از شاهدان حماسه کربلا و از قاتلان زهیر بن قین (ع).
اهل شام بود و مردی گستاخ و خبیث و بسیار جسور که معمولا کسی جلودار او نبود.
از وقایع تاریخ کربلا در رابطه با او، اینکه یک روز بعد از ورود امام حسین (ع) به سرزمین کربلا، عمربن سعد، سرکرده سپاه اموی از سران لشگر خواست تا نزد آن حضرت روند و بپرسند که برای چه به این جا آمده و در پی چه هدفی است؟
هیچ یک از آنها حاضر به این کار نشدند چون از کسانی بودند که به آن حضرت نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بودند اما کثیر بن عبدالله برخاست و بر این مأموریت حاضر شد و به عمر سعد گفت که «به خدا سوگند ا گر می خواهی، او را به طور ناگهانی به قتل می رسانم!»
عمر سعد گفت: «نه نمی خواهم. ولیکن نزد او برو و بپرس که برای چه به این سرزمین آمده است؟»
کثیر در پی مأموریتش به اردوگاه حسینی رفت و خواست به حضور امام (ع) برسد، اما چون مسلح بود، یکی از یاران آن حضرت به نام «ابوثمامه صائدی» که متوجه می شود، به امام عرض کرد: «این مرد که از بدترین مردم اهل زمین و خونریزترین آنها است، می خواهد نزد شما آید.» و از این رو مانع شد و در مقابل کثیر ایستاد و به او دستور داد که باید سلاح خود را به زمین بگذارد و به خدمت حسین (ع) برود!
کثیر گفت: «لا والله، من مأمورم که نزد او بروم و هرگز شمشیرم را زمین نمی گذارم.»
ابوثمامه گفت: «پس قبضه شمشیرت را به دست من بده و برو، زیرا تو مرد فاجر و تبهکاری.»
ولی کثیر باز هم قبول نکرد و ابوثمامه از او خواست تا حرفش را به او زند و او خدمت امام (ع) گوید، کثیر نپذیرفت. آنگاه مدتی با یکدیگر بحث و جدل کردند و همدیگر را دشنام دادند و کثیر بن عبدالله بدون نتیجه، نزد عمر بن سعد بازگشت.
نیز، حضور او در جای دیگر تاریخ، در آن زمان است که سپاه اموی بر لشگر حسین (ع) می تازد، زهیر بن قین یکی از یاران آن حضرت، سخنرانی مفصل برای آن سپاه کرد که علی بن اسعد شامی آن را از کثیر بن عبدالله که در آن صحنه حاضر بوده، نقل می کند، هر چند که سخنان زهیر، در دلهای آنان اثر نمی کند و زهیر بن قین به میدان جنگ می آید و با لشگر عمربن سعد جنگ سختی می کند و دلیرانه مقاومت می نماید، اما کثیر بن عبدالله و مهاجر بن اوس تمیمی، متفقا بر او حمله کرده و او را به شهادت می رسانند.
کثیر بن عبدالله شعبی زندگینامه دشمن امام حسین (ع) واقعه کربلا