روانی است. اما در نوع دوم که رفتار مذهبی انسان از درون نشأت می گیرد، فرد در خدمت دین بوده و این مذهب درون گرایانه سبب تعالی و سلامت روانی انسان می شود زیرا سرچشمه آن درون آدمی بوده و او به جهت منافع دنیوی دین را انتخاب نکرده است و در این حال فرد با تمام هستی اش در اختیار مذهب بوده و دین برای چنین فردی حیات است نه فقط یک ضرورت، به همین جهت مذهبی بودن در چنین وضعی به کمال و تمام رسیده و رفتار، هیجان و احساسی سالم را به وجود می آورد.
پس هیجانی سالم است که از وجود روانی سالم نشأت گرفته و برای رسیدن به چنین وضعی باید فرد رنج و درد آدم شدن را تجربه کرده و عوامل بازدارنده را بازشناخته و با آنها دست و پنجه نرم کند. و به قول حضرت مولانا:
مـوش تا انبــار ما حفره زدست *** وزفنش انبان مـا ویـران شـــدست
اول ای جان، دفع شر موش کن *** وانگهی در جمع گندم کوش کن
(مثنوی معنوی؛ دفتر پنجم.)
تا عناصر و عوامل تخریب کننده رشد و سلامت روانی از هستی ما خارج نشود امکان رشد و پویایی حاصل نمی آید. این در حالی است که، هزاران دام و دانه در فرا رویمان گسترده شده و دائما در حال آزمایش و امتحان هستیم.
صد هزاران دام و دانه است ای خدا *** ما چو مرغان حریص بی نوا
دم بدم ما بسته دام نویم *** هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
و مهم این است که در این دنیای پردرد و دام، دنیایی که لهو و لعبی بیش نیست، باید انسان واقعی شد. «انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال...؛ بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزون‏جويى در اموال و فرزندان است...» (حدید/ 20) بنابراین هر نوع هیجان از جمله شادی اگر از وجودی سالم منشأ گیرد سالم است. وجود سالم و رشد یافته در گرو دین درون گرایانه بوده و آن هم تنها با حل و ذوب شدن در دین میسر است. به تعبیر بلند حضرت مولانا:
تا که خرابم نکند، کی دهد آن گنج به من *** تا که به سیلم ندهد، کی کشدم بحر عطا؟!
تا آدمی خراب، بیخود و سرشار از روح خدایی نشود و یکپارچه در خدمت دین خدا قرار نگیرد، امکان ندارد اعتلای درونی، تجربه عرفانی، تفکر، احساس و هیجان تکامل یافته مذهبی را تجربه کند، بدیهی است که با دو رکعت نماز از سر اجبار کسی طرفی نخواهد بست.
بیدار شو بیدار شو هین رفت شب، بیدار شو *** بیزار شو، بیزار شو و از خویش هم بیزار شو
در مصر ما یک احمقی، نک می فروشد یوسفی *** باور نمی دارد مرا، اینک سـوی بازار شو
سرور و شادی مداوم، عمیق و تعالی بخش در سایه بیداری خرد و معرفت، درک لطایف و ظرایف هستی، احساس مداوم زیبایی ها، پختگی و بالندگی، غل و زنجیر کردن نفس سرکش، صبر و انتظاری روحانی و استمرار و مداومت در یاد پروردگار، پدیدار می شود.
تن و نفس تا نمیرد دل و جان صفا نگیرد *** همه این شدست کارم هله تا تو شاد باشی
در چنین وضعیتی درد و غم نیز شادی است، چرا که از جانب حضرت باری تعالی نازل شده و هر چه از دوست باشد عین صلاح و مصلحت آدمی است. بدین جهت مولانا می گوید:
غمهایش همه شادی، بندش همه آزادی *** یک دانه، بدو دادی، صد باغ فرید آمد
و در جای دیگر می فرماید:
تا نفس تو در سینه ما خانه نشین شد *** هر جا که نشینیم چو فردوس برین شد
شادی امری غریزی و طبیعی است و مسلم است که تمام ادیان در این رابطه به نکاتی اشاره کرده باشند. مثلا در زبور حضرت داود (ع) آمده است که، «غم های شریر بسیار می باشند اما هر که به خداوند توکل دارد، رحمت او را احاطه خواهد کرد، ای صالحان در خداوند شادی و وجد کنید و ای همه راست دلان ترنم کنید، جان ما منتظر خداوند می باشد او اعانت و سپر ماست زیرا که دل ما در او شادی می کند و در نام قدس او توکل می داریم ای خداوند رحمت تو بر ما باد» (زبور، مزمور 32-33).
در انجیل آمده «ای برادران عزیز مسیحی، من شما را خیلی دوست دارم و دلم برای شما تنگ شده، چون شما شادی من و پاداش زحماتم هستید، عزیزان به خدا وفادار بمانید و همیشه در خداوند شاد باشید.» (انجیل، نامه ای به مسیحیان فیلیپس). همچنین در اوستا آمده است: «ای مزدا، مرا از بهترین کردارها و گفتارها بیاگاهان و مرا با توانایی خود از آن ستایش که باغ بندگان است آگاه ساز تا زندگی به خواست شما شاد و خرم و تازه گردد.»
