حقیقت مائده در قرآن وارد نشده است و درباره محتویات این مائده در قرآن ذکری به میان نیامده ولی، ولی از احادیث از جمله از حدیثی که از امام باقر (ع) نقل شده چنین استفاده می شود که طعام مزبور چند قرص نان و چند ماهی بود و شاید علت مطالبه چنین اعجازی آن بوده، که شنیده بودند مائده آسمانی بر بنی اسرائیل به اعجاز موسی نازل شد، حواریون هم چنین تقاضایی را از عیسی کردند. "مائده " سفره و خوانی را گویند که در آن طعام باشد. راغب گفته است: «"مائده " طبق و خوانی است که در آن طعام باشد هم به خود آن طبق مائده گفته می شود و هم به آن طعام، و گفته می شود: "مادنی، یمیدنی؛ غذایم داد، غذایم می دهد".» در هر حال از ظواهر آیات به دست می آید که این خوان با برکت از عالم غیب فرود آمد.
نویسنده کتاب قصص الأنبیاء، عبدالوهاب نجار، نظر دیگری دارد و گویا در این نظر تحت تأثیر انجیل متی قرار گرفته و یاد آور شده است که خوراکی آنان در آن هنگام، پنج گرده نان و دو ماهی بود و مسلما این مقدار از خوراک برای آنان کافی نبود. جریان را به حضرت مسیح گفتند. او نیز از خدا خواست که به آن غذا برکت دهد. آنگاه نانها را شکست و به هر یک قطعه نانی داد، همگی خورند و سیر شدند. مؤلف کتاب پس از نقل عبارت فوق می گوید: «نزول مائده سماوی حقیقتی جز این نداشت که خدا از طریق اعجاز به خوراک آنان برکت بخشید. آنگاه در مقام پاسخ از اعتراضی که از جانب لجنه ازهر بر این نظریه شده بود، یادآور می شود که واژه های «انزل» و «نزل» در قرآن در مواردی به کار رفته که هیچ گونه ارتباطی با نزول از عالم غیب نداشته است و حاصل آنکه انزال در اصطلاح قرآن به معنی قضای الهی، آفریدن، آماده ساختن، بخشش و اعطای بدون سبب عادی و نمو است. بنابراین ظاهر قرآن قابل انطباق با آنچه در انجیل متی آمده است می باشد.
در اینجا یاد آور می شویم که در آیات سه قرینه بر خلاف این نظریه گواهی می دهند:
1- کلمه «انزل» با کلمه «من السماء» همراه است. هم در سؤال حواریون و هم در درخواست حضرت مسیح از خدا: «هل یستطیع ربک أن ینزل علینا مائدة من السماء؛ آیا پروردگارت می تواند برای ما مائده ای از آسمان نازل کند؟» (مائده/ 112) و نیز: «اللهم ربنا أنزل علینا مائدة من السماء؛ خداوندا! پروردگار! برای ما از آسمان مائده ای بفرست.» (مائده/ 114) این دو جمله حاکی از آن است که این مائده کاملا غیبی بوده است.
2- در اینجا متعلق نزول مائده است که معادل فارسی آن خوان است. یعنی خوانی بفرست که در آن غذا باشد و این با برکت دادن به چند گرده نان که در سفره آنان بوده است، تطبیق نمی کند.
