صلح و هم زیستى مسالمت آمیز بین ملت ها و دولت ها از ضرورى ترین نیازهاى بشر است; آن چه که ملت ها و دولت ها باید در روابط بین الملل خود در مقابل دیگران رعایت نمایند عبارت است از:
1. ترویج اخوت بشرى و مساوات انسانى
تردیدى نیست که یکى از عوامل مهم جنگ ها در طول تاریخ، نژادپرستى، قوم گرایى، برترى جویى و تعصب هاى مذهبى است. با توجه به این مشکل، در روابط حقوقى انسان ها با یک دیگر راه حل اسلام چیست؟ آیا انسان از آن جهت که انسان است معیار حقوقى روابط انسان ها با یکدیگر است، یا از آن جهت که داراى فلان نژاد، مذهب و... مى باشد؟ اسلام به جامعه ى بشرى به عنوان یک مجموعه ى واحد نگاه مى کند. جمیع انسان ها به اصل واحد منتسبند; بنابراین، هیچ جنس، نژاد و گروهى بر دیگر نژادها و گروه ها برترى و فضیلت ندارد. همه در اصل خلقت و پیدایش یکسانند و کرامت الهى و تکریم انسان شامل جمیع افراد بشر مى گردد: «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم على کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا بر مرکب ها بنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشکار بخشیدیم.» (اسراء/ 70)
بدون تردید چنین امرى اثر زیادى در پى ریزى امنیت بین المللى خواهد داشت و تفاوت انسان ها از حیث رنگ، نژاد و ملیت، خود یکى از نعمت هاى الهى و وسیله اى براى شناخت انسان ها از یک دیگر است: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکم إن الله علیم خبیر؛ اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بى تردید خداوند داناى آگاه است.» (حجرات/ 13)
2. تحریم اسباب نزاع و جنگ
جنگ و نزاع بین افراد به واسطه ى منافع و انگیزه هاى مادى صورت مى پذیرد. اسلام براى ایجاد صلح و امنیت بین دولت ها و ملت ها، تلاش مى کند و با تمام انگیزه ها و برترى جویى هاى مادى مبارزه مى کند و همه را به سوى تمدن انسانى سوق مى دهد. مثلا اسلام با تعصبات قومى، نژادى و مذهبى که منشأ بسیارى از ناامنى هاى بین المللى است شدیدا مخالف است. دو قبیله ى «اوس» و «خزرج» براى مدت صد سال جنگ و نزاع داشتند، که مهم ترین دلیل آن، قوم گرایى و برترى جویى بود. با ورود پیامبر اکرم (ص)، بین آن دو قبیله پیمان وحدت و برادرى ایجاد گردید. در یکى از روزها نزدیک بود با دسیسه ى یکى از یهودیان، بار دیگر به واسطه ى قوم گرایى، جنگ آغاز شود; پیامبر اکرم (ص) خود نزد آنان رفت و فرمود: «ابدعوى الجاهلیة و انا بین اظهرکم؛ آیا با وجودى که من در میان شما هستم ادعاهاى زمان جاهلیت را مطرح مى سازید؟»
یکى از آفاتى که ممکن است ملتى بدان دچار گردد، برترى جویى دینى و تعصبات مذهبى است که در این حالت خود را برترین ملت و مهم ترین مردم تلقى خواهد نمود و خود به خود با تمام ملل سر ناسازگارى و جنگ خواهد گذاشت و خواهان برترى، تسلط و سیطره بر تمام ملت ها مى شود; مثلا قوم یهود خود را «ملت برگزیده ى خدا» مى دانند و قایلند که تمام ملت ها باید به این دین بگروند و در مقابل یهود، خاضع و ذلیل باشند. «کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله؛ شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده اید; به کار پسندیده فرمان مى دهید و از کار ناپسند باز مى دارید و به خدا ایمان دارید.» (آل عمران/ 110) ممکن است گفته شود خداوند با توجه به این آیه، مسلمین را بهترین امت معرفى نموده است.
