یکی از انگاره های مهم و تاثیرگذار اسلام و مسیحیت، نوع نگرش درباره ماهیت و جایگاه کتاب های آسمانیشان است؛ زیرا عموم اندیشه ها و باورهای اسلامی و مسیحی به گونه ای مستقیم یا غیر مستقیم از آموزه های قرآن و کتاب مقدس متاثیر است. بر این اساس، در این تحقیق نخست ماهیت و جایگاه قرآن و کتاب مقدس هر یک جداگانه، بررسی، و سپس بر اساس نتایج این مبحث میان آن ها تطبیق شده است.
مفهوم و ماهیت قرآن نزد مسلمانان
قرآن اسم علم یا مصدر از ریشه قرأ به معنای کتاب خواندنی یا خواندن نامی است که خداوند خود بر کتاب مقدس مسلمانان و معجزه جاوید پیامبر (ص) گذاشته است. این نام 68 بار عموما با الف و لام و گاه بدون آن و به شکل قرآنا (ده بار) به عنوان نام خاص این کتاب آسمانی در قرآن برده شده است. از این تعداد، قرآن دوبار به معنای نماز و دوبار نیز به صورت پیوسته در معنای مصدری به کار رفته است: «ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه* فاتبع قرآنه؛ چرا که جمع آورى و قرائت آن بر [عهده] ماست. پس چون آن را قرائت کردیم، تو آن قرائت را پیروى کن.» (قیامت/ 17- 18) در تمام موارد کاربرد این واژه، از آن مفهوم اسم و نه وصف اراده شده است. به عکس سایر اسامی ادعا شده برای قرآن که حتی اگر نام وی از موصوف برده نشده باشد، از باب وصف به کار رفته اند.
نزول دفعی و تدریجی قرآن
قرآن در بردارنده کلام الهی است که از رهگذر وحی بر پیامبر فرود آمده و در قالب 114 سوره و 6236 آیه انعکاس یافته است. کنار نزول یک پارچه و دفعی قرآن که از آیات استفاده، و در روایات بدان تصریح شده است، این کتاب به رغم درخواست کافران که می گفتند چرا قرآن یک جا نازل نمی شود، به صورت تدریجی و اصطلاحا نجومی طی 20 یا 23 سال همزاد با رخدادهای صدر اسلام، اما ناظر به همه رخدادها و نیازهای بشری نازل شد. آیه و سوره های قرآن پس از نزول با تاکید پیامبر و اهتمام مسلمانان نگاشته می شد و مسلمانان افزون بر اهتمام به کتابت، به حفظ و فراگیری قرآن روی آورده و به زودی صدها و هزاران نفر به حفظ و نشر آن پرداختند.
وحیانی بودن ترتیب مصحف کنونی قرآن
با آغاز فتوحات مسمانان و گسترش سرزمین اسلامی، قرآن نخستین تحفه معنوی بود که برای تازه مسلمانان به هدیه برده می شد و شماری از صحابه و سپس تابعان برای تعلیم آن به این سرزمین ها پا نهادند و با رواج پدیده استنساخ، هزاران نسخه از قرآن در اطراف و اکناف جهان پراکند. بدین ترتیب، قرآن به صورت مکتوب و متن دلنشینی به حافظه سپرده شده در سده های آغازین و سپس سده های میانی به وسیله هزاران هزار مسلمان دست به دست شد تا به دست ما رسید؛ از این رو قطعیت و قرآنیت متن مصحف کنونی افزون بر پدیده اعجاز و هماورد طلبی بر تواتر در عالی ترین سطح ممکن مبتنی است. گرچه درباره ترتیب سوره های قرآن و تا حدودی آیات آن اختلافاتی وجود داشته و گروهی آن را دستاورد، اجتهاد صحابه می داند، قراین کلامی و تاریخی قابل اعتماد نشان می دهد که ترتیب مصحف کنونی وحیانی بوده و به رغم عدم انطباق با ترتیب نزول با نظارت و امضای پیامبر (ص) انجام گرفته است.
از سوی دیگر گرچه پدیده هایی هم چون بداوت خط عربی، اختلاف لهجه ها و اجتهاد قراء در سده های نخست، اختلاف نسبتا فاحش در نوع قرائت آیات پدید آورد و آن گاه که ابن مجاهد در سده چهارم بر اساس معیارهای خاص، قرآن ها را به هفت قرائت محدود کرد، شمار بسیار از صاحبنظران و حتی فقیهان با عطف توجه به حدیث نبوی: «انزل القرآن علی سبعه احرف» که سند و متن آن جای بحث و گفتگوی فراوانی دارد، گمان کردند که مقصود از هفت حرف همان هفت قرائت مورد نظر ابن مجاهد است؛ در نتیجه به این قرائت های هفت گانه مشروعیت داده حتی قرائت آن ها را در نماز جایز شمردند؛ اما در روایات اهل بیت (ع) با استناد به اصل وحدت منشا نزول، بر وحدت قرائت تاکید شده است؛ چنان که امام باقر (ع) فرمود: «قرآن واحد و از سوی خدای واحد فرود آمده، و اختلاف از جانب راویان پدید آمده است.» و قرائت متداول مسلمانان که همان قرائت حفص به نقل از عاصم از ابوعبدالرحمان سلمی از امام علی (ع) از پیامبر (ص) است، مورد تایید قرار گرفت؛ بنابراین، ساختار قرآن نیز فاقد هر گونه پراکندگی است.
