استاد پورداود درباره لغت های دساتیری و چگونگی ساخت آنها می نویسد: «نویسنده دساتیر از برای لغت سازی چندین شیوه به کار برده است: به برخی از واژه های فارسی معنی دیگر داده، آمیغ که به معنی آمیزش است در دساتیر یعنی حقیقت و آمیغی یعنی حقیقی، یوزه به معنی توله شکاری درست است اما در دساتیر به معنی تفتیش است و جز اینها، برای برخی لغت های عربی فارسی ساخته است، چون خانه آباد به جای بیت المعمور (کعبه) و هر سویه پادشاهان به جای ملوک الطوایف و کنور به جای فاعل و چشمیده به جای منظور و برش دید به جای قطع نظر از... و جز اینها.
یک رشته از لغاتش مفهوم لغات تازی است: چون اویش = هویت، راست پوش = کافر، افرازستان = عالم علومی، فسرده شهر = عالم سفلی، نخستین انداز = بدیهه. برخی از لغت ها را از روی قیاس ساخته، از روی خورشید کلمات هورشید و ماهشید درست کرده است.
در بسیاری از واژه های فارسی حرفی از اول و آخر آنها انداخته یا حرفی به اول و آخر آنها افزوده لغت های دیگری ساخته است: نیواره چوبی است که بدان خمیر پهن کنند درست مانند وردنه، نظر به ریشه و بنیاد آنها هر دو درست است اما در دساتیر به نیور یا نیوار معنی جو داده شده، باستان در دساتیر باس شده به معنی کهنه و قدیم در مقابل حادث، به انجام واژه چم (معنی) یک راء افزوده شده چمر یعنی آشکار و پیدا و در سر لغت "همه" حرف نفی "ا" افزوده شده "اهمه" یعنی ناقص و ناتمام و جز آن، با این شیوه ها نویسنده دساتیر یاوه های خود را به قالب الفاظ و عباراتی به آسانی در آورده زبان عهد ساسانیان به قلم داده است. از برای هیچ لغتی در تنگنا نبوده، بسا از برای یک لغت عربی چندین لغت تراشیده است: هر آینه بود، هر آینه هستی، ناچار باش، ناگزیر باش، ناچار هست، گرورفرتاش همه اینها به معنی واجب الوجود است. شایسته هستی، شایسته بود، ناور فرتاش یعنی ممکن الوجود.»
بنابر روایات دساتیر، شانزدهمین پیامبر که ساسان پنجم است و معاصر خسرو پرویز به شمار آمده، دساتیر را به زبان فارسی جدید آمیخته با واژه های ساختگی دیگر، ترجمه و تفسیر کرده و در ذیل عبارات نامه ها درج کرده است. بدین سان کتاب دساتیر (16 نامه) در حقیقت دارای دو بخش جداگانه است: متن نامه ها (که شامل گفته ها و دستورات خدا با پیامبران شانزده گانه خویش البته به زبان ساختگی دساتیری است) و دیگر ترجمه و تفسیر آنها منسوب به ساسان پنجم به فارسی آمیخته با لغات و اصطلاحات مجعول.
مطالب دساتیر آمیزه ای است از افکار گوناگونی که تا سده 10 قمری/ 16 میلادی در ادیان، مکاتب و مذاهب مختلف در ایران رواج داشته است و حتی گاهی ترجمه عباراتی از قرآن کریم، تورات و اوستا در آن دیده می شود که به شیوه معمول با اندک دخل و تصرفی و گاه عینا در کتاب نقل می شود. در نامه جی افرام فقره 70 آمده که دو گونه نامه است که ایزدی هستند: یکی همین نامه که از آفرینش دو جهان سخن می گوید و دیگر کهین نامه که آن را دساتیر خوانند: «یزدانی نامه دو است نامه نخستین دو گیتی است و آن را مهین نامه گویند و به زبان فراز آباد فرز دساتیرش نامند که مهین نامه یزدان باشد... و دیگر دساتیر خوانند که کهین نامه یزدان باشد.»
