با تحلیل متون مختلف کاتولیکی و سخنانی که در مخالفت با شبیه سازی انسانی نوشته و بیان شده، می توان مهمترین علت مخالفت با این کار را دلایل زیر دانست.
احتمال شکست و ناکامی از نظر علمی
کاربست این تکنیک نیازموده که هنوز در آغاز راه خود قرار دارد، ممکن است مخاطراتی برای شخص شبیه سازی شده در پی داشته باشد. توجه به یافته های علمی درباره روند و فرایند شبیه سازی دالی و پیچیدگی این مسئله و حساسیت جایگاه و کرامت انسانی، از چنان اهمیتی بر خوردار است که ما را از به کارگیری این تکنیک باز می دارد. از این جهت اقدام به شبیه سازی انسانی به دلایل علمی به احتمال قوی ناموفق و در نتیجه از نظر اخلاقی نادرست است. این دلیل هنگامی استوارتر و حساس تر می شود که در نظر داشته باشیم که برای تحقق یک جنین شبیه سازی شده، چه بسا ده ها رویان و جنین از بین خواهند رفت. به همین سبب در یکی از بیانیه های پاپی به مخاطراتی چون بیماری های شدید و عیوب ژنتیکی یا پدیدآمدن موجوداتی هیولاوش اشاره شده است.
نه تنها شخص باید واجد والدین باشد و در کادر زوجیت زاده شود، بلکه این ولادت باید از طریق آمیزش جنسی حاصل شده باشد. از این منظر، تنها در میان زوجین و بر اساس عشق متقابل آنان است که بستری حاصل می شود و زمینه ای آماده می گردد تا خداوند فرزندی به آنان اعطا کند. زوجین تنها باید اعمالی انجام دهند و منتظر باشند تا والد شوند. نقش والدین در این میان، تنها نقشی اعدادی است و آنان نباید هیچ گونه تلاش آگاهانه و عامدانه ای در این راه انجام دهند. این مسئله از نظر کلیسای کاتولیک دارای دو شرط مکمل یکدیگر است. یکی آن که فرزند تنها در دایره زوجیت و بدون دخالت شخص ثالث زاده شود و دیگر آن که والدین عمل خاصی که به آنان نقش آفرینشگری دهد، نباید ایفا کنند.
شبیه سازی انسانی، ناقض این شرایط است و اگر میان زوجین هم صورت گیرد، باز خطا است. مخالفت با شبیه سازی انسانی از این منظر، منطقا مختص به شبیه سازی انسانی نخواهد بود و موارد دیگری را نیز در بر خواهد گرفت، از جمله انواع تکنولوژی های باروری مصنوعی یا آرت ART به همین دلیل نیز آیین کاتولیک مخالفت خود را با انواع این قبیل تکنیک ها اعلام داشته و آنها را مغایر آموزه های کلیسای کاتولیک می داند. برای مثال، لقاح برون رحمی از نظر آیین کاتولیک کاری است غیر اخلاقی و ناقض عشق خانوادگی. فرزند باید زاده عشق و محبت طرفین و نشانه زنده ای از «آری» خالق به تاریخ انسان باشد، حال آن که با استفاده از تکنیک های باروری مصنوعی، این نشانه زائل می شود پدید آمدن موجود انسانی تازه ای فی نفسه همواره هدیه و عطیه است، «اینک، پسران از جانب خداوند می باشند و ثمره رحم اجرتی از اوست.» هر شخصی از همان لحظه زندگی نشانه ملموسی از عشق وفادارانه خدا به بشر است؛ او نشانه زنده «آری» خالق به تاریخ انسان ها است، تاریخ رستگاری که با اتحاد تام با خدا در شعف حیات ابدی کامل خواهد شد.