آیا این خود نوعى قوم گرایى و تعصب مذهبى نیست؟ در جواب باید گفت: ادامه ى آیه ى شریفه، شبهه ى تعصب را نفى مى کند. برترى یک امت مشروط به تحقق سه امر است: 1. امر به معروف; 2. نهى از منکر; 3. ایمان به خدا. یک امت با عمل به این سه امر مهم مى تواند بهترین امت باشد.
3. مبارزه با استعمار
یکى از عوامل مهم ناامنى و ایجاد بحران ها و نزاع هاى بین المللى، تمایل بعضى از کشورها به دیگر سرزمین هاست. حملات کشورهاى استعمارگر اروپایى به کشورهاى ضعیف از بارزترین آنهاست. استعمارگران اروپایى با تسلط بر مناطق دیگر، هم چون آفریقا، آسیا و آمریکاى لاتین، ثروت هنگفتى از طلا، نقره و نفت را به دست آوردند; با آن که زمانى این قاره ها از مناطق غنى و دست نخورده بودند، امروزه از فقر، جهل و محرومیت به شدت رنج مى برند. اسلام با هرگونه جنگ که با هدف استعمار و بهره کشى از دیگر ملل باشد مبارزه مى کند و آن را غیر مشروع و از مصادیق آشکار ظلم و فساد روى زمین مى داند. «الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما أمر الله به أن یوصل و یفسدون فی الأرض أولئک هم الخاسرون؛ آنانى که پیمان خدا را پس از بستن مى شکنند و آن چه را خداوند به پیوستن امر فرموده مى گسلند و در زمین به فساد مى پردازند، زیان کارانند.» (بقره/ 27)
4. احترام به پیمان ها و عهدها
از مهم ترین عوامل ایجاد روابط دوستانه و مسالمت آمیز میان کشورها، وجود عهدنامه و پیمان هایى است که دو یا چند کشور با رضایت خود منعقد ساخته اند. مهم ترین سرمایه ى جامعه ى جهانى، اعتماد دولت ها و ملت ها به یکدیگر است و این اعتماد موجب مى شود دولت ها و ملت ها، همانند رشته هاى زنجیر به یک دیگر پیوند داشته باشند. عهد و پیمان تأکیدى است بر حفظ این هم بستگى و اعتماد متقابل; از این رو، در قرآن کریم و احادیث اسلامى تأکید زیادى بر وفاى به تعهدات شده است و شکستن آن از گناهان کبیره محسوب مى شود. «و أوفوا بعهد الله إذا عاهدتم و لا تنقضوا الأیمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا إن الله یعلم ما تفعلون؛ و چون با خدا پیمان بستید به پیمان خود وفا کنید و سوگندهاى خود را پس از استوار کردن آنها نشکنید، با این که خدا را بر خود ضامن و گواه قرار داده اید; زیرا خدا آن چه را انجام مى دهید مى داند.» (نحل/ 91)
5. پرهیز از جدال دینى مذموم
بدون تردید جدال هاى دینى و نزاع هاى مذهبى، عملى غیر علمى و غیر اخلاقى و یکى از اسباب جنگ ها است. انسان وقتى به یک دین (چه حق یا باطل) اعتقاد داشته باشد، طبیعى است که از دشنام گویى دیگران نسبت به دین خود ناراحت مى گردد; از این رو، اسلام به پیروان خود دستور مى دهد که در گفتگو با مخالفین دینى، از حکمت، موعظه و جدال احسن سود جویند و از الفاظ زشت و دشنام پرهیز نمایند. «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل أمة عملهم ثم إلى ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون؛ و آنهایى را که جز خدا مى خوانند دشنام ندهید که آنان از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام خواهند داد. این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم; آن گاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آن چه انجام مى دادند آگاه خواهد ساخت.» (انعام/ 108)
