نخستین و معروف ترین اثر ماکس وبر در باب جامعه شناسی دین اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری است. شهرت این اثر چنان فزونی یافت که سایر آثار وی در زمینه جامعه شناسی دین را کاملا تحت الشعاع قرار داد. وبر کار خود را با تعریف دین آغاز نمی کند، معتقد است تا وقتی عناصر اساسی یک تعریف به خوبی شناخته نشده نمی توان از طریق آن تعریف، به درک درستی از موضوع دست یافت و بدین دلیل، اگر قرار است تعریفی ارائه شود، بهتر است در پایان بحث (یعنی: زمانی که عناصر آن شناخته شد) ارائه گردد به هر حال، برای سهولت فهم دیدگاه های وبر در مباحث آتی، نخست تعریف وبر از دین را ارائه می دهیم وی در تعریف دین می گوید: «می توان روابط انسان ها با نیروهای مافوق طبیعی را، که به صورت دعا، قربانی و عبادت در می آیند، آیین و دین نامید.»
روح و نمادگرایی
به نظر وبر، در مراحل ابتدایی انتزاع، احتمالا در اثر نفوذ معنوی افراد کاریزماتیک، مفهوم «روح» انتزاع گردید. روح موجودی است نامتعین، نامرئی و با اراده که در ورای اشیا، حیوانات و افراد کاریزماتیک جای می گیرد و موجب رفتارهای غیر عادی در آنها می گردد روح ممکن است از این اشیا یا اشخاص جدا شود و در اشیا یا اشخاص دیگری حلول نماید و یا همان طور، جدا باقی بماند با توجه به نقشی که روح در آثار و رفتار این اشیا و اشخاص داشت، این فکر به وجود آمد که برای رسیدن به مقاصد، به جای تحت تأثیر قرار دادن اشیای طبیعی، باید سعی کرد تا بر این موجودات فوق طبیعی تأثیر گذاشت، ولی از آن جا که موجودات فوق طبیعی به طور مستقیم قابل دسترسی نیستند، باید با استفاده از نماد به آن ها دست یافت و بدین ترتیب، به اعمال و اشیای نمادین تمسک جستند.
نمادها در اثر تکرار یک عمل جادویی مؤثر به وجود آمد و انحراف از نمادها، مستوجب مجازات گردید. پس از آن که نمادگرایی شکل گرفت، تنها اشیای واقعی نبود که به کار گرفته می شد، بلکه اشیا و رفتارهای معنادار و نمادین نیز برای مقاصد مشخص مورد استفاده قرار می گرفت به نظر وبر، پیدایش نمادگرایی و جایگزین شدن طبیعت گرایی به وسیله آن، نتایج متعددی در پی داشت نمادگرایی نه تنها بر روابط انسان با موجودات فوق طبیعی، بلکه بر روابط زندگان با مردگان نیز تأثیر گذاشت پس از آن، ضرورتی نداشت که بدن مردگان را با اشیای واقعی راضی کنند، بلکه به جای قربانی اشیا و حیوانات واقعی، استفاده از وسایل و اشیای نمادین نیز ممکن بود جالب توجه آن که قدیمی ترین پول کاغذی (اسکناس) برای پرداخت به مردگان مورد استفاده قرار گرفت و نه زندگان نمادگرایی تأثیرات مهمی بر تفکر و اندیشه نیز بر جای گذاشت، به عنوان مثال، تفکر تمثیلی، که در حوزه جادو پدید آمد و در نمادگرایی عقلانی شد، تأثیر پایداری بر صور بیان دینی و تفکر فقهی بر جای گذاشت.