3- خدا در پاسخ در خواست مسیح می گوید: حساب این از معجزات دیگر جدا است. اگر کسی پس از رؤیت آن انکار ورزد، مستوجب شدیدترین عذاب خواهد بود. و لازمه خطاب این است که مائده کاملا غیبی بوده و آنان در برابر خود سفره ای دیدند که در آن درخواستشان موجود است. اگر واقعأ مسأله، مسأله برکت بخشیدن بود، نیاز به این نوع گفتگوها نبود و کافی بود بگوید: «اللهم بارک لنا فی طعامنا هذا»
از آنجایی که کلام حواریون مشتمل بود بر پرسش از قدرت پروردگار عیسی (ع) بر فرستادن مائده، حضرت عیسی آنها را توبیخ نمود: «قال اتقوا الله إن کنتم مؤمنین؛ گفت: از خداوند پروا کنید اگر مؤمنید.» (مائده/ 112) و این توبیخ جهتش واضح است، زیرا اصل این مؤاخذه و بازخواست که متعقب است به آن وعید شدید، مربوط به معجزه خواستن بیجا و بدون حاجت است که در حقیقت بازی کردن با آیات خدا است و مربوط به تعبیر رکیکشان است که از ظاهر آن استفاده می شود که ایمان قلبی به قدرت ربوبی ندارند. حواریون در مقابل توبیخ مسیح معاذیری برای در خواست نزول مائده ذکر کرده اند: «قالوا نرید أن نأکل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم أن قد صدقتنا و نکون علیها من الشاهدین؛ گفتند: می خواهیم از آن بخوریم و دلهایمان مطمئن شود و بدانیم که به ما قطعا راست گفته ای و خود از شاهدان آن باشیم.» (مائده/ 113) سیاق این آیه ظاهر در این است که حواریین با این گفتار خود خواسته اند اعتذار جسته و خود را از توبیخ عیسی (ع) رها سازند. و این اعتذارشان به درخواست نابه جای شان بهتر می چسبد تا به سؤال رکیکشان از قدرت خداوند. و همین ظهور نیز یکی از شواهدی است که دلالت می کند بر این که ملاک مؤاخذه تنها مساله رکاکت تعبیر نیست بلکه ملاک معجزه خواستن بیجا و بدون حاجت آنان است، و اما اینکه گفتند: می خواهیم از آن بخوریم...، در این کلام برای بیان غرض خود از درخواست معجزه چهار چیز را شمرده اند.
اول: خوردن، و گویا مرادشان از ذکر این جهت این است که بگویند غرض ما از این درخواست غیر عقلایی نبود و نمی خواستیم معجزه را بازیچه بگیریم، بلکه می خواستیم از آن بخوریم، و این خود یک غرض عقلایی است از این حرف به خوبی بر می آید که حواریین کانه تسلیم شده اند بر اینکه مستحق این توبیخ از ناحیه مسیح و آن وعید شدید از ناحیه خداوند نسبت به کسی که بعد از نزول مائده باز هم کفر بورزد بوده اند. بعضی گفته اند مرادشان از این که غرض خوردن به میان آوردند اظهار گرسنگی زیاد و احتیاج شدید به غذا بوده، چون حواریون چیزی نداشته اند که با آن سد جوع کنند.
بعضی دیگر گفته اند غرض این بوده که با خوردن از مائده آسمانی متبرک شوند. ولیکن مشخص است که این دو معنا از کلمه "اکل" استفاده نمی شود، پس اگر غرض حواریون یکی از این دو معنا بوده با اینکه در مقام عذر خواهی و توجیه درخواست خود بودند جا داشت که صریحا عذر خود را بگویند، و چون نگفتند می فهمیم که مقصودشان بیان این معانی نبوده، بلکه همان معنای ساده و مطلق خوردن بوده است و تنها از نظر اینکه خوردن و سد جوع خود غرضی است عقلایی و یکی از غرضهایشان از درخواست نزول مائده بوده آن را ذکر کرده اند.
دوم: اطمینان قلب، و اطمینان قلب عبارت است از آرامش آن و بیرون شدن خاطرات منافی با اخلاص از آن.
سوم: اینکه بدانند که عیسی (ع) در آنچه که آنان را از ناحیه پروردگار به آن تبلیغ نموده راست گفته است.