عدم هرگونه دخل و تصرف و تحریف در قرآن
از سوی دیگر، وجود هرگونه دخل و تصرف و تحریف در قرآن نیز از سوی عالمان فریقین مورد انکار قرار گرفت؛ بنابراین، قرآنیت قرآن و آسمانی بودن مصحف کنونی از نظر سوره ها، آیات، کلمات، حروف، نوع قرائت و چینش، مورد تاکید عموم مسلمانان و اندیشه وران مسلمان است.
قرآن، ورای این معرفی ظاهری، دارای حقیقت و ماهیتی دیگر است که دور از دسترس ما بوده و سخن گفتن درباره آن نیز بس سخت و دشوار است. آن چه در معرفی حقیقت قرآن می دانیم، همان مقداری است که به وسیله خود قرآن و مخاطبان اصلی آن یعنی پیامبر و اهل بیت (ع) معرفی شده و تا حدودی ما را به شناخت حقیقت آن نزدیک می کند. پوشیده بودن حقیقت قرآن شواهدی دارد که برخی از آن ها عبارتند از: به طور مثال، ویژگی هایی که از زبان قرآن برای این کتاب بر شمرده شده، از برخورداری قرآن از ماهیتی دیگر غیر از ظاهر الفاظ و عبارات آن حکایت دارد. از نگاه قرآن، اگر این کتاب بر کوه فرود آید آن را در هم می شکند و فرو می پاشد. (حشر/ 21) و اگر بر زمین عرضه شود، باعث پاره پاره شدن آن می شود و گر بر مردگان ارائه شود، آنان را زنده خواهد کرد. (رعد/ 31)
آیا صفاتی همچن قول ثقیل بودن، شفا، عزیز بودن، حکمت، عظمت، کرامت، مجد، شفا، مبارک، نور بودن قرآن با تحلیل آن فقط به صورت مصحفی فرود آمده از خداوند سازگار است؟! جاودانگی و جهانی بودن قرآن که با گذر جهانیان از هزاره دوم و گام نهادن در هزاره سوم میلادی عینیت بیشتری یافته و پاسخگویی این کتاب به بنیادی ترین پرسش ها در عرصه خداشناسی، هستی شناسی، و انسان شناسی و... و پیشگامی هماره آن در مقایسه با کاروان دانش و تمدن و فرو نپاشیدن هیچ یک از آموزه های آن به رغم گذشت پیش از پانزده سده از نزول که در یک کلمه در ویژگی فرازمانی و فرامکانی قرآن تجلی یافته، همگی از وجود سری عظیم در این کتاب به ظاهر کوچک حکایت دارد؛ سری که فقط انتساب آن به خداوند و کلام الله بودن قرآن، قادر به تحلیل آن است
قرآن از جایگاهی بس رفیع و بلندمرتبه (ساحت علم و حکمت الاهی) برای هدایت جهانیان و به کمال رساندن انسان ها و در جایگاه نظام نامه و مرام نامه واپسین دین آسمانی یعنی اسلام و در عین حال در مقام معجزه ماندگار و اثبات کننده حقانیت رسالت پیامبر اکرم (ص) فرود آمد؛ از این رو خود با تاکید بر جایگاه بلند خویش از همه جهانیان به ویژه صاحبان عقل و تفکر برای تدبر و اندیشیدن در آموزه های خود دعوت به عمل آورد. «افلا یتدبرون القرآن ولوکان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا؛ آیا در [معانی] قرآن نمی اندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا، بود قطعا در آن اختلاف بسیاری می یافتند.» (نساء/ 82)
تعلیم قرآن را جزو خدمات پیامبر (ص) به امت بر شمرد: «و یعلمهم الکتاب و الحکمه؛ و کتاب و حکمتشان بیاموزد.» (بقره/ 129؛ آل عمران/ 164؛ جمعه/ 2) و از آن جا که قرآن خود را بیانگر همه نیازها دانسته «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء؛ و این کتاب را که بیانگر همه چیز و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتى است بر تو نازل کردیم.» (نحل/ 89) از مسلمانان خواسته است که از آن در جایگاه قول فصل [سخن فیصله دهنده] بهره جسته و در اختلافات از قرآن به صورت نخستین مرجع و منبع استفاده کنند: «فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله والرسول ان کنتم تومنون بالله والیوم الاخر ذلک خیر و احسن تاویلا؛ پس هر گاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز باز پسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر عرضه بدارید، این بهتر و نیک فرجام تر است.» (نسا/ 59)
