خواجه نصیرالدین طوسی (597 - 672) از حکما و فلاسفه بنام قرن هفتم هجری است. در فلسفه سیاسی وی، جامعه سیاسی از نظام سیاسی برخوردار است که دارای اجزاء و ساختاری است که همگی در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر می باشند. نظام های سیاسی بر اساس رسیدن و یا رساندن افراد جامعه به فضائل اخلاقی، دارای تفاوتی ماهوی می باشند. بنابراین در نظر وی، این جوامع بسته به اهدافی که مردم آن تعقیب می کنند، به انواع متعددی در ذیل دو صورت کلی فاضله و غیر فاضله نقسیم می شوند.
الف) مدینه فاضله:
مدینه فاضله، اجتماع افرادی است که همه آنها عزم و اهدافشان بر فراهم آوردن خیرات و استفاده از آنهاست. اینان، افعال و رفتار خود را همانگونه انجام می دهند که عزم بر آنها داشتند; یعنی با فعل و رفتار خود، خیری را تحصیل می کنند و هر آنچه را که مقابل خیرات (شرور) باشد، ترک می کنند. از آنجا که خیرات از خیر مطلق سرچشمه می گیرد و خیر مطلق، واحد است; چنین مدینه ای، واحد است و تعدد پذیر نیست. افراد این اجتماع نیز به جهت آنکه همگی عزمشان بر تحصیل خیرات است.
ب) نظام سیاسی جاهله:
مردم چنین نظامی توان به کارگیری قوه عاقله را در ادراک معارف ندارند و منبع معرفت آنان،، موهومات و متخیلات است و افعالشان نیز بر اساس تحریک قوای شهویه و غضبیه است. ریاست چنین نظامی به عهده کسی است که مردم را به سوی معارف موهومی رهنمون کند، تمدنی که در این نظام شکل می گیرد، بر اساس یافته های موهومی است.
ج) نظام سیاسی فاسقه: اگر چه مردم در چنین نظامی، توان درک معارف حق و خیرات را بر اساس ادراک قوه نطقی خود دارند; اما نه تنها از آن استفاده نمی کنند; بلکه موهومات و متخیلات نیز در معارف آنها زیاد است. سیاستها، نهادها و سازمانهایی هم که شکل می گیرد، در راستای تأمین چنین معارفی بوده و سرانجام آنها نیل به افعال جاهلیت می باشد. ریاست چنین نظامی، سیاست قبول مردم را پیشه خود می کند و مردم نیز کسی را می خواهند که اغراضشان را تامین کند.
د) نظام سیاسی ضاله: در این نظام، مردم در تخیلات خود فرو رفته اند و تمدنی می سازند که معرفت متخیلات خود باشد و سیاست آن تحصیل کننده متخیلات آنان است و ریاست آن نیز مجری چنین سیاستی است. هر یک از نظامات فوق خود به انواع نظامات سیاسی ضروریه، ثروت طلب، لذت طلب، اعتبار طلب، سلطه گر و آزاد و رها شده متنوع می شوند که بسته به اغراض مردمشان، سیاستها و ریاستهای بسیار متفاوتی دارند.
1- نظام سیاسی مدینه جاهله
مردم چنین مدینه ای توان به کارگیری قوه عاقله را ندارند و معارف را ازطریق منبع عقل ادراک نمی کنند. آنچه محرک افعال آنهاست، قوای شهویه و غضبیه است، بدون آنکه این دو قوه در خدمت قوه عاقله باشند و آنچه منبع ادراک آنهاست، قوه واهمه و متخیله می باشد و به همین دلیل است که افکار و افعال آنها در خدمت رشد کمالات نفسانیشان قرار نمی گیرد: «اجزای مدینه یعنی اشخاص انسانی در استعمال قوت نطقی، خالی باشند و موجب تمدن ایشان، تتبع قوتی بود از قوای دیگر» آنچه اینان از نهادها و سازمانها و وزارتخانه های مختلف ایجاد می کنند تا موجب تمدن سازیشان گردد، بر اساس توهمات و تخیلات و تحصیل اغراض و اهدافی است که بر آن اساس ایجاد گرده اند.