لیکن تکنیک های باروری مصنوعی این عمل مقدس و این نشانه زنده خدا را دستکاری کرده و آن را به چیزی بی ارزش بدل می کنند. به همین دلیل، کلیسای کاتولیک بارها و با شدت تأکید می کند که این تکنیک ها، فارغ از کارآیی یا ناکارآمدی، «در واقع، شیوه ای ناشایسته برای به وجود آوردن زندگی جدیدی است» زیرا تولید مثل را از دایره زوجیت و روابط زناشویی خارج کرده، به دخالت تکنیکی شخص ثالث می پیوندد. افزون بر این، از دیدگاه نویسندگان «تأملاتی درباره شبیه سازی»، تحقق شبیه سازی انسانی به تغییر معنا و مفهوم انسانی آمیزش جنسی می انجامد و آن را از بار عاطفیش تهی کرده به عملی اضافی و قابل حذف بدل می سازد، زیرا می توان به سادگی و بی اقدام به فعالیت جنسی تخمک موردنظر را بارور ساخت و در نهایت، «معنای تولید مثل انسانی را دگرگون کرد.» در تولید مثل جنسی، والدین تنها پذیرنده حیاتند، اما تکنیک های باروری مصنوعی از جمله لقاح برون رحمی به والدین و دیگر انسان ها قدرتی فراتر می بخشد و در نتیجه، «زندگی و مرگ، محکوم تصمیم انسان می شود.» این کار عواقب خطیری دارد؛ از جمله، به انسان قدرت می دهد تا بر همنوعان خود مسلط شود و راه بهسازی نژادی هموار شود.
بخشی از «تعلیم در باب احترام به زندگی انسانی در بنیادش و در باب کرامت تولید مثل، پاسخ هایی به پرسش های معین روز»، به تشریح دلایل مخالفت با تکنیک های باروری و پاسخ به پرسش های مختلف در این باره اختصاص یافته است. در این سند آمده است که رواج لقاح برون رحمی انسانی راه را بر دیگر انواع لقاح برون رحمی و سوءاستفاده از رویان ها مانند تلاش برای لقاح میان گامت های انسان با حیوان یا ایجاد رحم های مصنوعی می گشاید. حاصل آن که مخالفت با شبیه سازی انسانی در حقیقت بخشی از مخالفت گسترده تری است که با لقاح برون رحمی و دیگر شیوه های لقاح مصنوعی است. در شبیه سازی انسانی، اصول و شرایط و حرمت خانواده و هدیه بودن فرزند نقض می شود و عمل مقدس تولید مثل به کاری مکانیکی تبدیل می شود، در حالی که این حق مسلم نوزاد است که از طریق لقاح طبیعی ایجاد شده، در رحم مادر پرورده، از طریق ازدواج تولید و در دایره زوجیت زاده و بزرگ شود.
پاپ ژان پل دوم مهمترین اشکال باروری مصنوعی و غیر اخلاقی بودنش را آن می داند که این تکنولوژی، تولید مثل را از رابطه طبیعی زوجیت و این عمل خلاق می گسلد. طبق این نگرش، هر گونه مداخله ای در امر تولید مثل، خطا و نادرست است، حتی پیشگیری از بارداری، مانعی در برابر وظیفه گشودگی در قبال هدیه و عطیه الهی به شمار می رود. به استناد دلیل فوق، شبیه سازی انسانی مطرود و محکوم است، زیرا طبق پیام واتیکان «شبیه سازی تمایل جنسی انسانی را به شئ بدل می سازد...»
تحمیل هویت خود بر شخص شبیه سازی شده
کسی که می خواهد موجودی را شبیه سازی کند، از خزانه ژنیتکی خود یا دیگری برای این کار استفاده می کند و با این کار هویت مورد نظر خود را بر جنین و شخص آینده تحمیل می کند و این مغایر حق مسلم هر کسی است که هویت خاص خود را داشته باشد. این استدلال گاه به این صورت مطرح می شود که شبیه سازی انسانی غیر اخلاقی است، زیرا اگر والدین بخواهند از سلول فرزند مرده خود، جنینی شبیه سازی کنند «با کودک جدید به مثابه موجود متمایزی که دارای هویت خاص خویش است، رفتار نخواهد شد، بلکه به مثابه ضمیمه شخص دیگری رفتار خواهد شد.» در نتیجه، فرد شبیه سازی شده، فاقد هویت و فردیت خاص خود خواهد بود و این کاری غیر اخلاقی است.
غصب جایگاه خداوند و خدایی کردن
اقدام به شبیه سازی و کارهایی از این دست، مستلزم حکم کردن درباره زندگی و مرگ و نهایتا سرنوشت دیگران است، حال آن که این داوری تنها از آن خداوند است و اوست که اختیار مرگ و زندگی را به دست دارد. از این منظر، مجموعه کارهایی از جمله شبیه سازی انسانی، کوششی است برای نادیده گرفتن یا فراموش کردن جایگاه بشری انسان و تجلی مدرن غرور کسانی است که برج بابل را برآوردند. این کار چه آگاهانه باشد و چه ناآگاهانه، گونه ای خدایی کردن و خروج از زی بندگی و انسانی است. با همین نگرش است که پاپ ژان پل دوم درباره کسانی که در پی شبیه سازی انسانی اند می گوید که آنان از سر تکبر این باور را در سر دارند که «پروژه شان از پروژه خالق» برای بشر بهتر است و این یعنی خود را خدا پنداشتن و از حدود انسانی و محدوده مجاز خود بیرون رفتن. سراسقف رناتو مارتینو، نیز از همین منظر به مسئله شبیه سازی انسانی می نگرد و می گوید که اقدام به شبیه سازی انسانی ممکن است نقش خالق را غصب کند و در نتیجه می تواند توهینی به خداوند به شمار رود.