بنابر دستور آسمانی دساتیر یا کهین نامه، آفریدگار خدایی است یکتا که در نامه ها به نام های مزدام، مزدان، لارنگ، زمرپان، شمتا و هرمهر خوانده شده و ذاتی قدیم و ابدی است. دارای صفات بسیار است، ولی صفاتش از ذاتش بیرون نیست، بی شریک و مانند و ضد، بر همه چیز آگاه و بر هر کاری تواناست. زمان های گذشته و آینده همه یکباره بر او آشکار و نزد او حاضر است. خداوند نه آسمان را بیافرید و به هر یک خرد و یا هوش و روان و تن ارزانی داشت. در آسمان ها فرشتگان بی شمار و ستارگان فراوانند. هر یک از آنها را نیز خرد و روان و تن است. سیارگان گردنده نیز دارای خرد و روان و تن هستند، چنان که در نامه مهاباد (اولین نامه دساتیر، فقرات 14 به بعد) در این باره می خوانیم: «بدین گونه از هر خردی هوشی و روانی و تنی پیدا گردانید تا سپهرستان انجامید و به پایان رسانید، مانند هوش کیوان سپهر فرنسا نام و روانش لاتینسا و تن او ارمنسا، و خرد هرمزد سپهر انجمداد و روان او نجم آزاد و شید آزاد تنش، و خرد و روان و تن بهرام سپهر که نامیده شده به بهمن زاد و فرشاد و رزباد واد، و خرد و روان و تن خورشید چرخ شاد آرام و شادایام و نشاد ارسام نام، خرد و روان و تن ناهید آسمان نروان و فروان و زروان نام، خرد و روان و تن تیر چرخ که ارلاس و فرلاس و ورلاس نامند، خرد و روان و تن ماه آسمان فرنوش و ورنوش و اردوش آفرید.»
ترتیب آفرینش آنطور که در نامه مهاباد آمده به گونه ای است که در کتب حکمای مشایی چون فارابی و ابن سینا دیده می شود. (بدان گونه که در عقاید و آراء ادیان قدیم ایران و نیز اشراقیان دیده می شود) چنانکه در نامه مهاباد فقره (49 ـ 48) آمده: «بر آتش و باد و آب و خاک چهار فرشته گماشته گشت، بدین نام: انیراب و هیراب و سمیراب و زهیراب». جهان و مجموعه آن همانند تن آدمی و اعضایش است: آسمان پوست آن، کیوان اسپرز آن، برجیس جگرش، بهرام زرداب آن، خورشید قلب، ناهید معده، تیر مغز، ماه شش، ستارگان و بروج رگ های آن، آتش دلش، هوا نفسش، آب عرقش، خاک گردپای آن، برق همچون لبخندش، رعد چون آوازش، باران چون اشکش و بالاخره کانها و گیاهان و جانوران کرم های پیکر آن.
پوست آدمی چون آسمان است و هفت اندامش که سر و سینه و معده و دو دست و دو پا باشند به جای هفت سیاره اند، خون و بلغم و صفرا و سودا نیز به جای عناصر چهارگانه آتش و آب و خاک و هوا هستند. (نامه جمشید، فقره 58) ادوار عمر جهان به شماره ستارگان سیار است و هنگامی که دور ماه به پایان رسید، باز دوران های عالم به همان وضع و صورت پیشین از سر گرفته می شود. بنابر دساتیر طول زمان صد هزاران هزار سال است. شماره و اعدادی که برای نگاه داشتن تاریخ و محاسبه ادوار جهانی به کار گرفته می شود چنین است:یک سلام سال (صد هزار سال)، یک سمار سال (ده میلیون سال)، یک اسپار سال (یک بیلیون سال)، یک فرد سال (یک میلیون سال)، یک ورد (یک هزار فرد سال)، یک مرد (یک هزار ورد سال)، یک چاد (یک هزار مرد سال)، یک واد (سه هزار چاد سال)، یک زاد (دو هزار واد سال). و ترتیب اعداد نیز بدین شرح است: یک، ده، صد، هزار، سلام (یعنی صدهزار را سلام گویند) و صد سلام را شمار و صد شمار را اسپار و صد اسپار را راده و صد راده را ارآده و صد ارآده را راز و صد راز را آراز و صد آراز را بی آراز گویند.
