آیا انسان پس از زندگی دنیوی حیات دیگری دارد؟ تردیدی نیست که پاسخ دو آیین مسیحیت و اسلام به این سوال مثبت است. هر دو سنت در اصل اینکه انسان با مرگ نابود نمی شود، و در حیات دیگری اعمال دنیای او مورد حسابرسی قرار می گیرد، اتفاق نظر دارند، و هر یک برای اثبات این مدعا ادله عقلی و نقلی متعددی ارائه کرده اند. از جمله ادله عقلی که برای اثبات معاد آورده اند، برهان از طریق حکمت الاهی و از طریق عدل الاهی است. خداوند انسان را متفاوت با دیگر موجودات آفریده است. در سرشت آدمی، عشق به جادودانگی موج می زند، و خدایی که اعمالش حکیمانه است سرشت انسان را بیهوده این چنین خلق نکرده است. همچنین انسان ها از روی اختیار، اعمال صالح یا ناشایست انجام می دهند. اگر حیات دیگری برای حسابرسی نباشد، عدل الاهی خدشه دار می شود.
استدلال از طریق حکمت و عدل الاهی را برخی از عالمان مسلمان به قرآن نسبت داده اند: «ما آسمان و زمین را باطل و پوچ نیافریده ایم. این اندیشه، گمان کسانی است که با حقیقت عناد ورزیده اند؛ پس وای بر چنین کسانی از آتش. آیا ما کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند مانند تبهکاران قرار خواهیم داد، یا پرهیزگاران را مانند اهل فسق و فجور قرار خواهیم داد؟» (ص/ 27- 28) در آیه اول به حکیم بودن خدا و حکیمانه بودن خلقت، و در آیه دوم به عدل الاهی و عادلانه بودن آفرینش استناد شده است. در جای دیگر آمده است: «آیا آنان که مرتکب کارهای بد می شوند گمان کرده اند که آنان را مانند مردمی که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند قرار می دهیم، به گونه ای که زندگی و مرگشان یکسان باشد؟ آنان بد حکمی رانده اند، و خداوند آسممان ها و زمین را به حق [نه به باطل و پوچی] آفریده است، و برای اینکه هر کسی به جزای [پاداش یا کیفر ] آنچه کسب کرده برسد، و آنان هرگز مورد ظلم قرار نخواهند گرفت.» (جاثیه/ 21- 22)
آیه نخست به عدل الاهی و آیه دوم به حکمت الاهی اشاره دارد، و در پایان آیه دوم عدل الاهی، غایت و هدف بر پایی قیامت ذکر شده است. صدها آیه در قرآن به چشم می خورد که به گونه ای به مسئله حیات پس از مرگ، و حساب و کتاب در آن اشاره دارند؛ اما در کتاب مقدس این گونه نیست و آیات معاد بسیار کمترند. در تورات ذکر صریحی از معاد نیامده و یهودیان و مسیحیان برای اثبات معاد در تورات به مواردی استناد می کنند که بالملازمه حیات پس از مرگ را می رسانند. از همین رو فرقه صدوقیان، که فقط تورات را قبول داشتند، معاد را رد می کردند. دیگر کتاب های عهد قدیم، هر چند به اندازه قرآن به معاد نپرداخته اند، در موارد متعددی بدان اشاره کرده اند. این کتاب در مجموع ده بار اصطلاح عالم اموات را به کار برده است. در عهد جدید نیز امر به همین گونه است و موارد ذکر معاد با قرآن قابل مقایسه نیست. با این حال فقرات متعددی از این مجموعه به مسئله معاد و حیات پس از مرگ اشاره دارند. حتی از حضرت عیسی نقل می شود که با یهودیان منکر معاد بحث می کند و برای اثبات معاد به تورات استناد می جوید. بنابراین اصل معاد و زندگی دیگر و حسابرسی، نزد پیروان هر دو دین امری مسلم است. همچنین بحث های دو گروه درباره جزئیات زندگی اخروی شباهت های فراوانی دارد؛ با این حال در این تحقیق به مقایسه اندیشه های دو طرف در زمینه برخی مسائل مهم بحث معاد از قبیل ماهیت مرگ، عالم برزخ، حوادث قبل از رستاخیز عظیم، چگونگی رستاخیز عظیم، ثواب و عقاب پرداخته شده است.
