سرنوشت انسان در دوران میان مرگ زیست شناختی تا «پایان دوران»، در دو روایت اسلامی و زرتشتی، شباهت ها و تفاوت هایی دارد.
در روایت اسلامی، گفته شده است که شخص درگذشته تا هنگامه معاد، در جهانی بینابینی به نام «برزخ» به سر می برد که حد فاصل میان مادیات و مجردات صرف است. مفهوم برزخ در قرآن، به صراحتی که در روایات اسلامی وجود دارد، به کار نرفته است. قرآن، در سه جا از واژه «برزخ» بهره گرفته است: یکی، در داستان فرعون است که می فرماید: «آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، می گوید: پروردگارا! مرا بازگردانید. شاید من در آنچه وانهاده ام، کار نیکی انجام دهم. نه چنین است؛ این سخنی است که او، گوینده آن است و وراء آنان، برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد.» (مؤمنون/ 100)
دو دیگر، دو آیه با مضمون مشابه است که در آنها، واژه برزخ به معنای مانع و حریمی که بین آبهای شور و شیرین دریاها قرار دارد، به کار رفته است: «و اوست کسی که دو دریا را موج زنان، به سوی هم روان کرد؛ این یکی شیرین و گوارا و آن یکی شور و تلخ است و میان آن دو، مانع و حریمی استوار، قرار داد.» (فرقان/ 53) و «دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند. میان آن دو، حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.» (الرحمن/ 19- 20)
با این وصف، برخی آیات قرآنی اشاره کرده اند که پیش از برپایی رستاخیز، اموات از دستاورد اعمال خود بهره مند می شوند؛ چنان که صالحان شادمانند و گناهکاران به رنج. چنانکه می فرماید: «به آنچه خدا از فضل خود، به آنان داده است، شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند، شادی می کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می شوند.» (آل عمران/ 170) و «اینک هر صبح و شام بر آتش عرضه می شوند و روزی که رستاخیز برپا شود فریاد می رسد که فرعونیان را در سخت ترین انواع عذاب درآورید.» (غافر/ 46)
این دسته از آیات هستند که به طور کلی، مؤید گفتارها و روایات اسلامی درباره جهان بینابینی پیش از معاد، یا برزخ، شمرده می شوند. باری، روایات اسلامی درباره برزخ بسیارند و کیفیت آن را به صورت مبسوط شرح داده اند. برای مثال، آورده اند که وقتی جسد شخص در درون قبر نهاده شد، روح، به نزد آن باز می گردد و لذا، برخی از علمای شیعه، صراحتا، قایل به زنده شدن شخص در این مرحله هستند که تا قیامت تداوم خواهد داشت. از همین رو است که اغلب، «برزخ» را «عالم قبر» هم می نامند. نیز، در احادیث آمده است که از شخص درگذشته، در درون قبر، پرسش هایی می شود که اگر در پاسخ درست بگوید، به بهشت، بشارت داده شده و اگر پاسخ نادرست بگوید، گرفتار عذاب دوزخ می گردد.
در روایات آمده: «پس اگر مؤمن و پرهیزگار بودی و به دینت، آشنا... خداوند حجت و دلیلت را بر تو القاء نموده و زبانت را به پاسخ صحیح، گویا می کند و نیکو جواب خواهی داد، و به بهشت و رضوان الهی و خیرات حسان، بشارت داده خواهی شد... اما اگر چنین نباشی، زبانت به لکنت درآید و برهانت باطل گردد و به آتش، بشارت داده خواهی شد و فرشتگان عذاب، با حمیم (آب جوشان)، برای داخل نمودن به جهنم، به استقبال تو می آیند.» (مجلسی، بحارالانوار ج 6، 122)
از همین رو، گفته اند که قبر «روضه ای است از روضه های بهشت یا حفره ای از حفره های جهنم» و نیز، با استناد به برخی از آیات قرآن، صراحتا، سخن از «بهشت برزخی» و «جهنم برزخی» به میان آورده اند که البته، شمه ای است از بهشت و جهنم اخروی. به هر حال، یکی از ویژگی های مهم برزخ، موضوع «تجسم اعمال» است، که گرچه آیات قرآنی آن را به معاد ربط می دهند، اما در روایات اسلامی، این امر، مربوط به دوران برزخ دانسته یا به آن هم تسری داده شده است. در قرآن می فرماید: «روزی که هر کسی، آنچه کار نیک به جای آورده و آنچه بدی مرتکب شده، حاضر شده، می یابد؛ و آرزو می کند، کاش میان او و آن کارهای بد فاصله ای دور بود و خداوند، شما را از کیفر خود، می ترساند و در عین حال خدا، به بندگان خود مهربان است.» (آل عمران/ 30) روایات آورده اند که سیمای این همدم، بسته به کردار و اعمال دنیایی انسان متفاوت خواهد بود، به گونه ای که عمل نیک نیکوکاران، به شکل «موجودی خوش چهره، خوش بو و خوش جامه»، نزدش می آید و عمل بد بدکاران به شکل «موجودی زشت چهره، بدبو و کثیف جامه.»