2- نظام سیاسی مدینه فاسقه
ویژگی ای که موجب می شود نظام دیگری متفاوت از نظام سیاسی مدینه جاهله پیدا شود، آن است که افراد اجتماع این مدینه قدرت استعمال قوه عاقله را در امور و درک معارف خود دارند; اما افعال خود را نه فقط بر اساس ادراک قوه نطقی; بلکه هم قوه بر اساس نطقی و هم قوای ادراکی دیگر به انجام می رسانند و بر اساس صناعاتی که دارند و منشأ تاسیس نهادها و مؤسساتی می گردد، موجب تمدنی می شود که مبانی نظری چنین نهادها و سازمانها و ارگانهایی از حکمت دور شده است: «آنکه از استعمال قوت نطقی خالی نباشد; اما قوای دیگر، استخدام قوت نطقی کرده باشند و موجب تمدن شده.»
غایت سیاستی که در چنین نظامی عملی است و به تدبیر امور می پردازد، رساندن افراد چنین اجتماعی به سعادت حقیقی نیست; بلکه هر آنچه شد و به هر اندازه از کمالات دسترسی حاصل شد، کفایت می کند. لذا سیاستگذاری ها در ابعاد مختلف فرهنگی اقتصادی و نظامی نیز چنین نیست که بر اساس حکمت بناگذاری شوند; بلکه سیاست و سیاستگذاری ها بر اساس روزمرگی تنظیم می شوند. ریاستی که چنین نظامی بر خود می پذیرد نیز آن است که مقبول مردمش شود و مردم هم بسته به اغراضی که دارند، رئیسی می خواهند که به بهترین وجه تأمین کننده آن اغراض گردد و در این صورت، تمامی اقسامی که مدینه جاهله به خود می گیرد، شامل چنین نظامی نیز می شود، نظیر اینکه وقتی که مردم به دنبال تأمین نیازهای ضروری خود باشند، سیاستی که مقبول واقع می شود،آن است که تدبیر در تأمین این چنین نیازهایی کند و ریاستی هم که مقبول چنین مردمی می شود، همان است و نهادها و سازمانها و ساختار سیاسی چنین نظامی نیز در راستای تأمین چنین غرضی است.
3- نظام سیاسی مدینه ضاله
مردم مدینه ضاله، جماعتی هستند که به جهت ضعف در قوه فکری و تعقلی، به سراغ تخیلات خود رفته و از آن، قانونی تدوین می کنند که به تخیل خود فضیلت آور است و تمدنی از خود می سازند که دارای چنین زیربنای فکری است: «آنکه از نقصان قوت فکری، با خود قانونی در تخیل آورده باشند و آن را فضیلت نام نهاده.»
سیاستی که در چنین نظامی جاری و ساری است بر اساس سیاستهای کلان تری است که سعادات تخیلی را در پی دارد و تمامی مؤسسات و نهادها و سازمانهای فرهنگی و اقتصادی و نظامی نیز در راستای تحقق فضایل تخیلی می باشد که مردم آن مدینه برای خود ترسیم نموده اند و ریاست این نظام هم مسئولیت تحقق چنین فضایلی را دارد. قابل توجه است که هر یک نظامات سیاسی فوق به جهت اغراضی که مردم مدینه های آن نظامات تعقیب می کنند، انشعابات بسیار زیادی بلکه شعب نامتناهی دارند; چرا که باطل و شرور، افراد زیاد و نامتناهی دارد; یعنی هر آنچه غیر حق است در زمره مصادیق باطل جای می گیرد، اما به جهت بساطتشان انواع شش گانه ای را دارند که محقق طوسی در ادامه فقط انواع شش گانه نظام سیاسی مدینه جاهله را طرح می نماید.
محقق طوسی، مدینه جاهله را به حسب بساطتش، شش نوع می داند که هر یک به جهت نوع هدف و غرضی که مردم آن دنبال می کنند و به جهت نوع سیاست و ریاستی که تحقق چنین اغراضی می طلبند، به شش نظام سیاسی متنوع می گرداند.