بنابراین مراد از علم یا همان علم یقینی است که بعد از برطرف شدن خاطرات و وسوسه های نفسانی از قلب در آن پدید می آید، و یا فهمیدن این معنا است که آیا عیسی (ع) وعده هایی که به آنان داده مثلا فرموده از ثمرات ایمان شما، استجابت دعا است، صحیح است یا نه، و آیا به این وعده وفا می کند یا خیر؟ چنان که بعضی هم چنین احتمالی داده اند، لیکن این احتمالی است خیلی بعید، زیرا اگر مقصود حواریون از نزول مائده، مشاهده ثمرات ایمان مسیح به دعا و خواهش و خلاصه مشاهده اعجاز او بوده است چنان که همین طور هم بوده، قبلا از مسیح اینقدر استجابت دعا دیده بودند که حاجت به امتحانش نداشتند. زیرا حیات آن جناب همواره توأم با معجزات بزرگ بوده است، آری مسیح مبعوث به قوم خود نشد مگر با معجزه، و قوم خود را به چیزی دعوت نفرمود مگر با معجزه، بنابراین حواریین ثمرات ایمان مسیح را که یکی از آنها استجابت دعا است بسیار دیده بودند. و اگر مقصود حواریین مشاهده ثمرات ایمان خودشان بوده، باید خودشان دعا می کردند نه اینکه به مسیح بگویند دعا کند. و حال آنکه مائده جز به دعای مسیح نازل نشد، پس این احتمال احتمالی است خیلی بعید.
چهارم: اینکه این معجزه را به چشم خود ببینند و در مواقع لزوم مثلا در برابر کسی که منکر معجزات آن حضرت است و یا در روز قیامت شهادت دهند، بنابراین، مراد از شهادت مطلق شهادت است، ممکن هم هست که مراد تنها شهادت نزد خدای سبحان باشد، چنان که در پاره ای از اقوال حواریون به طوری که خدای تعالی حکایت کرده این معنا واقع شده است، و آن گفتار این است: «ربنا آمنا بما أنزلت و اتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین؛ بارالها به آنچه که تو نازل فرمودی ایمان آوردیم و رسول را پیروی کردیم پس نام ما را در دفتر گواهان بنویس.» (آل عمران/ 53) پس حواریون در عذرخواهی خود امور جمیله و پسندیده ای را ضمیمه غرض اصلیشان که همان خوردن از مائده آسمانی بود، کردند تا بدین وسیله رکاکت و قباحتی که در تقاضای معجزه شان (با دیدن آن همه معجزات کافی) بود به طور کلی از بین ببرند، و نیز مسیح را به قبول تقاضای خود وادار سازند، مسیح (ع) هم در اثر اصرار آنان درخواست شان را پذیرفت.
زمانی که حواریین در پیشنهاد خود مبنی بر نزول مائده آسمانی پافشاری کردند، عیسی (ع) درخواست آنان را پذیرفت و از پروردگار خود خواهش کرد که آنها را به مائده ای که خواسته اند اکرام نماید، و چون این معجزه در نوع خود منحصر است به امت عیسی و بر خلاف سایر معجزات که در حال ضرورت انجام می شده بدون هیچ ضرورت و تنها به خاطر اقتراح در یک امر غیر لازم انجام یافته است، از همین جهت عیسی (ع) به درخواست خود عنوانی داد که صلاحیت داشته باشد سؤال خود را از ساحت عظمت و کبریایی خداوند به آن عنوان توجیه نماید، عرض کرد: «قال عیسی ابن مریم اللهم ربنا أنزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لأولنا و ءاخرنا و ءایة منک و ارزقنا و أنت خیر الرازقین؛ عیسی بن مریم گفت: خداوندا! پروردگار! برای ما از آسمان مائده ای بفرست که هم عیدی برای اولین و آخرین ما و هم حجت و نشانه ای از تو باشد، و به ما روزی بخش که تو بهترین روزی دهندگانی.» (مائده/ 114) چون عید در نزد هر قوم و ملتی عبارت است از روزی که در آن روز به افتخار موهبتی اختصاصی نایل آمده باشند، و روز نزول مائده هم برای مسیحیت همین خاصیت را دارد.