در مسیحیت واژه «مرگ» یا «موت» در چند معنا به کار می رود: یکی مرگ جسمانی یا انفصال نفس از بدن است؛ در این حال روح فانى نمى گردد، ولى چون رابطه اش با بدن قطع شده، وضع آن تغییر مى کند. دیگری مرگ روحانی که جدا شدن نفس از خداست؛ این حالت وضع روح انسان قبل از نجات و مردن در خطا و گناه است و سوم مرگ دوباره است که نفس ابدى از حضور خدا منع گردیده به محکومیت و مجازات ابدى محکوم و به جهنم برده مى شود. به گفته عهد قدیم انسان ها، اعم از نیک و بد، پس از مرگ به «هاویه» منتقل می شوند. (مزامیر، 6: 5 و 9: 17 و 16: 10 و 49: 14 و 88: 3؛ ایوب، 14: 13 و 17: 16؛ اشعیا، 5: 14 و 38: 10) برای نمونه: «یعقوب منتظر بود که در هاویه نزد فرزند خود یوسف برود.» (پیدایش، 37: 35) ولی در عهد جدید انسان ها پس از مرگ به عالم اموات می روند. (لوقا، 16: 23؛ اعمال 2: 27 و 31؛ مکاشفه، 1: 18 و 6: 8 و 20: 13 و 14)، و دو کلمه هاویه عهد قدیم و عالم اموات عهد جدید به یک معایند. تعبیر «به قوم خود ملحق شد» بارها در عهد قدیم تکرار شده است (پیدایش 25: 8 و 17 و 35: 29 و 49: 33؛ اعداد، 20: 24 و 27: 13؛ تثنیه 32: 50؛ داوران 2: 10) همچنین در عهد جدید گاه تعبیر «نزد ابراهیم رفتن.» (لوقا، 16: 22) یا «خوابیدن در عیسی» (اول تسالونیکیان، 4: 14) به کار رفته است. پس می توان نتیجه گرفت که بنابر کتاب مقدس، مرگ نابودی نیست، بلکه انتقال است. همچنین از هر دو عهد بر می آید که پس از مرگ حیات همراه با شعور و آگاهی ادامه خواهد یافت. (اشعیاء 14: 9 – 11 و 15 -17؛ متی، 22: 31 – 32؛ لوقا، 16: 19 -31)
تعبیر قرآن درباره مرگ، که بسیار تکرار شده واژه «توفی» است که به معنای «چیزی را به طور کامل دریافت کردن» است: «هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، فرستادگان ما [جان] او را بستانند...» (انعام/ 61) «کسانی که فرشتگان [جان] آنان را می ستانند و بر چهره و پشت آنان تازیانه می نوازند.» (محمد/ 27) «بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده [جان] شما را می ستاند. آن گاه به سوی پروردگارتان باز گردانده می شوید.» (سجده/ 32) «و اگر بینی آن گاه که فرشتگان [جان] کافران را می ستانند، بر چهره و پشت آنان می زنند و [گویند] عذاب سوزان را بچشید.» (انفال/ 50) بنابر آیات فوق و آیات متعدد دیگری، در هنگام مرگ، خدا یا فرستاده او انسان را دریافت می کند و نزد خدا می برد و یا او را عذاب می کند یا... و از آنجا که می دانیم این امور بر روی بدن انسان واقع نمی شود پس ماهیت و حقیقت انسان غیر از این بدن مادی است، و آن حقیقت پس از مرگ به حیات خود ادامه می دهد. همچنین بنابر کتاب مقدس که در آن سخن از انتقال به عالم اموات یا رفتن نزد نیاکان است، روشن است که جسم به جای خاصی منتقل نمی شود؛ پس حقیقت انسان چیز دیگری است که به عالم دیگر منتقل می شود و به حیات خود ادامه می دهد.