الف- نظام سیاسی مدینه ضروری
این مدینه، جماعتی را در خود دارد که غرض آنها از اجتماعشان، کمک و یاری یکدیگر در تأمین ضروریات نیازهای جسم خود و قوام دادن به آن از طریق فراهم نمودن غذاهای مورد نیاز و پوشش بدن هستند: «اجتماع جماعتی بود که غرض ایشان تعاون بود بر اکتساب آنچه ضروری بود در قوام ابدان از اقوات و ملبوسات.» رئیس این مدینه، کسی است که فاضلترین مردم باشد در اینکه بهتر از هر کسی بتواند با تدبیر و حیله به جمع آوری و بر آوردن ضروریات بپردازد و در چاره جویی و به کارگیری چنین حیله ای بر همه افراد مدینه فائق آید و یا کسی است که به مردم تحت ریاست خود، از نیازهای جسمی و بدنی از قبیل غذا و پوشاک بذل و بخشش بیشتری داشته باشد; اگر چه از طریق مذموم تحصیل کند. بنابراین، تأمین ضروریات برای آنها اساسی است.
ب- نظام سیاسی مدینه سودگرا و ثروت طلب
جماعت این مدینه بر آن هستند که با تعاون و همکاری یکدیگر، به ثروت و وسعت مال، از قبیل اندوخته مالی و انواع و اقسام ارزاق و سیم و زر برسند. انفاقاتی که اینان دارند از قبیل ضروریاتی است که قوام بدن به آنهاست، نه از آنچه که به آن دل بسته اند و علاقه به آن دارند: «غرض ایشان در جمع آنچه بر قدر حاجت زاید بود، جز ثروت و یسار نبود و انفاق اموال الا در ضروریاتی که قوام ابدان بدان بود، جایز نشمرند.»
ج- نظام سیاسی مدینه لذت
منشأ و پیدایش چنین نظام و مدینه ای، همکاری و همیاری مردمی است که به دنبال بهره بردن از لذات دنیوی محسوس به حواس پنجگانه می باشند، مانند: رسیدن به خوردنی هایی که لذت بخش هستند و یا نوشیدنی های دل چسب و دلپذیر و نیزلذات جنسی و صور گوناگون هزل و بازیها: «اجتماع جماعتی بود که بر تمتع از لذات محسوسه مانند مأکولات و مشروبات و منکوحات و اصناف هزل و بازی تعاون کنند.» بنابراین، آنچه که برای این جماعت ایجاد انگیزه می کند که به دنبال امور فوق روند، تحصیل لذت از آنهاست و نه تقویت قوای بدن. در میان مردم این مدینه، شره و حرص لذت طلبی دائما در حال افزایش است; به طوری که افراد را از حالت طبیعی لین طبعی خارج می کند و دچار ضعف رای می شوند; یعنی نمی توانند آرا و نظریات متقن و قوی را اتخاذ کنند. از نشانه های غلبه چنین سیرتی در افراد، آن است که قوه غضبیه آنان کمرنگ می شود; به طوری که بعد از مدتی اثری از آن باقی نمی ماند و افراد و قوای مدبره نظام در خدمت قوه غضبیه و قوه غضبیه در خدمت قوه شهویه در می آید، تا اغراض نظامات این مدن جامع عمل پوشانده شود و این خلاف اصل است; چه اینکه، اصل بر این است که قوه شهویه و غضبیه در خدمت ناطقه در آیند.