مسیح در این خواهشی که از خدای تعالی کرد خود را هم داخل آنها نمود و در ابتدای کلامش ندا را به لفظ عام ادا کرد و گفت: "ربنا؛ ای پروردگار ما"، با اینکه آنان به مسیح گفته بودند: آیا پروردگار تو قادر است، زیرا منظورش این بود که ندا با دعا مطابقت کند. نکته ای که در این آیه است، این است که این دعا در میان همه دعاها و تقاضاهایی که در قرآن از انبیا حکایت شده دارای خصوصیتی است که در هیچ یک از آنها نیست و آن افتتاح دعا است به ندای "اللهم ربنا" و سایر ادعیه انبیا افتتاحشان به ندای "رب" و یا "ربنا" است و این خصوصیت نیست مگر برای دقت مورد و هول مطلع. البته در غیر دعا یعنی در اقسام ستایشهایی که از انبیا (ع) حکایت شده نظیر این افتتاح دیده می شود، مانند «قل الحمد لله؛ بگو سپاس خدای راست.» (نمل/ 59) و «قل اللهم مالک الملک؛ بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى.» (آل عمران/ 26) و «قل اللهم فاطر السماوات و الأرض؛ بگو بار الها اى پديدآورنده آسمانها و زمين.» (زمر/ 46)
مسیح (ع) سپس عنوانی به مائده داده که صلاحیت داشته باشد غرض او و اصحابش قرار گیرد، و آن این بود که او و امتش روز نزول مائده را عید بگیرند، و این ابتکار کار مسیح (ع) بود، و در درخواست حواریین از مسیح چنین عنوانی وجود نداشت. دیگر اینکه مسیح (ع) با اینکه این پیشنهاد، پیشنهاد حواریین بود به عنوان عموم "ما" مطلب را ادا نمود. و به همین تعبیر زیبا مطلب را از صورت درخواست معجزه با وجود معجزات بزرگ الهی در دسترس و پیش چشم همه بیرون آورد و طوری ادا کرد که مرضی رضای پروردگار و غیر منافی با مقام عزت و کبریایی او باشد، چون عید گرفتن دارای آثار حسنه ای است. از آن جمله وحدت کلمه است و تجدید حیات ملی و مسرت دلهای مردم و اعلان دین در هر بار که فرا می رسد. و از همین جهت گفت: "لأولنا و آخرنا" و معنی آن بنابر آنچه سیاق دلالت دارد این است که می خواهیم روز نزول مائده عیدی باشد برای نسل حاضر از امت و هم برای نسل آینده آن. چون اصولا لفظ "عید" از ماده ی "عود" و به معنای برگشتن و تکرار شدن است، و عید، عید نمی شود مگر اینکه برای همیشه و هر چند وقت یک بار تکرار شود.
این عید از مختصات قوم عیسی (ع) است چنان که خود این معجزه هم بی سابقه و از خصایص مسیحیت است. "و آیة منک" بعد از اینکه فائده اساسی نزول مائده را که همان عید بودن است که خود خواهشی به جا و خالی از اشکال است ذکر نمود، دنبالش عرض کرد می خواهیم این مائده معجزه ای باشد، کانه خواست اشاره کند به اینکه غرض اصلی ما این نبود، بلکه همان عید بودن روز نزول مائده بود، و این یک فائده زائدی است که قهرا بر آن غرض اصلی مترتب می شود، نه اینکه غرض اصلی ما این باشد تا مستحق سرزنش و یا سخط تو گردیم. وگرنه اگر غرض تنها دیدن معجزه بود نتیجه این درخواست نامطلوب می شد زیرا آنچه را که از مزایای حسنه برای دیدن این معجزه فرض شود همه آنها در سایر معجزات روزمره عیسی ممکن الحصول بود. "و ارزقنا و أنت خیر الرازقین" این فائده دیگری است که مسیح آن را به عنوان یکی دیگر از فوائدی که بر غرض اصلی (عید) مترتب می شود برشمرده. در حالی که حواریون همین را غرض اصلی خود دانسته و گفته بودند: "نرید أن نأکل منها" حتی این را جلوتر از سایر اغراض خود ذکر کرده بودند. ولیکن مسیح (ع) آن را در ضمن فوائد غیر مطلوب بالذات، آنهم در آخر همه ذکر نمود، علاوه بر این، لفظ "اکل؛ خوردن" را هم برداشت و به جایش کلمه "رزق" را به کار برد، و بلافاصله گفت: و تو بهترین روزی دهندگانی.