حیات پس از مرگ از نگاه مسیحیت
مسیحیت به بقاء روح و بنابراین به زندگی پس از مرگ نیز معتقد است. روز داوری نهایی، رستاخیز مردگان در روز واپسین و همچنین سرنوشت بهشت یا دوزخ بر طبق اعمال افراد اجزاء اصلی آخرت شناسی مسیحی را تشکیل می دهند. از آنجا که روح آدمی فناناپذیر است، مرگ پایان نهائی و کامل حیات انسان نیست. زندگی پس از مرگ هم وجود دارد که عناصر اصلی آن عبارتند از روز داوری، رستاخیز مردگان و انتقال افراد به بهشت یا دوزخ بر طبق اعمال نیک یا بد آنها بر روی زمین. بنابراین توصیف مسیحیت از زندگی پس از مرگ اساسا با تبیین یهودیت یا اسلام یا حتی دین زرتشتی تفاوت ندارد. اما جزئیات این مسأله یکسان نیست. چنانکه در جای خود گفته شده است هنگامی که جسم آدمی با مرگ نابود می شود، روح باقی می ماند و زمانی که عالم به پایان نهایی خود می رسد، رستاخیز مردگان روی می دهد.
در این رستاخیز، ارواح تمام انسانها با بدنهای آنها متحد شده، افراد انسانی دوباره با تمام ویژگی های خود زنده می شوند. اینکه دقیقا چه زمانی پایان دنیا و در پی آن رستاخیز مردگان فرا می رسد تنها برای خداوند معلوم است و به خواست و اراده او بستگی دارد؛ اما کتاب مقدس اشاره می کند که پایان نهائی با ظهور دوباره عیسی به عنوان داور اعمال همه انسان ها و تعلیم جهانی انجیل به وسیله او بعد از گرویدن کامل یهودیان به آیین مسیحیت و وقوع رویدادهای خارق العاده و غیر عادی در طبیعت روی می دهد. آخر دنیا، نشان دهنده فرا رسیدن روز نهائی داوری خواهد بود. در روز داوری همه ارواح با اجساد خود متحد شده، در برابر خداوند برای ارزیابی اعمالی که در طول زندگی زمینی شان انجام داده اند، حاضر می شوند. کسانی که اعمالشان بر طبق تعالیم عیسی بوده به بهشت و کسانی که بی تقوا و گناهکار بوده اند به دوزخ فرستاده می شوند.
دوزخ مکان کیفر ابدی و جایگاه جدایی دائمی از خداوند است، در حالی که بهشت مکان یا وضع و حالت سعادت آمیز از طریق قرب و نزدیکی به اوست. مسیحیت در پاسخ به این سؤال که «چه چیزی در دوره میانی، یعنی در طی دوره میان مرگ فرد و روز داوری بر روح فرد عارض می شود و ارواح در طول این مدت کجا آرمیده اند؟» به دو نوع داوری معتقد است: داوری خاص و داوری عام. داوری عام، داوری نهائی است که در پایان جهان واقع می شود و درباره همه انسان ها صورت می گیرد. اما قبل از آن، داوری خاص وجود دارد، یعنی داوری در مورد فرد خاص که بلافاصله پس از مرگ جسمانی او انجام می گیرد. این تصور وجود دارد که اگر کسی در راه عشق به خدا و همنوعان خود بمیرد، از گناهان خود پاک شده، بی درنگ به بهشت می رسد و همچنین روح انسانی که زندگی گناه آلودی داشته و آن را در سرپیچی از خداوند به سر کرده، سریعا به دوزخ فرستاده می شود. آن ارواحی که گرچه به گناه آلوده شده اند، اما خالصانه توبه و اظهار ندامت کرده اند، در ابتدا برای پاک شدن به برزخ و سپس به بهشت فرستاده می شوند. برزخ در مسیحیت زیستگاه ارواح کسانی است که به گناه آلوده بوده اند اما با توبه مرده اند و برای تطهیر در آنجا نگاه داشته می شوند تا شایستگی قرب خداوند را بیابند.