نوع دیگر از نظامات سیاسی و جوامعی که ماهیت جاهله دارند، نظام و اجتماعی است که مردم در آن اجتماع کرده اند تا به کمک یکدیگر به کرامات قولی و فعلی برسند تا هم در گفتگو و ارتباط زبانی یکدیگر را اکرام کنند و هم در عمل، اعمالی نسبت به هم انجام دهند که کریمانه باشد تا شخصیت یکدیگر را نزد خود بالا برند. اینان یا چنین کراماتی را از سوی مدن دیگر برای خود ایجاد می کنند تا مورد اکرام آنان واقع شوند و یا خود یکدیگر را اکرام می کنند. اهل چنین اجتماعی نیز یا به طور مساوی یکدیگر را اکرام کرده یعنی کسی، شخصی را اکرام می کند تا روزی دیگر توسط آن شخص اکرام شود و یا به گونه دیگری است; یعنی شخصی، شخص دیگری را اکرام می کند تا چند برابر اکرام شود و این، بر اساس استحقاقی است که برای یکدیگر قائل شده اند: «جماعتی بود که تعاون کنند بر وصول به کرامات قولی و فعلی و آن کرامات یا از دیگر اهل مدن یابند یا هم از یکدیگر و بر تساوی یابند یا بر تفاضل و کرامت بر تساوی چنان بود که یکدیگر را بر سبیل قرض اکرام کنند. مثلا یکی در وقت، دیگری را نوعی از کرامت بذل کند تا آن دیگر او را در وقتی دیگر مثل آن را از همان نوع یا نوعی دیگر بذل کند و تفاضل چنان بود که دیگری را کرامتی بذل کند تا آن دیگر او را اضعاف آن باز دهد و آن بر حسب استحقاقی بود که با یکدیگر مواضعه کرده باشند.»
رئیس، کسی است که اسباب کرامت در او از همه بیشتر جمع است; یعنی در اعتبار به «حسب»، رئیس آنها کسی است که دارای حسب بیشتری بوده است و یا به اعتبار «ثروت»، کسی است که از همه مردم از ثروت بیشتری برخوردار است و اگر ملاک ریاست در بین آنها آن باشد که بیشترین نفع (مادی) را به دیگران برساند، بهترین رئیس،کسی است که مردم را با ثروت یا حسن تدبیر خود به ثروت بیشتری یا طریق و توانمندی بهتری برساند. البته با این قصد که غرض رئیس در چنین امری، کرامت (برای خود) باشد و نه ثروت و یا مردم را به لذات بیشتری و زودتری برساند، اما نه به قصد اینکه خود او هم به لذات بیشتری برسد; بلکه در مقام آن است که مدح و ستایش و بزرگداشت او در نزد مردم در قول و فعل رواج و شایع شود و امتهای دیگر چه در زمانش وچه بعد از او، او را چنین یاد کنند: «رئیس این مدینه، کسی بود که اهلیت کرامت بیشتر دارد از همه اهل مدینه; یعنی حسب او از احتساب همه بیشتر بود، اگر اعتبار حسب را کند یا یسار او بیشتر بود اگر اعتبار نفس رئیس را کنند و اگر اعتبار نفع او کنند، بهترین رؤسا کسی بود که مردمان را به یسار و ثروت تواند رسانید از قبل خود یا از حسن تدبیر و محافظت یسار و ثروت بر ایشان بهتر تواند کرد، به شرط آنکه غرض او کرامت بود نه یسار و یا ایشان را به نیل لذات زودتر و بیشتر رساند و او طالب کرامت بود نه طالب لذت و طالب کرامت آن بود که خواهد که مدح و اجلال و تعظیم او به قول و فعل شایع بود و دیگر امم زمان او، و بعد از او، او را بدان یاد کنند.»