دلیل اینکه گفتیم مسیح فائده مقصود بالذات حواریین (خوردن) را به عنوان فائده مترتبه بر غرض اصلی ذکر کرد، این است که مسیح (ع) غرض اول را که همان عید بود است و او خودش از پیش خود آن را اضافه کرد و برای خود و امتش درخواست نمود، و به این وسیله مساله معجزه بودن و روزی بودن مائده دو وصف خاصی شد که در نظر بعضی فائده است و در نظر بعضی فائده نیست. نظیر فوائد مترتبه ای که عمومیت ندارند. اینجاست که به خوبی می توان پی می برد که تا چه اندازه این پیغمبر عظیم الشان نسبت به پروردگار خود مؤدب بوده، مخصوصا وقتی کلام او را با کلام حواریین مقایسه نماید، با اینکه هر دو کلام در مقام ادای یک چیز (نزول مائده) بودند، یقینا به شگفت درمی آید. زیرا می بینید که عیسی (ع) حرف آنان را گرفت و چیزی را بر آن اضافه و چیزی را از آن حذف نمود و بعضی از جملات آن را مقدم و بعضی را مؤخر کرد و پاره ای از الفاظ را به لفظ دیگری تبدیل و پاره ای دیگر را دست نزد تا بدین وسیله کلام سراپا پر از اشکال حواریین را به صورتی در آورد که برای عرض به درگاه عزت و ساحت عظمت پروردگار، لایق شود. و از جهت مشتمل بودنش بر آداب عبودیت زیباترین کلام شود.
عیسی (ع) از پروردگار خود خواست آنچه را که خواست، و حاشا که عیسی از خدا خواهشی کند مگر بعد از اینکه بداند و امیدوار باشد که خداوند دعایش را مستجاب می کند و او را در نزد امتش خوار و رسوا نمی سازد، و حاشا که پروردگار، پیغمبرش را در خواهشی که کرده ناامید ساخته و دست رد به سینه اش بزند. آری پروردگار مسیح دعای او را مستجاب کرد، الا اینکه شرط کرد که هر کس نسبت به این معجزه کفر بورزد همانطوری که خود معجزه بی سابقه و مخصوص این امت است، عذاب آن کس هم بی سابقه و عذابی خواهد بود که کسی تا کنون به آن عذاب معذب نشده است و فرمود: «قال الله إنی منزلها علیکم فمن یکفر بعد منکم فإنی أعذبه عذابا لا أعذبه أحدا من العالمین؛ خداوند گفت: من آن را بر شما خواهم فرستاد، ولی هر کس از شما پس از آن کافر شود او را چنان عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را عذاب نکرده باشم.» (مائده/ 115)
اینکه فرمود: "إنی منزلها علیکم" وعده صریح است به انزال، مخصوصا از نظر اینکه با صیغه اسم فاعل ذکر شده، نه با لفظ فعل. و از همین جا استفاده می شود که مائده مورد سؤال مسیح نازل شده ولو اینکه مسیحیان از آن خبری ندارند. بعضی از مفسرین گفته اند که مائده نازل نشد کما اینکه صاحب درالمنثور و مجمع البیان و غیر این دو از حسن و مجاهد نقل کرده اند که گفته اند مائده نازل نشد، زیرا حواریین وقتی آن شرط مذکور در آیه را در جواب شنیدند از تقاضای خود صرف نظر کردند. و درخواست کردند که نازل نشود، و گفتند ما به مائده احتیاج نداریم. از همین جهت مائده نازل نشد. ولیکن حق مطلب این است که ظاهر آیه به خوبی دلالت بر نزول آن دارد. زیرا متضمن وعده صریح به نزول آن است. حاشا که خدای تعالی با اینکه می دانست به زودی حواریین از سؤال خود صرف نظر می کنند چنین وعده قطعی و صریحی به آنها بدهد.
