در احیاء العلوم آمده است که رسول خدا (ص) سخی ترین مردم بود، به طوری که هیچ وقت درهم و دیناری نزدش نمی ماند، حتی اگر وقتی چیزی نزدش زیادی می ماند و تا شب کسی را نمی یافت که آن را به او بدهد، به خانه نمی رفت تا ذمه خود را از آن بری سازد و آن را به محتاجی برساند، و از آنچه خدا روزیش می کرد بیش از آذوقه یک سال از خرما و جوی که در دسترس بود برای خود ذخیره نمی کرد و مابقی را در راه خدا صرف می کرد، کسی از آن جناب چیزی درخواست نمی کرد مگر اینکه آن حضرت حاجتش را هر چه بود برآورده می نمود، و همچنین می داد تا آنکه نوبت می رسید به غذای ذخیره یک ساله اش از آن هم ایثار می فرمود، و بسیار اتفاق می افتاد که قبل از گذشتن یک سال قوت خود را انفاق کرده و اگر چیز دیگری عایدش نمی شد خود محتاج شده بود.
غزالی سپس اضافه می کند که رسول خدا (ص) حق را انفاذ می کرد اگر چه ضررش عاید خودش و یا اصحابش می شد. و نیز می گوید: «رسول خدا (ص) دشمنان زیادی داشت و با این حال در بین آنان تنها و بدون نگهبان رفت و آمد می کرد.» و نیز می گوید که هیچ امری از امور دنیا آن جناب را به هول و هراس در نمی آورد. رسول خدا (ص) با فقرا می نشست و با مساکین هم غذا می شد و کسانی را که دارای فضائل اخلاقی بودند احترام می کرد، و با اشخاص آبرومند الفت می گرفت، به این معنی که به آنان احسان می نمود، و خویشاوندان را در عین اینکه بر افضل از آنان مقدم نمی داشت صله رحم می کرد، به احدی از مردم جفا نمی نمود، و عذر هر معتذری را می پذیرفت.
نیز می گوید: رسول خدا (ص) دارای غلامان و کنیزانی بود و در خوراک و پوشاک از ایشان برتری نمی جست، و هیچ دقیقه ای از عمر شریفش را بیهوده و بدون عملی در راه خدا و یا کاری از کارهای لازم خویشتن نمی گذراند، و گاهی برای سرکشی به اصحاب خود به باغات شان تشریف می برد، و هرگز مسکینی را برای تهی دستی و یا مرضش تحقیر نمی کرد و از هیچ سلطانی به خاطر سلطنتش نمی ترسید، آن فقیر و این سلطان را به یک نحو دعوت به توحید می نمود. و نیز در کتاب مزبور می گوید: رسول خدا (ص) از همه مردم دیرتر به غضب درمی آمد و از همه زودتر آشتی می کرد و خشنود می شد و از همه مردم رؤوف تر به مردم بود و بهترین مردم و نافع ترین آنان بود برای مردم.
رسول خدا (ص) چنان بود که اگر مسرور و راضی می شد مسرت و رضایتش برای مردم بهترین مسرت ها و رضایت ها بود، اگر موعظه می کرد موعظه اش جدی بود نه به شوخی، و اگر غضب می کرد (و البته جز برای خدا غضب نمی کرد) هیچ چیزی تاب مقاومت در برابر غضبش را نداشت، و هم چنین در تمامی امورش همین طور بود، وقتی هم که به مصیبتی و یا به ناملایمی برمی خورد امر را به خدا واگذار می کرد، و از حول و قوه خویش تبری می جست و از خدا راه چاره می خواست.
علامه ی طباطبایی ره: «معانی توکل بر خدا و تفویض امر به او و تبری از حول و قوه خویشتن و راه چاره از خدا خواستن همه به هم مربوط و برگشت همه آنها به یک اصل است و آن این است که برای امور استنادی است به اراده الهی ای که غالب بر هر اراده دیگری است و هرگز مغلوب نمی شود و قدرت الهی ای که ما فوق هر قدرت و غیر متناهی است، و این خود معنا و حقیقتی است که کتاب خدا و سنت رسول گرامیش متفقا مردم را به اعتقاد بر آن و عمل بر طبق آن دعوت کرده اند، قرآن کریم می فرماید: «و علی الله فلیتوکل المتوکلون؛ پس باید که توکل کنندگان تنها بر خدا توکل کنند.» (ابراهیم/ 12) و نیز می فرمود: «و أفوض أمری إلی الله؛ و امر خود را واگذار به خدا می کنم.» (مؤمن/ 44) و نیز می فرمود: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه؛ و کسی که بر خدا توکل کند پس همان خدا ضامن و کفایت کننده اوست.» (طلاق/ 3) و نیز می فرماید: «ألا له الخلق و الأمر؛ آگاه باشید که برای اوست آفرینش و همه امور عالم.» (اعراف/ 54)
نیز می فرماید: «و أن إلی ربک المنتهی؛ و به درستی نهایت و سرانجام هر چیزی به سوی پروردگار تو است.» (نجم/ 42) و غیر این از آیات، و روایات در این باره از حد شمارش افزون است. و متخلق به این خلق ها و متادب به این آداب شدن علاوه بر اینکه آدمی را در مسیر حقایق و واقعیات قرار داده و عملش را منطبق بر وجهی می سازد که بر حسب واقع باید آن طور واقع شود و علاوه بر اینکه آدمی را مستقر در دین فطرت کرده، و این معنا را ارتکازی آدمی می کند که حقیقت هر چیزی و نشانه حقیقت بودن آن برگشت حقیقی آن است به خدای سبحان، کما اینکه خود فرمود: «ألا إلی الله تصیر الأمور؛ بازگشت همه کارها به سمت خداست.» (شوری/ 53) علاوه بر این، فائده مهم دیگری دارد، و آن این است که اتکا و اعتماد انسان بر پروردگارش (در حالتی انسان را آشنای به پروردگاری می کند که دارای قدرت غیر متناهی و اراده ای قاهر غیر مغلوب است) اراده اش را چنان کشش داده و عزمش را چنان راسخ می کند که موانعی که پیش می آید، در او رخنه نکرده و رنج و تعبی که در راه رسیدن به هدف می بیند خللی در او وارد نمی سازد و هیچ تسویلی نفسانی و وسوسه شیطانی که به صورت خطورهای وهمی در ضمیر انسان خودنمایی می کند آن را از بین نمی برد.»
پیامبر اکرم جامعه اسلامی معاشرت سیره پیامبر اکرم روایات فضایل اخلاقی باورها در قرآن توکل