وبر نیز مانند دیگر معاصران خود، بحث های مفصلی درباره توتم و تابو دارد او می گوید: «ارواح به دلیل آن که عامل بسیاری از وقایع و رویدادها تلقی می شدند، موجوداتی بودند که همه باید از آن ها احتراز می کردند و هیچ گاه نباید موجبات خشم و نارضایتی آن ها را فراهم می آوردند. بنابراین، اگر روح در شخص حلول می کرد دیگران از لحاظ جسمی و اجتماعی، از او اجتناب می کردند و او نیز با دیگران تماس برقرار نمی نمود هر چیز یا فردی که روح در آن حلول می کرد «تابو» دانسته می شد که دیگران نباید به آن نزدیک شوند. البته تابوها غالبا در ارتباط با منافع اقتصادی (از قبیل محافظت از جنگل و حیات وحش، حفظ کالاهای کمیاب، نگهداری اموال شخصی، حفظ غنایم جنگی، حفظ پاکی خون و اعتبار طبقاتی و امثال این ها) شکل می گیرند. تابوها به نظامی از هنجارها منجر می شوند بر اساس این نظام هنجاری، کنش های خاص تحریم می گردد، به گونه ای که ارتکاب آن ها مجازات و گاهی حتی مرگ را در پی دارد این نظام اخلاقی شامل منع از تابو، ایام نحس، ممنوعیت هایی در مورد ازدواج (به ویژه در محدوده روابط خونی) و مانند این ها می گردد هر عملی که در این نظام هنجاری مرسوم گردید «مقدس» محسوب می شود.»
به نظر وبر، هنجارهای تابویی در مواردی، به تشکیل گروه ها و انجمن های سیاسی و یا دیگر گروه های اجتماعی منجر می گردد شایع ترین نهاد اجتماعی، که بدین شیوه به وجود آمده، چیزی است که از آن به «توتمیسم» یاد می شود. توتمیسم عبارت است از رابطه خاص میان یک شی ء (معمولا یک شی ء طبیعی یا یک حیوان) و یک گروه اجتماعی معین. توتمیسم بر مبنای نمادگرایی و اعتقاد به روح استوار است; زیرا توتم یک نماد خانوادگی به شمار می رود و اعضای گروه با خوردن گوشت حیوان توتمی از روح آن برخوردار شده، به یک گروه توتمی تعلق می گیرند بنابراین، توتمیسم مانند «خانواده» یک منبع همزیستی است، ولی نوع برادری میان اعضای گروه و نوع رابطه آنان با توتم در همه جا یکسان نیست. در نوع کاملا پیشرفته توتمیسم، برادری گروه شامل تمام مسؤولیت های برادرانه یک کلان برون همسر می گردد اعضای گروه عقیده دارند که همگی از نسل یک حیوان توتمیند.»
وبر، بر خلاف دورکیم، می گوید: «اعتقاد به جهانی بودن توتمیسم، به ویژه اعتقاد به این که تمام گروه های اجتماعی و تمام ادیان از توتمیسم ناشی شده اند، بسیار اغراق آمیز است. توتمیسم نقش مهمی در ایجاد تقسیم کار میان زن و مرد و توسعه و تنظیم داد و ستد ایفا کرده، ولی هنجارهای تابو ممکن است در مواردی، از داد و ستد و سایر مراودات اجتماعی جلوگیری نماید; مثلا، ناپاکی و نجاست مطلق کسانی که بیرون از دین قرار دارند موانع جدی برای ایجاد روابط با دیگران به وجود می آورد. البته محدودیت های طبیعی، حتی در این موارد، در برابر قدرت دین ایستادگی می کنند; مثلا، بر طبق تابوی هندو، «دست صنعت گر همیشه پاک است» و معادن و کالاهایی که در معرض فروش گذاشته می شود همگی پاکند.»