بودا در وصف کسی که به خاموشی فرو نشانده و به روشنگری رسیده، می گوید: «همانگونه که جرقه های آتش در کوره آهنگری یک به یک خاموش می شود و کسی نمی داند به کجا رفته است، چنین است حال آنان که به آزادی کامل رسیده اند، از میل به شهوت گذشته، به شادی آرام پا نهاده اند از اینان هیچ نشانه ای نمی ماند.» در قرآن کریم آمده است: «من عمل صلحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون؛ هر کس از زن و مرد کار نیکی به شرط ایمان به خداوند بجا آورد ما زندگانی خوش و با سعادت، همراه با زندگی ابدی به او عطا می کنیم و بهتر از آنچه که انجام داده اند به آنها اجر و پاداش می دهیم» (نحل/ 97) و در جای دیگر می فرماید: «فأما من اوتی کتبه بیمینه* فسوف یحاسب حسابا یسیرا* و ینقلب الی أهله مسرورا؛ نامه اعمال کسانی که به دست راستشان داده می شود حساب آنها به آسانی انجام می شود و به سوی خانواده خود به شادی برمی گردند» (انشقاق/ 7،8،9). و در جمله ای نغز حضرت فاطمه زهرا (س) می فرماید: «بهترین عمل نزد خداوند متعال شاد کردن قلب انسان مؤمنی است که یا گرسنگی او را رفع کند و یا بر طرف کننده غم او باشد» بنابراین امکان ندارد شاد نباشیم و ادعای دیانت کنیم؛ زیرا تمام دین سرشار از شادی و حلاوت است و هر کجا که غم، تحت الشعاع قرار بگیرد مطمئنا بهره ای از دین خالص نبرده اند البته نه شادی که جلف، سبک سرانه، طعنه آمیز و همراه با توهین باشد.
امام علی (ع) در وصیت نامه خود به امام حسن (ع) می فرماید: «من محصول گذشته ام» البته نه به این معنا که در بند و قید گذشته باشد که نتیجه آن، افسردگی و غم است بلکه به این معنا که، فرهنگ و تربیت گذشته را همراه خود دارد. زیرا در بند گذشته بودن، افسردگی و در فکر آینده بودن، اضطراب به همراه دارد به همین جهت قرآن کریم می فرماید: «الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون؛ آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين میشوند» (یونس/ 62) جایگاه توکل در همین جا روشن می شود، که انسان متوجه باشد، قوه قاهره دیگری هست، کار گذشته و آینده را به او واگذار کن و تلاش کن که امروز را از دست ندهی و توجه داشته باش که آن قدرت از رگ گردن به تو نزدیکتر است و بر جسم و شخصیت روانی تو تسلط کامل دارد. حال چرا الان را باید حفظ کنی؟ امام علی (ع) در جمله ای نغز می فرماید: «ان عمرک وقتک الذی انت فیه؛ براستی که عمر هر کسی زمانی است که در آن است.» (غرر الحکم، ج 2، ص 1030) پس از آن، مربوط به دیگری است و از آن تو نیست، پس فرصت را غنیمت شمار. و در جمله ای دیگر می فرمایند: «ان ما فی عمرک اجل و آتیه أمل و الوقت عمل؛ عمر گذشته، وعده ایست که بسر آمده پس فرصت کار از دست رفته و آینده هم آرزویی است که هنوز نیامده، پس زمان حال وقت عمل است.» (غرر الحکم، ج 2، ص 1030) زیرا اساس روانی انسان در زمان حال پی ریزی می شود و اگر الآن شاد و سالم باشد، برای آینده بستری پر از انرژی آماده کرده است پس با حفظ و غنیمت شماری حال، آینده هم بدست می آید.
خیام می گوید:
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است *** هر ذره زخاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست *** خوابی و خیالی و فریبی و دمی است
در جای دیگر می گوید:
روزی که گذشت هیچ از او یاد مکن *** فردا که نیامده ست فریاد مکن
بــر نـامده و گذشته بنیاد مکن *** حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
خیام می گوید: فکر کن فردایی نیست بنابراین، الآن را غنیمت شمار و حفظ کن.

منابع

  • فصلنامه كتاب زنان شماره 13- مقاله دين، خاستگاه شادي‏های پايدار

کلید واژه ها

احساسات شادی غم احادیث قرآن دین روان شناسی

مطالب مرتبط

موفقیت خود را تضمین کنید فطرت ادراکی و فطرت احساسی رابطه قرآن و روا‌نشناسی معنای فطری بودن دین معنای فطری بودن دین جایگاه غم و شادی در کتب آسمانی لزوم تفقه و شناخت دین از نظر آیات و روایات

اطلاعات بیشتر

رابطه قرآن و روا‌نشناسی رابطه دین و سلامت روانی بشر از نظر آیات و روایات

ابزار ها