آری وعده ای که در آیه است صریح است، ولی شرطی که در آن ذکر شده صریح و قطعی نیست، بلکه مشروط و مربوط به کفر بعد از نزول است، به عبارت دیگر نخست وعده قطعی و بدون قید و شرطی به انزال مائده داده و سپس تعذیب بر کفر را متفرع بر آن نموده است، نه اینکه مشتمل باشد به وعده به انزال، مشروط بر اینکه آنان عذاب تخلف و کفر را بپذیرند تا در نتیجه مشروط که وعده به انزال است با نبودن شرط که قبول عذاب است منتفی شود. مائده با استعفای آنان نازل نگردد. و به هر حال نمی توان گفت وعده خداوند به انزال مائده از جهت اینکه مشتمل است بر وعید شدید به عذاب کفار بنی اسرائیل رد دعای عیسی است، بلکه این وعده صریح، خود استجابت دعای اوست. به هر حال گر چه آیه تصریح ندارد به اینکه چنین مائده ای نازل شده، لیکن از اینکه آیه آخری مشتمل است بر وعده قطعی و بدون قید به اینکه نازل خواهد کرد، و از اینکه خدای متعال همانطوری که خودش خود را وصف کرده، تخلف در وعده نمی کند، استفاده می شود که چنین مائده ای نازل کرده است، و اینکه بعضی گفته اند حواریین بعد از اینکه آن تهدید شدید را از خداوند نسبت به کسی که بعد از این معجزه کفر بورزد شنیدند حرف خود را از عیسی پس گرفتند.
گفتاری است که از قرآن و احادیث دلیل قابل اعتمادی بر آن یافت نمی شود، این سخن از عده ای از مفسرین از آن جمله مجاهد و حسن نقل شده است و دلیلی بر گفتار خود نیاورده اند، و اگر هم کسی بگوید گفتار مجاهد و حسن خود به منزله روایت است و روایت موقوفه خواهد بود، علاوه بر اینکه معارضند با روایات دیگری که دلالت بر نزول مائده دارند، بر فرض اینکه اگر گفتار اینان به منزله روایت هم باشد تازه خبر واحدی بیش نیست، و در جای خود مسلم است که خبر واحد در غیر احکام حجت نیست. پس به گفته اینان نمی توان استناد جست به اینکه چنین مائده ای نازل نشده، و چه بسا استدلال شود بر نازل نشدن مائده به اینکه اگر چنین چیزی بود نصارا خبر دار می شدند و در کتبشان اثری از آن دیده می شد، چون داعی آنها بر حفظ شعائر و مقدسات دینیشان زیاد بوده، کما اینکه عشای ربانی را به سیره مستمره دست به دست گردانیده و تا کنون حفظ کرده اند و از داستان مائده در کلمات خود آنها و نه در کتابهای مقدسشان اثری دیده نمی شود. این استدلال نیز صحیح نیست، برای اینکه اگر کسی خبره در تاریخ و مطلع از مساله شیوع نصرانیت و ظهور انجیل ها باشد، به امثال این حرفها اعتنایی نمی کند. زیرا نه کتابهای مقدس نصارا به طور تواتر به زمان مسیح مستند می شود و نه این نصرانیت فعلی به زمان آن جناب متصل می گردد.