در دساتیر به تناسخ ارواح که یکی از معتقدات اصلی مذاهب هندی است توجه خاصی شده است. انسان برترین نوع آفرینش است که به یاری روان و خرد به عوالم بالا و منزلت فرشتگان تواند رسید. و برای رسیدن به این مقام باید از چرخه تسلسل تولد و مرگ رهایی یابد. بنابراین عقیده روان تمامی موجودات، اعم از آدمی، جانوران، گیاهان و جماد، از جسمی به جسم دیگر در حال انتقالند. در نامه مهاباد (فقره 71ـ67) پیغمبر آباد از خداوند می پرسد: «چگونه است که پادشاهان و فرمانروایان و توانگران هم در زندگانی به رنج و اندوه اندرند؟» خداوند در پاسخ گوید: «برای این که آنان در زندگی تن پیشین خود بدکار بودند. سزای خود را در زندگی دیگری می بینند، دیگر باره ناخوش و رنجور متولد می شوند یا به رنج های دیگر دچار آیند، جانور زهردار و درنده آنان را می گزد، اینها کیفر کردارهای زندگی پیشین خود آنان است. همچنین جانوران درنده و مرغکان و چهارپایان هر یک پاداش و پادافراه زندگی پیشین خودشان را در زندگی بعد خواهند دید، اگر دوره یک زندگی کافی نبود و سزا به آن اندازه نباشد که گناه زندگی پیش را فرو شوید، در دوره زندگی سوم و چهارم سزا خواهند یافت، چندان خواهند رفت و آمد تا آن گناه پیشین پاک شود. کسانی که نادان و بدکنشند در زندگی دیگر به کالبد گیاه و رستنی متولد شوند و مردمان ناآزموده و زشت کردار به کالبد کانی (معدنی) در آیند، چارپایانی که در این جهان چون اسب و گاو و شتر و خر بارکشند مردمانی بودند که به کالبد جانواران در آمده در بارکشی کیفر رفتار خود می بینند.»
لازم به ذکر است که در دساتیر مشقت و ریاضت و به خود سختی دادن و طریق درویشی و گدایی گزیدن از اهمیت بسیاری برخوردار است. از ریاضت و روزه گرفتن و با خواندن اوراد مخصوص ممکن است روح آدمی مدتی از کالبد جسمانی بیرون آمده و به سیاحت جهان دیگر برود و پس از آن باز به پیکر خود رجعت نماید. روان چنین شخصی چنانچه به این پایه و مقام برسد از چرخه «کارما» رهایی خواهد یافت و دیگر کالبد عوض نمی کند، و پس از مرگ به صورت جاودانی در بهشت خواهد ماند. اما چنانچه کسی در زندگانی کنونی راه خوشی و کامرانی را پیشه خود سازد و از کردار و پندار زشت و ناپسند بهره مند باشد، در زندگی بعد از منزل انسانی به پایگاه حیوانی تنزل خواهد نمود.
بنابر دستورات دساتیر، خورشید و ماه و ستارگان و نیز روشنی چراغ و آتش را باید ستایش کرد و در معابد برای ستارگان تندیس ساخت و نماز و آیین های پرستش را رو به روشنایی یا اجرام فلکی به جای آورد. در دساتیر ستارگان (شش کاخ) جزو خدایان به شمار رفته اند و و بنابر عقیده پیروان آن، گردش جهان و نظم آن زیر نفوذ هفت سیاره و ستارگان متعددی است که در آسمان مشاهده می گردند، و خدای دساتیر بارها و بارها پیامبران خود را دستور به ستایش ستارگان می دهد، چنانکه در (نامه هوشنگ فقره 7، نامه جمشید فقره 14، نامه فریدون فقره 7 و جز اینها) ایشان، به پرستش بهرام و ناهید و تیر و غیره مأمور شده اند. و نیز در فقره 55 نامه یاسان آمده: «پس برابر شش کاخ آی و نماز کن و شش کاخ ستارگانند و آتش که فروغندگانند.» آنگاه در فقره بعد تأکید می شود چنانچه خواهی نمازت به یزدان برسد، باید در برابر شش کاخ نیز نماز به جای آوری.