برخی از دیگر روایات هم سخن از سه گانه «مال و فرزند و کردار» به میان می آورند. چنانکه آمده: «عمل نیک نیکوکاران، به شکل موجودی خوش چهره، خوش بو و خوش جامه، نزدش آید؛ به او بشارت دهد: وارد بهترین منزل گاه ها گشته ای و از این پس تا قیامت، در شادی و شادمانی به سرخواهی برد. عمل نیک به او گوید: اینک از دنیا به بهشت رخت بربند... بعد از این، جایگاهش را تا آنجا که چشم کار می کند، گسترش دهند و دری از بهشت بر او گشایند. عمل بد بدکاران به شکل موجودی زشت چهره، بدبو و کثیف جامه، نزدش آید؛ به او گوید: وارد بدترین منزل گاه ها گشته ای و تا قیامت در رنج و سختی به سرخواهی برد.» (بحارالانوار، ج 6، 225) و «هنگامی که مرده را در قبرش گذارند، شخصی نزد او حاضر می شود. خطاب به وی گوید: ای صاحب قبر! ما سه نفر بودیم (مال، فرزندان، کردار)؛ مال در هنگام مرگ از تو جدا شد، فرزندانت تو را تا قبر، بدرقه کردند و به آغوش خاک سپردند؛ اینک من که عمل و کردار تو هستم؛ تا روز قیامت، همدم و همراهت خواهم بود؛ هر چند که مرا سبک تر و خوارتر از آن دو می پنداشتی.» (بحارالانوار، ج 6، 265)
آورده اند که روان، پس از درنگی سه روزه بر فراز تن مرده، «چون مردم درگذرند، سه شب روان به نزدیک تن، آن جای که او را سر بود، نشیند.... روان به بالین تن، بدان امید نشیند که باشد که خون تازد باد به تن شود و مرا توان بازگشتن به تن بود.» (بندهشن/ 129) و در بامداد روز چهارم که آن را «ستوش» می نامند، ابتدا با «دین» و کنش خود روبرو می شود که اگر شخص نیکوکار بوده باشد، به صورت «گاوپیکری فربه و کنیزپیکری نیکوتن و بستان پیکری آباد» متجلی می شود؛ و اگر شخص بدکار بوده باشد به صورت «گاوپیکری نزار و کنیزپیکری سهمگین و بستان پیکری بی آب.»
در بندهشن به این موضوع اشاره نموده و آورده است: «اگر آن روان، پرهیزگار است، در راه، آنگاه او را گاوپیکری به پذیره رسد، فربه و پر شیر که روان را از او کامگاری و رامش می رسد. دیگر، کنیزپیکری به پذیره رسد نیکوتن، سپیدجامه و پانزده ساله که از همه سوی نیکوست که روان بدو شاد شود. دیگر، بستان پیکری رسد پربار، پر آب، پر میوه، بس آباد، که روان را از آن شادی و غنای اندیشه رسد، که بوم بهشتی است. این نشان را به جهان، پیش از آمار بیند. باشد که آن روان، یکی یکی را چون به پذیره او آیند، پرسد که تو کیستی؟ که مرا گمان است که همه آسایش و آسانی به تو است. ایشان ایدون، یکی یکی پاسخ گویند: منم، ای پرهیزگار، دین تو، آن کنشیام که تو ورزیدی. هنگامی که تو آن نیکی کردی، من تو را ایدر بودم. اگر آن روان، دروند است، آنگاه او را گاو پیکری به پذیره رسد، خشک، نزار و سهمگین که روان را از او خشکی و چربی نزار رسد. دیگر کنیزپیکری رسد سهمگین، زشت پیکر که گستاخی در او نهفته است، از همه سوی سهمگین است، که روان را از او بیم و ترس رسد. دیگر، بستان پیکری رسد بی آب، بی درخت، بی آسایش که روان را از او بداندیشی رسد، که بوم دوزخی است. او این نشان را، پیش از آمار، بیند. باشد که ایشان را یکی یکی پرسد که تو کیستی که من از تو بدتر، به گیتی ندیدم. پاسخ بدو گویند که ای دورند! من دین توام، که خود کنش توام. چون تو آنچه را بدتر است ورزیدی، ایدر تو را بودم.» (بندهشن/ 129- 130)