فقرات متعددی از کتاب مقدس گویای آن است که انسان بین مرگ و رستاخیز عظیم به حیات خود ادامه می دهد، و صالحان در لذت و نعمت و بدکاران در عذابند (لوقا 16: 19 – 31 و 23: 43؛ دوم قرنتیان، 5: 8؛ مکاشفه، 14: 13 و...) با این حال گروه های مسیحی در این باره اختلاف نظر دارند. کلیسای کاتولیک می گوید: «مومنان گنهکار پس از مرگ، در عالم برزخ، در آتش و عذاب تطهیر می شوند و سپس به آسمان می روند.» آنان به مواردی از کتاب مقدس استناد می کنند: «و هر که بر خلاف پسر انسان سخن گوید آمرزیده شود. اما کسی که بر خلاف روح القدس سخن گوید در این عالم و در عالم آینده هرگز آمرزیده نشود.» (متی، 12: 32) «کار هر کس آشکار خواهد شد؛ زیرا که آن روز آن را ظاهر خواهد نمود؛ چون که آن به آتش به ظهور خواهد رسید و خود آتش عمل هر کس را خواهد آزمود که چگونه است: اگر کاری که کسی بر آن گذارده باشد بماند اجر خواهد یافت، و اگر عمل کسی سوخته شود زیان بدو وارد آید، هر چند خود نجات یابد اما چنان که از میان آتش.» (اول قرنتیان، 3: 13 -15)
در فقره اول آمده است: «در عالم آینده هرگز آمرزیده نشود»؛ پس امکان آمرزش در آن عالم نیز وجود دارد، و در فقره دوم آمده است: «هر چند خود نجات یابد اما چنان که از میان آتش»؛ بنابراین کسانی به آتش می روند و نجات می یابند. اما پروتستان ها دیدگاه دیگری دارند و دلالت این موارد را مردود می شمارند؛ به گونه ای که حتی گاه این اندیشه را مأخوذ از عقاید مشرکان می دانند. اینان می گویند در فاصله بین مرگ و رستاخیز انسان در حالتی برهنه، یعنی بدون بدن، زندگی می کند، و مومنان در نعمت و نزد مسیح، و کافران در عذاب هستند. وضعیت مومنان در این حالت هر چند به خوبی پس از رستاخیز عظیم نیست اما بهتر از وضع این دنیاست. به نظر می رسد. این اندیشه پروتستان ها، که بین انسان های مومن فرقی نیست و همه پس از مرگ در نعمت قرار می گیرند، با اندیشه آنان در باب نجات که می گویند « نجات تنها با ایمان حاصل می شود و نه با عمل» مرتبط باشد. این گروه نیز به مواردی از کتاب مقدس استناد می کنند (لوقا، 23: 43 و 16: 19 – 31؛ دوم قرنتیان، 5: 8؛ فیلیپیان، 1: 23 و ...)
تلقی سومی نیز از کتاب مقدس درباره وضعیت انسان در این دوره صورت گرفته و آن حالت خواب یا ناآگاهی است. این گروه نیز به مواردی از کتاب مقدس استناد می کنند که دلالت آنها قطعی نیست و دیگران آن را رد می کنند؛ فقراتی همچون متی، 9: 24 و یوحنا، 11: 11 و اول تسالونیکیان، 4: 12.