به اعتقاد کلیسای کاتولیک، شبیه سازی نقض صریح کرامت انسانی است. این اشکال بر اساس نگرش انسان شناختی کلیسای کاتولیک درباره جایگاه انسان در نظام هستی قرار دارد. انسان همانند و بر صورت خداوند است و با دیگر موجودات هستی تفاوت دارد. نظام طبیعت زیر سلطه او قرار دارد، زیرا او همانند خداوند است. در متون مختلف مسیحی بر این جایگاه ویژه تأکید می شود. لیکن شبیه سازی انسانی عملا اهانتی است به این جایگاه و کرامت انسانی انسان. در این که چگونه شبیه سازی انسانی می تواند ناقض کرامت انسانی باشد، تفسیرهای متعددی ارائه شده است. گاه گفته می شود که این کار چون به ایجاد یک «کپی» از «دیگری» می انجامد، ناقض کرامت انسانی است. گاه دلیل نقض کرامت آن است که تولید مثل، غیر جنسی شده و عنصر جنسیت از میان رخت بر بسته است وگاه این کار ناقض کرامت فرزندی یا بنوت دانسته می شود.
نقض حق کودک برای داشتن والدین
از جمله حقوق مسلم هر کودکی، آن است که در کانون خانواده زاده شود و دارای پدر و مادر باشد. هر کاری که این حقوق را نقض کند، غیر اخلاقی خواهد بود. شبیه سازی انسانی نیز به دلیل آن که این امکان را فراهم می کند تا فرزندی خارج از کادر خانواده و بدون نیاز به زناشویی و بی دخالت گامت یا سلول جنسی مردانه زاده شود و در نهایت فاقد والدین یا یکی از آنها شود، محکوم و ناپذیرفتنی است. با همین مبنا است که لقاح برون رحمی نیز محکوم و غیر اخلاقی شمرده شده است، زیرا به ابهام روابط خویشاوندی انجامیده و مفهوم «پدری» و «مادری» را سست کرده است.
تنزل انسان به شیئ
مشکل اساسی تکنولوژی های باروری مصنوعی آن است که تولید مثل را از حالت عملی الهی و فرزند را از هدیه خداوند، به فرایندی انسانی و ساختگی تبدیل می کند و به والدین و دیگران این اجازه را می دهد تا به جای آن که با خشنودی و رضایت پذیرای فرزند نورسیده خود باشند، به کمک این تکنولوژی در این مورد تصمیم گیری کنند و خود را در قبول یا رد این هدیه مخیر بدانند و از آن بدتر در صورت نیاز فرزند ناخواسته یا فاقد ویژگی های مورد نظر را نابود کنند؛ گویی به خرید رفته اند یا به عنوان مسئول نظارت کیفی کارخانه ها مشغول به کار هستند. از نظر واتیکان، «شبیه سازی تمایل جنسی انسانی را به شیئ بدل می سازد و تن زنان را به متاع تبدیل می کند. افزون بر آن، زنان از طریق بدل شدن به فراهم آورندگان تخمک و رحم، از کرامت ذاتی خود محروم می شوند.»
یکی از علل رشد و شکوفایی انسان این است که از آینده بی خبر است. این بی خبری به او کمک می کند تا فرض را بر آن بگذارد که هر کاری از او ساخته است و هیچ مانعی او را از رسیدن به مقصود باز نمی دارد. هرچند گاه به نظر می رسد که با خبر بودن از آینده می تواند به تصمیم گیری درستی بینجامد، لیکن در مجموع آنچه محرک ما در عرصه های گوناگون بوده و هست، بی خبری از واقع امر است. شبیه سازی انسانی، این حق را در مورد شخص شبیه سازی شده نقض می کند و او می تواند با احتمال قریب به یقین حدس بزند که چه آینده ای در انتظار او است. کافی است تا زندگی و عملکرد شخص دهنده هسته سلول جسمی را مطالعه کند، تا آینده خود را چون فیلمی مستند ببیند.