البته طریق دیگری هم برای تحصیل کرامت وجود دارد و آن اینکه، به همطرازان خود از پادشاهان سرزمینهای دیگر اکرام می کند و آنها نیز متقابلا به اکرام وی می پردازند، تا وی همه انواع کرامات را استیفاء کرده باشد. چنین رئیسی بیشتر اوقات به ثروت نیازمند است; چرا که رساندن مردم چنین مدینه ای به منافع، بدون ثروت حاصل نمی شود و هر قدر که افعال چنین رئیسی بزرگتر باشد، احتیاج او به ثروت بیشتر می گردد. وی اموالی را به خود اختصاص می دهد که نفع آن به دیگران نرسد تا مرئوسین آن اموال را سبب استحقاق کرامت وی شمرند. درآمد چنین رئیسی که در امور فوق از اموال خود خرج می کند و مایه می گذارد، یا از طریق اخذ خراج از مردم یا از طریق چیرگی که وی بر مخالفین خود دارد، تأمین می شود و یا اینکه به سبب کینه ای که بر آنها دارد، اموال آنها را به زور قهر و غلبه به بیت المال خود منتقل می کند تا با استفاده از آنها اسم و رسم و شهرت تحصیل کند و بدین وسیله بر اشخاص مسلط شود. وی در میان مردم، خود را به انواع تجملات و تزیینات، از اصناف پوشیدنیها و خوردنیها و تجملات در محیط زندگی و خدمتکاران و هر آنچه اضافه بر ضروریات زندگی است و به جلالت او می افزاید، آراسته می کند تا قدر و منزلتش نزد مردم بیشتر شود و نیز حجاب بیشتری بین خود و مردم حائل می کند تا هیبت او افزوده گردد.
مردم چنین نظامی به دنبال غلبه بر دیگران هستند و عامل وحدت آنها، تعاون بر رسیدن به چنین مقصودی است; یعنی اساس همبستگی آنها، غلبه بر دیگران است و ابزارشان تعاون می باشد و زمانی این تعاون در همه مردم حاصل می شود که همگان نسبت به چنین غلبه ای محبت داشته باشند; اگرچه ممکن است در درجه محبت شدت و ضعف باشد و در غایت آن متنوع; چه اینکه بعضی وجه غلبه شان خون مردم ریختن است و به آن علاقه دارند و بعضی دزدی و غارت اموال مردم و بعضی دیگر به بندگی گرفتن مردمان و استعمار آنها: «بعضی باشند که غلبه خون ریختن خواهند و بعضی باشند که برای مال بردن خواهند و بعضی باشند که غرض ایشان استیلا بود بر نفوس مردمان و به بندگی گرفتن ایشان.» چنانچه اینان لذتی را لذت نمی دانند، الا آنچه که از طریق قهر و غلبه و به سلطه گیری مردم حاصل آید. بنابراین، هم در مفهوم لذت با مردم نظامات و اجتماعات دیگر فرق می کنند و هم در مصادیق امور لذت آور که هر قدر مال مردم بیشتر به تاراج ببرند و هر قدر سلطه بیشتری بر نفوس مردم پیدا کنند و هر قدر خون مردم را بیشتر بریزند، لذت بیشتری را برده اند; مثل اینکه اگر بر سر شخص در حال خواب برسند، اول او را بیدار می کنند و بعد او را در حال مقاومت می کشند تا لذت بیشتر ببرند.
از آنجا که مردم چنین مدینه ای در یک همبستگی و وحدت در غرض به سر می برند، که آن اصل سلطه و غلبه بر دیگران باشد، منبع کثرت آنها در میزان زیادت و نقصان محبت به غلبه و صور آن است; چه اینکه، بعضی با هدف غلبه و سلطه از طریق شیطنت و کید و فریب به مقصود می رسند و بعضی از طریق تحمیل کردن بزرگی خود بر دیگران و ستیزه کردن با آنها و نیز آشکارا به نزاع بر خواستن، غلبه را تحصیل می کنند و بعضی نیز هر دو طریق را انتخاب می کنند. برخی نیز در غلبه خود، هم از ابزارهای فیزیکی و هم از طریق فریب و خدعه عمل می کنند.
1- ویژگی رئیس نظام سیاسی مدینه تغلب (سلطه گر): رئیس این مدینه، کسی است که بیشترین و بهترین تدبیر را در فراهم نمودن زمینه ها و امکانات جهت مقابله نمودن اهل اجتماع با دیگران و فریب و نیرنگ آنها و نیز در دفع دشمنان ومتغلبان از اینان به کار می گیرد: «رئیس این جماعت کسی بود که تدبیر او در استعمال ایشان از جهت مقابله و مکر و غدر آوردن به انجاح نزدیکتر باشد و دفع تغلب خصمانه از ایشان بهتر تواند کرد.»