بنابر نظر وبر، مفهوم «خدا» مانند مفهوم «روح» یک سیر تکاملی را طی کرده و یک فرایند تکاملی، از یک نیروی مبهم، تشخص نیافته و حتی بدون نام، به خدایان متشخص و دارای قلمرو و مسؤولیت های خاص و سپس به خدای واحد و متعال رسیده است. اسلام توحید را مقدم بر شرک می داند و اساسا نخستین انسان (حضرت آدم) موحد و حتی پیامبر خدای متعال بوده است. در مرحله چند خدایی، صلاحیت و قدرت خدایان غالبا مساوی با هم نبوده و در اثر مقتضیات اوضاع و احوال طبیعی و اجتماعی، تفاوت هایی در توان و قدرت آن ها برای دست یافتن به مقام عالی و یا الوهیت انحصاری به وجود آمده است عوامل متعددی در برتری یافتن یک خدا بر سایر خدایان دخیل بوده که برخی از آن ها را وبر بدین ترتیب برشمرده است:
عامل اول، صرفا عقلانی است هر جا احکام خاصی ثبات یافته و به وسیله تفکر دینی به رسمیت شناخته شده، خدایانی همچون خدای آسمان و ستارگان، که بیشترین نظم و انضباط را در رفتار خود نشان داده اند، فرصت دستیابی به تعالی را یافته اند.
عامل دوم، روحانیت است خدایان آسمان در هند، ایران و بابل به وسیله تبلیغات روحانیت پدید آمدند.
عامل سوم، نقش اقتصادی و سیاسی یک خداست خدایی که از اهمیت اقتصادی و سیاسی برخوردار است فرصت بیشتری برای تعالی یافتن دارد.
عامل چهارم، پیروزی های سیاسی و نظامی است غلبه های سیاسی و نظامی موجب غلبه خدای گروه غالب بر خدای گروه مغلوب می گردد.
علی رغم رواج بسیار خدایان محلی، همواره تمایل بر این بود که خدا باید جهانی باشد و این تمایل با تسلط فزاینده خدای برتر ایزدستان (معبدی که خدایان متعددی در آن پرستش می شوند) افزایش یافت. البته خدای جهانی لزوما خدای یکتا و یگانه نیست، بلکه می تواند خدایی باشد در کنار خدایان دیگر، با این تفاوت که تمام کارکردهای ممکن فقط به او نسبت داده می شود به عقیده وبر، تقریبا در همه جا اشکالی از یکتاپرستی شکل می گرفت، ولی عملا موانعی از توسعه آن در دین توده جلوگیری می کرد.
وی کرارا یادآوری کرده که در میان ادیان، تنها یهودیت و اسلام به توحید (به معنای واقعی کلمه) دست یافته اند. وبر با یک تحلیل کاملا دنیوی از پیدایش و توسعه یکتاپرستی، می گوید: «عوامل گوناگونی در توسعه یکتاپرستی مؤثر بوده و تفکرات فلسفی روحانیان و عوام تأثیر بسیاری در این توسعه داشته است عامل دیگری که، به ویژه در مناطق بیابانی کم باران خاور نزدیک، در پیدایش و توسعه یکتاپرستی نقش اساسی داشت، مهار آب ها بوده است آب، که در باروری محصولات کشاورزی اهمیت اساسی دارد، در اختیار شاه و امپراتور بوده و بدین دلیل، شاه منبع منحصر به فرد قدرت مطلق به حساب می آمده است این تجربه موجب پیدایش مفهوم تنها خدای خالق زمین و انسان گردید; خدایی که مانند شاه و امپراتور بود، ولی در سطح جهانی، وضع قانون می کرد و به هستی نظم می بخشید در نتیجه، مفهوم یک خدای مختار، متعال و متشخص به وجود آمد یکی از عوامل مهم پیدایش مفهوم تک خدایی در خاور نزدیک این بود که در این منطقه، طبقاتی که حامل اخلاق دینی بدون خدا (مانند هند و چین) باشند، وجود نداشتند.»