برای مثال، کافی است شخص دهنده هسته سلول بر اثر عوامل ژنتیکی در سن چهل سالگی دچار بیماری های صعب العلاج شده باشد، معنای این رخداد آن است که این بیماری ها در انتظار شخص شبیه سازی شده نیز به سر می برد و او از این آینده محتوم گریزی ندارد. این جاست که علم به آینده، او را از اقدامات لازم باز می دارد و از وضع آتی خویش هراسان می سازد. پس یکی از حقوق او نقض شده است. این استدلالی است که هانس یوناس فیلسوف آلمانی، در دهه هشتاد میلادی اقامه کرده و آیین کاتولیک آن را پذیرفته و به بسط آن پرداخته است. از نظر یوناس، این «جهل» نسبت به آینده به یک معنا، «شرط تحقق یافتن آزادی انسانی است.» شبیه سازی انسانی، با ساختن فردی که المثنای دیگری است، این حق را نقض می کند و در نتیجه شخص شبیه سازی شده، همواره از آینده خود با خبر است و این مغایر حق ندانستن او است.
امکان سوء استفاده های مختلف
تکنیک های باروری مصنوعی و به ویژه شبیه سازی انسانی، این فرصت را برای برخی کسان فراهم می آورد تا دست به انواع سوء استفاده ها بزنند و برای مثال انسان هایی پدید آورند که از نظر ژنتیکی فروتر از انسان های معمولی باشند و بعدها بخواهند با آنان مانند موجودات مادون انسان رفتار کنند. یا از تن و زهدان زنان برای مقاصد گوناگون استفاده کنند و یا بر رویان های انسانی آزمایش های مختلف و غیر انسانی انجام دهند یا آن که از این فناوری برای ایجاد «دنیای قشنگ نو» که در رمان آلدوس هاکسلی تصویر شده، بهره بگیرند و راه را به سوی تصفیه و بهسازی نژادی و ایجاد ابر انسان ها بگشایند. این احتمالات چنان فراوان و در عین حال در حد معقولی محتمل است که به خودی خود دلیلی بر ضد شبیه سازی انسانی به شمار می رود.
آیین کاتولیک از این منظر به نقد شبیه سازی انسانی پرداخته و می گوید: «شبیه سازی انسانی به پروژه به نژادی تعلق دارد و در نتیجه تابع همه ملاحظات اخلاقی و قضایی است که به بارها آن را محکوم کرده است.» مخالفت با شبیه سازی از این منظر، اختصاص به شبیه سازی انسانی ندارد، بلکه بخشی از نگاه کلان آیین کاتولیک به مسائل مهندسی ژنتیک و فنون باروری مصنوعی است. کلیسای کاتولیک در مجموع ارزیابی مثبتی از روند رشد این فناوری ندارد و همواره نگران مخاطرات گوناگون آن بوده و مؤمنان را از به کارگیری بسیاری از دستاوردهای آن منع کرده است.
فروپاشی نهاد خانواده
شبیه سازی انسانی آخرین گام در مسیر شخصیت زدایی از عمل تولید مثل است. این فرایند اگر محقق شود، به دلیل بی نیازی از آمیزش جنسی در جهت تولید مثل، عملا «پدر» و «مادر» به معنای متعارف کلمه، مفهوم خود را از دست خواهند داد. در نتیجه، خانواده که نهاد مقدسی است، در درازمدت نابود خواهد شد و این خلاف تعالیم آیین کاتولیک است. از دیدگاه کلیسای کاتولیک، تشکیل و حفظ نهاد خانواده، اجابت ششمین فرمان خداوند از فرمان های دهگانه است که «تو زنا نخواهی کرد.» بدین جهت، این نهاد مقدس برای رعایت احکام خداوند لازم است و هر کاری که عشق خانوادگی و روابط زناشویی را مختل سازد، نامشروع به شمار می رود. افزون بر این، شبیه سازی انسانی موجب ابهام در دیگر روابط خویشاوندی شده و به تدریج تفاوت میان خواهر و مادر و پدر و برادر از بین خواهد رفت و این روابط مختل خواهد شد و در نتیجه، زنی می تواند خواهر دوقلوی مادرش، فاقد پدر زیستی و دختر مادر بزرگ خودش باشد. هم اینک لقاح برون رحمی موجب ابهام در نسب شده است، لیکن شبیه سازی گسست بنیادی این روابط خواهد بود.
مسیحیت کاتولیک احکام فقهی تولید مثل حقوق انسانی بدن انسان خانواده