2-فرهنگ سیاسی مردم: چنین جماعتی با مردم مدن دیگر و با تمام خلایق عداوت و دشمنی دارند و سیره آنها بر این قرار گرفته که همه خلق را دشمن پندارند تا در جهت غلبه بر آنها بر آیند. تعاریف و قوانینی هم که دارند، به گونه ای است که آنان را به غلبه نزدیک می کند.
نتیجه اینکه، مدینه تغلب از این حیث که چه میزانی از مردم آن در پی غلبه اند و به چه کیفیتی، به سه نوع تقسیم می گردد; یکی اینکه، همه مردم آن به دنبال غلبه باشند اعم از اینکه روحیه تغلب داشته باشند و یا در پی غلبه یافتن باشند. دوم آنکه، تنها بعضی از آنها به دنبال غلبه باشند و سوم آنکه، تنها رئیس است که قاهر است و دیگران با هدف تحصیل معاش او را کمک و یاری می کنند. البته ممکن است اهل مدینه این تغلب را به جهت تحصیل ضروریات زندگی یا ثروت و یا لذت شهوی و دنیایی و یا رسیدن به کرامات بخواهند که در این صورت نیز سه وجه فوق را دارند، یعنی ممکن است همه مردم یا برخی از مردم تغلب را بدین منظور بخواهند و یا ممکن است که فقط رئیس مدینه بخواهد و بقیه یار و مددکار او باشند.
نیز ممکن است در کنار غلبه، اغراض دیگری هم ضمیمه گردد و بدین جهت به سه صنف تقسیم می گردند. صنف اول، آنانی هستند که لذتشان در قهر و غلبه تنها بر دیگران باشد تا به چیزهای خسیس و کم ارزش دست یابند و چون بر آن دست یابند، بسیاری از آنها ترک می کنند، نظیر آنچه عادت بعضی از اعراب جاهلیت بود که به قبایل ضعیفتر خود حمله ور می شدند و پس از آنکه اموال آنها را به اندازه نیازشان به یغما می برند، به جای خود بر می گشتند. عوام مردم، به مدح و اکرامشان می پردازند. دوم آنکه، قهر و غلبه خود را در طریق تحصیل لذت (اعم از لذت شهوی و لذت حاصل از مأکولات و مشروبات) به کار می گیرند و اگر به مطلوب خود بدون قهر و غلبه دست یابند، از قوه قاهره خود استفاده نمی کنند.
سوم، قهر و غلبه همراه با کسب منافع باشد; یعنی اینان نفعی را می خواهند که از طریق غلبه حاصل شده باشد. بنابراین، اگر کسی به آنان پیشنهاد کند که آن نفعی که شما در پی غلبه آن را می خواهید، به شما می دهم یا اگر کسی یا گروهی غیر از مغلبین پیشنهاد تأمین نیازهای آنها را کند، نمی پذیرند و بلکه بر این شیوه خود می بالند در اینکه نفع خود را با به کار بردن زور و بازوی خود به دست آورده اند و جهال مردم اینان را بزرگ همت می دانند و به مدح آنان می پردازند: «یکی آنکه، لذت ایشان در قهر تنها بود و مغالبه کنند بر سر چیزهای خسیس و چون بر آن قادر شوند، بسیار بود که ترک آن گیرند، چنانکه عادت بعضی از عرب جاهلیت بوده است و دوم آنکه، قهر در طریق لذت استعمال کنند و اگر بی قهر مطلوب بیابند، استعمال قهر نکنند و سیم آنکه، قهر با نفع مقارن خواهند و چون نفع از بذل غیری یا از وجهی دیگر بی قهر بدیشان رسد، بدان التفات ننمایند و قبول نکنند و این قوم خود را بزرگ همتان شمرند و اصحاب جولیت خوانند.»
فلسفه اسلامی نظریه جامعه شناسی مدینه فاضله خواجه نصیرالدین طوسی سیاست