به عقیده وبر، زمانی که اعتقاد به ارواح جای خود را به اعتقاد به خدا یا خدایان داد، «اخلاق دینی» نیز جای «اخلاق جادوگرانه» را گرفت و چیزی که در تحول و توسعه اخلاق دینی، نقش عمده ای ایفا کرد مفهوم «گناه» بود. پیش از این، شکست و ناتوانی یک خدا دلیل بی کفایتی او محسوب می گردید، ولی با پیدایش مفهوم «گناه»، این شکست ها نه به روحانی و نه به خدا، بلکه به خود بندگان نسبت داده شد. پس از این، اهانت به هنجارهای الهی موجب نارضایتی خدا تلقی گردید و هر حادثه بدی که برای یک گروه اتفاق می افتاد، دلیل بر ضعف و ناتوانی خدا نبود، بلکه به دلیل گناهان افراد بود و خدا هم می خواست با این گونه حوادث، پیروان خود را تنبیه کند به همین دلیل، پیامبران بنی اسرائیل (ع) همواره گناهان مردم خود و یا گناهان نیاکان آن ها را به آن ها گوشزد می کردند. بر اساس این اخلاق دینی، تخلف از خواست خدا نوعی گناه اخلاقی به شمار می رود، بدون این که نتیجه آن مورد نظر باشد و مصیبت هایی که فرد در زندگی با آن ها دچار می شود امتحان الهی و یا پیامدهای گناه محسوب می گردد. اخلاق دینی در مراحل ابتدایی خود، از اوامر و نواهی نامتجانس و نامنظمی تشکیل شده بود، ولی بعدها منسجم و نظام مند گردید تقاضای اخلاقی از خدایان به موازات چهار توسعه افزایش یافت:
الف- توسعه کیفیت و قدرت قانون در میان گروه های سیاسی;
ب- توسعه حوزه فهم عقلانی از جهان بیرونی;
ج- توسعه منظم روابط انسانی به وسیله قوانین قراردادی و وابستگی انسان ها به رعایت این قوانین;
د- رشد اهمیت اجتماعی و اقتصادی واژه هایی همچون دوستان، مأموران، شرکا و بدهکاران آنچه در این توسعه اهمیت اساسی دارد. دستیابی اخلاقی افراد به جهانی از تعهدات است که محاسبه رفتار فرد را ممکن می سازد.
نخستین و اساسی ترین تأثیر دیدگاه های دینی بر جریان زندگی کلیشه سازی است تغییر هر علمی که به نحوی، برای حمایت از نیروهای فوق طبیعی انجام می گیرد با مخالفت جدی ارواح و خدایان مواجه می گردد; زیرا این گونه اعمال در دین تقدس می یابد و مقدس به شدت، تغییر ناپذیر است.
در نظر وبر، با وجود همه ابهاماتی که در تشخیص دین از جادو وجود دارد، می توان گفت که «دین» عبارت است از روابط انسان ها با نیروهای فوق طبیعی که صورت دعا، قربانی و عبادت به خود می گیرد، در حالی که «جادو» عبارت است از اجبار نیروهای فوق طبیعی از طریق وسایل و اورادی خاص بر این اساس، موجوداتی که در دین مورد پرستش قرار می گیرند «خدا» نامیده می شوند و آن هایی که در جادو تحت اجبار و طلسم قرار می گیرند «شیاطین» و «دیوها» هستند. بنابراین، انسان ها در دین با خدا و در جادو با دیوها و شیاطین سر و کار دارند. به نظر وبر، وجه جامعه شناختی تمایز میان دین و جادو عبارت است از تمایز بین روحانی و جادوگر مانند هر پدیده جامعه شناختی دیگر، بسیار سیال است، ولی در عین حال، می توان تفاوت های ذیل را برای آن دو برشمرد:
الف - روحانی از طریق عبادت، بر خدا تأثیر می گذارد، ولی جادوگر از طریق وسایل جادویی بر دیوها.
ب - عمل روحانی ثابت، سازمان یافته و منظم است، بر خلاف اعمال جادوگر که دوره ای و مقطعی است.
ج - روحانی در خدمت یک سازمان قرار دارد، بر خلاف جادوگر که به صورت فردی کار می کند.