حیات پس از مرگ از نگاه اسلام
از جمله اصول ارزشمندى که زندگى در این دنیاى خاکى و مملو از درد، رنج و مشکلات را براى انسان، سهل و آسان مى نماید، ایمان و اعتقاد به معاد و حیات پس از مرگ است. لاهیجى مى گوید: «لفظ معاد در لغت به معناى بازگشتن انسان است و مراد از معاد در شرع، بازگشتن انسان است بعد از موت به حیات به جهت یافتن جزاى عملى که پیش از موت از او صادر شده باشد از نیک و بد.» چنان که قرآن مى فرماید: «کل نفس ذائقة الموت ثم إلینا ترجعون؛ هر نفسى، طعم مرگ را مى چشد و آن گاه به سوى ما بازگشت داده مى شود.» (عنکبوت/ 57)
پدیده مرگ و مردن، از امور مسلم و قطعى است که همه انسان ها، آن را باور داشته و یقین دارند که روزى عمرشان به پایان خواهد رسید. ولى در اینکه پس از مرگ و مردن چه خواهد شد و حوادث بعدى آن، چگونه خواهد بود دیدگاه ها متفاوت و نظریه ها مختلف است. عده اى، مرگ را پایان همه چیز مى دانند و بر این باورند که با آمدن مرگ، پرونده انسان، براى همیشه، مختومه اعلام و به بایگانى سپرده شده و جسد او نیز به موجودى بى جان، مثل سنگ و چوب، تبدیل مى شود. قرآن کریم مى فرماید: «و إن تعجب فعجب قولهم أإذا کنا ترابا أإنا لفى خلق جدید أولئک الذین کفروا بربهم و أولئک الأغلال فى أعناقهم و أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون؛ و اگر [از چیزى] تعجب مى کنى، عجیب، گفتار آنهاست که مى گویند: آیا هنگامى که ما خاک شدیم، [بار دیگر زنده مى شویم و] به خلقت جدیدى باز مى گردیم آنها کسانى هستند که به پروردگارشان، کافر شده اند و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است و آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند.» (رعد/ 5)
در طرف دیگر، خیلى از انسان ها، مرگ را پایان زندگى در دنیا و آغاز زندگى در عالم دیگر مى دانند، مرگ را وسیله و مرکبى مى دانند که انسان را از یک منزل به منزل دیگر و از یک عالم به عالم دیگر، انتقال مى دهد. به جرأت مى توان گفت که نوع نگاه به پدیده مرگ و حوادث پس از آن، تأثیر مستقیم بر نوع و کیفیت زندگى انسان در عرصه هاى فردى، اجتماعى، اقتصادى و سیاسى خواهد داشت. قرآن کریم از زبان این دسته مى فرماید: «ربنا إنک جامع الناس لیوم لا ریب فیه إن الله لا یخلف المیعاد؛ پروردگارا! تو مردم را براى روزى که تردیدى در آن نیست، جمع خواهى کرد؛ زیرا خداوند از وعده خود، تخلف نمى کند.» (آل عمران/ 9) اسلام معتقد است که زندگی انسان با مرگ جسمانیش به آخر نمی رسد، اگرچه بدن جسمانیش در گور نابود می شود. با وجود این یک جنبه از وجود او، یعنی جنبه روحانیش تا روز آخری که عالم به پایان نهایی خود می رسد، فسادناپذیر باقی می ماند. در دوره میانی ارواح در مکانی به نام برزخ آرام می گیرند.
زمان دقیق فرا رسیدن روز نهایی جهان بر هیچ کس جز خداوند معلوم نیست، اما زمانی که این روز واقعا فرا می رسد، با دمیدن صور اعلام خواهد شد. این روز را روز داوری می گویند. در این روز، تمام مردگان از گورهایشان برمی خیزند، ارواحشان با بدنهایشان متحد می شود و فرشتگان آنها را برای رسیدگی نهایی به اعمالشان در دنیا به حضور خداوند می آورند. خداوند به کسانی که اعمال نیکشان بر اعمال بد آنان سنگینی کند، برای پاداش مکانی نزدیک خود در بهشت خواهد داد و کسانی که اعمال بدشان سنگینتر از اعمال نیک آنان باشد تا ابد در آتش دوزخ باقی می مانند.
ادیان الهی مسیحیت آخرت مرگ باورها انسان جهان بینی اسلامی رستاخیز