در نامه مهاباد فقرات 63 و 74 ـ 71 مطالبی درباره سزا و کیفر کسانی که زندبار یا جانوران سودمند را آزار می دهند و یا می کشند مطالبی ذکر شده و بر طبق آن باید از خوردن گوشت جانوران پرهیز کرد. اما در نامه زردشت فقره 154 کشتن جانوران زیانبار (تندبار) نیکو شمرده شده است. بنابر تعالیم دساتیر، مردگان را یا باید سوزاند، یا به خاک سپرد و یا در تیزآب انداخت. چنان که در این باره در نامه مهاباد فقره 154 آمده: «مرده را در خم تیزآب و تندآب یا در آتش یا خاک سپرید، آنچه فرسنداجیان (امت = پیروان دساتیر) درباره مرده کرده اند آن است که پس از جدایی روان، تن را به آب پاک شویند و جامه ای نیکو و بویا درو پوشانند، پس بدین گونه تن او را در خم تندآب اندازند چون گداخته شود آن آب را به جای دور از شهر برده ریزند ورنه بدین آرایش به آتش سوزانند یا گنبدی سازند و درون آن چاهی پهن کنند و آن را به سنگ وخشت و رشت استوار و سفید سازند و در کنارهای آن جای ها باشد و تخت ها گذاشته مرده را برافراز تخت خوابانند یا خم در خاک فرو برند و در آن مرده را جادهند یا تابود به زمین نهان سازند و آن چه بیشتر بدان فرسنداجیان کار کردندی خم تند آب بود.»
دستورات دساتیر و ادیان دیگر
آموزه های دساتیری ترکیبی است ناهمگون از مطالب آمیخته و گرفته شده از ادیان عقاید و مکاتبی مختلف که بنیان های فکری آن آشکارا با اصول ادیانی چون اسلام و زردشتی کاملا مغایر و متضاد است. این دین ساختگی هر چند کاملا رنگ اشراقی شدید دارد، در بسیاری از موارد از آن جداست. شاید همین دلیل پژوهشگر و ایرانشناس معاصر و بزرگی چون هانری کربن Henri Corbin را به اشتباه انداخته، به طوری که در مقدمه مجموعه مصنفات شیخ اشراق اذعان دارد که دساتیر و افکار دساتیری، احیاء اندیشه های قدیم ایرانی و ادامه حکمت اشراق است. این سخن دور از تحقیق و همان ادعایی است که پیروان آذر کیوان داشته اند.
قدمت دساتیر و چاپ آن
بر خلاف آنچه در دساتیر آمده که مترجم و شارح آن را آخرین پیامبر، یعنی ساسان پنجم دانسته، نویسنده این کتاب (متن، ترجمه و شرح) باید کسی باشد که ساسان پنجم نیز ساخته و پرداخته وی است و ظاهرا زبان ساختگی و جعلی او را نیز جز خود او کسی نمی دانسته، چه رسد به ساسان پنجم. اما تاریخ تألیف کتاب از عباراتی که در نامه ساسان پنجم فقره 31 آمده روشن می شود: «چون هزار سال تازی آیین را گذرد چنان شود آن آیین از جدایی ها که اگر به آیین گر نمایند نداندش.»
بنابراین تاریخ تألیف باید حدود سال 1000ق یا 1592 میلادی باشد و این زمان درست مطابق است با روزگاری که آذر کیوان مؤسس فرقه آذر کیوانی، از ایران به هند کوچ کرد. از طرفی چون در سراسر کتاب به واژه های هندی و سانسکریت برخورد می کنیم، معلوم می شود که به احتمال قوی این کتاب در هند نوشته شده است. ملافیروز در سال 1233ق/ 1818م متن و ترجمه انگلیسی کتاب دساتیر را به چاپ رساند.
پیش از چاپ این کتاب اولین کسی که به وصف آن پرداخت سر ویلیام جونز خاورشناس معروف انگلیسی بود که نام و وصف دساتیر را در کتاب دبستان المذاهب دیده بود. وی در سال 1203ق/ 1789م، این کتاب را از مهم ترین آثار دینی ایرانیان قدیم و به عنوان کتاب آسمانی و همسنگ اوستا و زند به شمار آورد.
از ابتدای پیدایش دساتیر و مطرح شدن آن در مجامع علمی، پژوهشگران و دانشمندان غرب و شرق نظرات موافق و مخالفی پیرامون آن اظهار کردند. با تمام این مباحث، هنوز هم کتاب دساتیر و چگونگی پیدایش و قدمت آن در هاله ای از ابهام قرار دارد و به هیچ وجه در این خصوص نمی توان نظریه قطعی ارائه نمود.