«ادع إلى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوه اى که نیکوتر است مجادله نما.» (نحل/ 125) از این آیات استفاده مى شود که اقناع «عقل و فکر» به تنهایى کافى نیست، بلکه «عواطف و احساسات» نیز اقناع گردد. مباحثه ى علمى و دینى با اهل کتاب، با مباحثه ى با مشرکین و بت پرستان تفاوت دارد. آیه ى ذیل روش اختصاصى گفتگو با اهل کتاب را بیان مى دارد: «و لا تجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن إلا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون؛ و با اهل کتاب، جز به شیوه اى که بهتر است مجادله مکنید (مگر با کسانى از آنان که ستم کرده اند) و بگویید: به آن چه به سوى ما نازل شده و آن چه به سوى شما نازل گردیده ایمان آوردیم و خداى ما و خداى شما یکى است و ما تسلیم اوییم.» (عنکبوت/ 46)
6. تأکید بر نقاط اشتراک میان پیروان ادیان الهى
اسلام به عنوان آخرین رسالت آسمانى، پیام گفتگو و هم زیستى مسالمت آمیز را براى جامعه ى بشرى به ارمغان آورد که در آن به مبانى اخلاقى، اصول عدالت و اصول مشترک، توجه زیادى شده است. «قل یا أهل الکتاب تعالوا إلى کلمة سواء بیننا و بینکم ألا نعبد إلا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون؛ بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سختى که میان ما و شما یکسان است بایستیم، که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد; پس اگر از این پیشنهاد اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم.» (آل عمران/ 64) قرآن کریم گروهى از مسیحیان و یهودیان را یاد مى کند که در گفتگو با دیگران، راه تمسخر و تکفیر را در پیش گرفته اند: «و قالت الیهود لیست النصارى على شیء و قالت النصارى لیست الیهود على شیء و هم یتلون الکتاب کذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون؛ و یهودیان گفتند: ترسایان بر حق نیستند و ترسایان گفتند: یهودیان بر حق نیستند با آن که آنان کتاب آسمانى را مى خواندند. افراد نادان نیز سخنى همانند سخن ایشان گفتند; پس خداوند روز رستاخیز در آن چه با هم اختلاف مى کردند میان آنان داورى خواهد کرد.» (بقره/ 113) چنان چه پیروان ادیان از بغض، عداوت و تکفیر یک دیگر دست بردارند و به اصول و اهداف مشترک توجه نمایند، وحدت و هم زیستى مسالمت آمیز، امرى دور از دسترس نخواهد بود.
نتیجه:
با این که ما اسلام را تنها آیین رسمى خداوند در این زمان مى دانیم ولى معتقدیم باید با پیروان مذاهب آسمانى دیگر همزیستى مسالمت آمیز داشته باشیم، خواه در کشورهاى اسلامى زندگى کنند خواه در بیرون آن، مگر کسانى از آنها که در مقام مبارزه با اسلام و مسلمین بر آیند: «لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین؛ خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که به خاطر دین با شما پیکار نکردند و شما را از خانه و وطنتان بیرون نراندند، نهى نمى کند، زیرا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.» (ممتحنه/ 8)
ما معتقدیم با بحث هاى منطقى مى توان حقیقت اسلام و تعلیمات آن را براى سایر مردان جهان، تبیین و آشکار کرد، و جاذبه اسلام را به قدرى قوى مى دانیم که اگر به خوبى تبیین گردد، گروه هاى زیادى را به خود متوجه خواهد ساخت، به خصوص در دنیاى امروز که گوش شنوا براى شنیدن پیام اسلام، بسیار است. به همین دلیل ما معتقدیم نباید اسلام را از طریق جبر و فشار به دیگران تحمیل کرد: «لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى؛ در قبول دین اکراهى نیست زیرا راه درست از نادرست آشکار شده است.» (بقره/ 256) ما معتقدیم عمل کردن مسلمین به دستورهاى جامع اسلام مى تواند عامل دیگرى براى معرفى اسلام باشد پس حاجتى به اجبار و تحمیل نیست.