د - روحانی دارای دانش تخصصی و حرفه ای است، بر خلاف جادوگر که از کاریزمای شخصی برخوردار است.
ه- از ویژگی های اصلی روحانیت این است که از یک نگرش تبلیغ می کند.
و - سرانجام، روحانی با هنجارها، زمان ها و مکان های خاص و گروه های اجتماعی معین ارتباط دایمی دارد، در حالی که جادوگر چنین نیست.
البته هیچ کدام از این تمایزها کاملا قاطع و خدشه ناپذیر نمی باشد.
وبر نقش روحانیت را در توسعه عقلانیت ماورای طبیعی و اخلاق دینی مورد تأکید قرار می دهد و معتقد است آیینی که روحانی ندارد فاقد عقلانیت دیدگاه های ماورای طبیعی و اخلاق دینی است و هر جا روحانیت در احراز یک منزلت طبقاتی مستقل شکست خورده، عقلانیت حیات دینی نیز در آن جا ناقص و یا معدوم شده است.
پیامبر
وبر می گوید: «از دیدگاه جامعه شناسی، پیامبر فردی است برخوردار از کاریزما که مأموریت دارد یک نگرش دینی یا حکم الهی را اعلام و تبلیغ نماید.» وبر برای دستیابی به وضوح بیشتر نسبت به مفهوم پیامبر و تمییز آن از مفاهیم مجاور، صفات و ویژگی های پیامبر را چنین توضیح می دهد:
الف - رسالت شخصی مهم ترین عنصری است که میان پیامبر و روحانی تمایز ایجاد می کند. پیامبر اقتدار خود را از طریق وحی و کاریزمای شخصی به دست می آورد، در حالی که اقتدار روحانی از طریق خدمت در یک سنت مقدس به دست می آید و هر چند جادوگر نیز قدرت خود را از طریق کاریزمای شخصی به دست می آورد، ولی او ادعای وحی ندارد.
ب - پیامبر بر خلاف روحانی و جادوگر، برای فرد کار نمی کند و در برابر کارهایی که انجام می دهد پاداش نمی خواهد.
ج - تعالیم خود را از هیچ منبع بشری دریافت نمی کند.
د - پیامبر آموزه های خود را مانند یک آموزگار تعلیم نمی دهد، بلکه از موعظه های عاطفی استفاده می کند. این ویژگی پیامبر را از برخی فلاسفه یونان قدیم مانند فیثاغورث، که کم و بیش ادعای منجی بودن داشتند، متمایز می کند; زیرا آنان فاقد موعظه های عاطفی بودند.
پس از این تمایزها آنچه تحت این عنوان باقی می ماند دو نوع مشخص از پیامبر است: پیامبر اخلاقی و پیامبر نمونه ای به عقیده وبر، پیامبر اخلاقی همانند زرتشت و حضرت محمد (ص)، وسیله ای است برای ابلاغ خدا و اراده خدا و واعظی است که فرد خود را فقط از خدا می خواهد پیامبر اخلاقی اطاعت خدا را به عنوان یک وظیفه اخلاقی تلقی می کند، اما پیامبر نمونه ای مانند بودا، از طریق نمونه قرار دادن خود، دیگران را به رستگاری دینی دعوت می کند. پیامبر نمونه ای چیزی درباره دعوت الهی یا وظیفه اخلاقی اطاعت نمی گوید، بلکه مردم را به همان راهی که خود پیموده، فرا می خواند نبوت اخلاقی با خدایی متشخص، متعال و اخلاقی در ارتباط است و از این رو، پیامبر اخلاقی تنها در خاور نزدیک، که تصور چنین خدایی از ویژگی های آن است، وجود دارد پیامبر نمونه ای نیز از ویژگی های پیامبران هند است.