سپس، روان را به ترازویی رهنمون می شوند که بر میانه آن، «پل داوری» یا «پل چینوت» قرار دارد که اگر از آن به سلامت بگذرد به بهشت نایل می شود و اگر نه، به دوزخ سرنگون می گردد. در بندهشن آمده: «پس، آن روان را تا بن کوه البرز راه نمایند که تیغ یوغ است. برآن رود تا فراز چگاد، آنجا که آن تیغ، تیز ایستد. پس روان را، اگر پرهیزگار است، آن تیغ تیز، به پهنا بایستد. آذر فرنبغ پیروزگر، تاریکی را از میان برد و به پیکر آتش، آن روان را بدان تیغ گذراند و آن ایزدان مینوی، او را پاکیزه کنند، و به مینوئی، به دیگر یوغ گذرانند تا به فراز البرز. او را وای به، دست برگیرد، به جای خویش برد....اگر آن روان، دروند است، هنگامی که به یوغ، بر چگاد آید، آن تیغ تیز، به همان تیغی بایستد، گذر ندهد، و او را به ناکامی بر همان تیغ رفتن باید. به سه گام که فراز نهد... از سر پل، سرنگون به دوزخ افتد، ببیند هر بدی را.» (بندهش/ 130- 131) این گونه، روان مردمان، در بهشت یا دوزخ خواهند بود تا «پایان دوران» و رخداد فرشگرد، فرا برسد.
در هر دو روایت، دوره بینابینی، با ساختار برآمده از «سانحه ازلی» هر یک، انطباق دارد: بنا به باور اسلامی، وجود جهان برزخی و بهشت و جهنم آن، منطقی می نماید؛ چه، نمی توان تصور کرد که درگذشتگان تا هنگامه معاد، در حالتی خنثی نسبت به نتیجه اعمال خوب و بدشان، باقی بمانند. از طرف دیگر، در روایت زرتشتی نیز دوره بینابینی، بر وفق «سانحه ازلی» است. چه، مطابق این روایت، اهریمن، قادر به آفرینش مادی و نیز، رخنه در جهان مینوی نیست و بنابراین، پاسخ به «سانحه ازلی» آمیختگی، همان فرشگرد و عالی سازی گیتی است که گفته آمد. اما در این میانه، سنجش کارهای نیک و بد انسان ها، امری جداگانه تلقی می شود. چه، اهریمن از راه لانه کردن در آفریده های گیتی و به ویژه انسان، در این جهان حضور دارد. به دیگر سخن، روان انسان، تنها قطعه ای از مینو است که اهریمن می تواند آن را آلوده سازد.
در نتیجه، این قسمت از دستاورد تازش اهریمن، به گونه ای جداگانه پاسخ داده می شود. این پاسخ جداگانه، از طرفی دیگر، خود درآمدی ضروری است بر رخداد فرشگرد. زیرا، دوزخ زرتشتی اساسا پدیده ای است موقت که در آن، عاقبت، روان گناهکاران از راه توبه و آگاهی، بر دیوان دوزخی غلبه خواهند کرد. نیز، در هر دو روایت، دوره بینابینی دوره ای موقتی است که رخدادهای آن، تنها بر مدار انسان رخ می دهد و جهان مادی یا گیتی، از آن همه، فارغ است. گرچه، در روایت زرتشتی، این رخدادها، منحصرا، مربوط به روان است و بر خلاف روایت اسلامی، در آن، جایی برای قبر، جسم یا جسم مثالی، وجود ندارد. همچنین در هر دو، روح و روان انسان های درگذشته، با مظاهر اعمال خود مواجه می شوند و از پاداش و کیفر، بهره مند می گردند. در باورهای زرتشتی نیز، گونه ای باور قابل مقایسه با مفهوم تجسم اعمال، به صورت مشاهده «دین» و کنش افراد وجود دارد که در آن، به ویژه، مشابهت سیمای سه گانه «دین» و کنش با «همدم برزخی»، قابل توجه است.
ادیان الهی دین زرتشتی اسلام نتیجه اعمال رستاخیز مرگ برزخ انسان