حضرت امیر (ع) مقصود از بازگرداندن اختلاف ها به خداوند را مراجعه به قرآن دانسته است. (نهج البلاغه، خطبه 125) بنابراین، مهمترین جایگاهی که قرآن کنار سایر نقش آفرینی ها برای خود قائل است، این اسم که در جایگاه مهمترین و معتبرترین منبع شناخت دین و آموزه های دینی مورد اهتمام مسلمانان قرار گیرد و با توجه به این که خود از اعتبار سنت و از نقش پیامبر در مقام تبیین کننده قرآن سخن به میان آورده، از آنان خواسته تا سنت را به صورت دومین منبع به رسمیت بشناسند؛ پس همان گونه که ادعای عدم امکان استفاده و فهم قرآن مردود است، انحصار منبع شناخت دین در قرآن نیز غیر قابل پذیرش است. خوشبختانه این درخواست قرآن عملا از سوی اندیشه وران مسلمان از آغاز تا کنون مورد توجه قرار گرفته است. گواه مدعا آن که در تمام مباحث درون دینی و نقلی همچون تفسیر، فقه، اصول، کلام، تاریخ اسلام و... همواره از قرآن به صورت نخستین و معتبرترین مدرک استفاده می شود.
اصولیان شیعه و اهل سنت، یک صدا از قرآن در جایگاه نخستین منبع اجتهاد یاد کرده اند. و استناد به آیات قرآن در نخستین مرحله همواره به صورت برنده ترین سلاح در دفاع از یک نظر و تضعیف دیدگاه خصم به کار گرفته می شود. افزون بر مباحث نقلی، حتی در مباحث عقلی و شهودی یعنی فلسفه و عرفان اسلامی نیز هماره استناد و استشهاد به آیات قرآن در مرحله نخست و سپس استناد به روایات مشهود است؛ هرچند ممکن است این استشهادها احیانا دچار تفسیر به رای شده باشد؛ بنابراین، اذعان به جایگاه قرآن به صورت نخستین و معتبرترین آبشخور فهم دین، مورد توافق همه دین باوران است.
یکی از شبهاتی که اعتبار قرآن را مخدوش می سازد، ادعای راه یافتن تحریف در قرآن است. بر اساس این ادعا، در اصل آسمانی بودن قرآن و فرود آمدن آن از ناحیه خداوند قطعیت وجود دارد؛ اما پس از نزول و در مراحل بعدی دچار تصرفاتی شده است. تحریف به دو قسم لفظی و معنوی، و تحریف لفظی به تحریف به فزونی و تحریف به کاستی قابل تقسیم است. تحریف معنوی همان تفسیر به رای است که به طور عمده قطع در قرآن راه یافته است، و از آن جا که به نوعی به تفسیر و تاویل های جانبدارانه مفسران در برخورد با قرآن باز می گردد، با اعتبار قرآن ارتباطی نداشته، به آن زیانی نمی رساند. آنچه به اعتبار قرآن زیان می رساند، ادعای تحریف لفظی است. خوشبختانه تحریف لفظی به فزونی به اتفاق همه مسمانان و اندیشه وران فریقین مردود شمرده شده است؛ چه، پذیرش آن به معنای امکان و تحقق هماوردی با قرآن و ارائه گفتاری همسان با آن است که ضرورتا اعجاز و اعتبار این کتاب را بی اساس می سازد.
تحریف از نوع کاستی در قرآن نیز به اتفاق همه مسمانان جز گروهی بس اندک، مردود است؛ زیرا در قرآن، آیاتی نظیر آیه حفظ، (حجر/ 9) آیه نفی باطل، (فصلت/ 42) آیه رصد الاهی (جن/ 27) و نیز در روایات نظیر روایات ثقلین، روایات تاکید کننده بر ضرورت عرضه احادیث بر قرآن و.. ادله کافی بر پیراستگی قرآن از هرگونه تحریف ارائه شده است؛ چنانکه اکثریت قریب به اتفاق عالمان شیعه و اهل سنت بر مصونیت قرآن از هر گونه دخل و تصرف، ادله ای که از سوی مدعیان تحریف ارائه شده نظیر روایات، دخالت دست های سیاسی در جمع قرآن، وجود مصحف حضرت امیر (ع)، مشابهت رخدادهای امت اسلامی با رخدادهای امت های پیشین و... هیچ گونه دلالتی بر تحقق تحریف به کاستی در قرآن ندارند.