بحث های وبر درباره پیدایش برخی از باورهای دینی و نقش های موجود در دین غالبا آموزنده است و توضیحاتی که او در این زمینه ها ارائه می دهد، به ویژه شیوه ایده آل سازی های او درباره برخی از مفاهیم کلیدی، هم از لحاظ روش شناختی و هم از لحاظ توصیفی بسی مفید و قابل استفاده است با وجود این، تا حدی که به این مقاله مربوط می شود، انتقادات و اشکالاتی نیز وجود وارد که به برخی از مهمترین آن ها عبارتند از:
1- تحلیل، فراجامعه شناختی
بسیاری از مطالبی که فلاسفه اجتماعی و جامعه شناسان اولیه درباره منشأ پیدایش دین و مراحل تکاملی آن بیان داشته اند عاری از هرگونه مدرک و شاهد عینی و یا تاریخی است. آن ها قصه تولد و رشد دین را تنها به صورت ذهنی می بافند و هنرشان تنها در مهارتی است که در این بافتن ذهنی به کار می برند. امروزه برای هر جامعه شناس تازه کاری نیز روشن است که چنین کاری در قلمرو علم جامعه شناسی نمی گنجد جامعه شناسی باید تحلیل های خود را بر داده های عینی استوار سازد، نه توهمات و حدسیات به تعبیر هانری مندراس، «برای جامعه شناس رعایت سالم ترین روش های استدلال کافی نیست، بلکه او باید استدلال خود را از سرچشمه پدیده های واقعی آب دهد.»
متاسفانه وبر نیز علی رغم شهرتی که در وسعت و گستردگی اطلاعات تاریخی پیدا کرده، در بسیاری از تحلیل های خود درباره پیدایش و تکامل دین کاملا به صورت ذهنی بحث و استدلال نموده است. به عنوان مثال، او درباره این مدعایش، که نخست عقیده چند خدایی وجود داشته و سپس در اثر عوامل متعددی، که او برخی از آن ها را شرح داده، توحید و یکتاپرستی پدید آمده است، چه مدرک تاریخی می تواند ارائه دهد؟ اگر کسی بگوید که نخست توحید در میان مردم رواج داشت. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق؛ مردم امتى يگانه بودند پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان كتاب [خود] را به حق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند.» (بقره/ 213) و این توحید را نیز پیامبران الهی (ع) به مردم آموختند و در اثر عواملی که وبر برمی شمارد، به وجود نیامد، چه اشکالی، جز عدم هماهنگی با طرح تکاملی رایج آن زمان پیش می آید؟
2- استفاده از طرح تکاملی
دیدگاه های وبر در جامعه شناسی دین مانند دورکیم، تکامل گرایانه است. پارسونز نیز در مقدمه مفصلی که بر جامعه شناسی دین وبر نگاشته، می نویسد: «دیدگاه وبر در همه جا، به ویژه جامعه شناسی دین، تکاملی بود.» مطالعه دقیق مباحث دینی وبر، چنان که خلاصه ای از آن در این مقاله ارائه شده، نشان می دهد که وبر بر اساس قالب ذهنی خاص درباره دین می اندیشد و همواره در صدد است که اشکال به ظاهر ابتدایی را به زمان های دورتر و اشکال پیچیده تر را به زمان های نزدیکتر نسبت دهد و بدین ترتیب، تاریخ دین را بر اساس یک طرح تاملی بازسازی نماید.
البته وبر این فرایند تکاملی را همواره تصاعدی نمی بیند، بلکه وقفه ها و افول هایی را نیز در مسیر آن می بیند. با توجه به بحث های مفصلی که درباره تکامل گرایی در منابع گوناگون شده، ضرورتی ندارد که در این جا به تفصیل مطرح گردد و تنها به گفتن این سخن بسنده می شود که تکامل گرایی، که روزی غوغایی در محافل علمی برپا کرده بود، امروزه به دلیل اشکالات متعدد و گوناگونی که بر آن وارد است، طرفداران قابل توجهی ندارد.