ثواب مهلت دادن به بدهکار تنگدست
«عن سدیر عن أبی جعفر (ع) قال یبعث یوم القیامة قوم تحت ظل العرش و وجوههم من نور و ریاشهم من نور جلوس على کراسی من نور قال فتشرف لهم الخلائق فیقولون هؤلاء الأنبیاء فینادی مناد من تحت العرش أن لیس هؤلاء بأنبیاء قال فیقولون هؤلاء شهداء فینادی مناد من تحت العرش لیس هؤلاء بشهداء و لکن هؤلاء قوم کانوا ییسرون على المؤمنین و ینظرون المعسر حتى ییسر؛ سدیر از امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: در روز قیامت عده اى در زیر عرش برانگیخته مى شوند که رخسارشان و جامه هاى آنان از نور است و بر جایگاه هایى از نور مى نشینند و مردم به آنها نظر مى کنند و (با خود) مى گویند: اینها پیامبران الهى هستند! و در این هنگام هاتف غیبى از عرش ندا مى کند که: اینان از پیامبران نیستند، پس مردم مى گویند: از شهدایند، باز هاتف غیبى ندا مى کند که: اینان از شهدا نیستند، بلکه گروهى هستند که بر مؤمنان آسان مى گرفتند و بدهکاران تنگدست را مهلت مى دادند تا وضع مالى آنها بهبود یابد».
ثواب کسى که بدهى مؤمنى را ببخشد
«عن إبراهیم بن عبد الحمید قال قلت لأبی عبد الله (ع) إن لعبد الرحمن بن سیابة دینا على رجل قد مات کلمناه أن یحلله فأبى فقال ویحه أما یعلم أن له بکل درهم عشرا إذا حلله و إن لم یحلله إنما هو درهم بدل درهم؛ ابراهیم بن عبد الحمید مى گوید که: به امام صادق (ع) عرض کردم: عبد الرحمن بن سیابه از مردى طلبى داشت و آن شخص مرد و ما از او خواستیم تا طلب خود را به او ببخشد، اما او قبول نکرد. حضرت فرمود: واى بر او! مگر نمى داند که اگر بدهى خود را به او ببخشد خداوند به ازاى هر درهمى، ده درهم نصیبش خواهد کرد و اگر نبخشد (در روز قیامت) به ازاى هر درهمى فقط یک درهم خواهد گرفت؟!».
ثواب کسى که آبروى برادر مسلم خود را حفظ کند
«السکونی عن أبی عبد الله ع قال قال رسول الله ص من رد عن عرض أخیه المسلم وجبت له الجنة البتة؛ سکونى از امام صادق (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: کسى که آبروى برادر مسلمان خود را حفظ کند مسلما بهشت براى او واجب مى شود».
ثواب کسى که حاجت برادر خود را بر آورده کند
«عن أبی حمزة الثمالی عن علی بن الحسین ع قال من قضى لأخیه حاجة فیحاجه الله بها [فبحاجة الله بدأ و قضى الله بها مائة حاجة فی إحداهن الجنة و من نفس عن أخیه کربة نفس الله عنه کربة یوم القیامة بالغا ما بلغت و من أعانه على ظالم له أعانه الله على إجازة الصراط عند دحض الأقدام و من سعى له فی حاجة حتى قضاها له فسر بقضائها فکان کإدخال السرور على رسول الله ص و من سقاه من ظمإ سقاه الله من الرحیق المختوم و من أطعمه من جوع أطعمه الله من ثمار الجنة و من کساه من عری کساه الله من إستبرق و حریر و من کساه من غیر عری لم یزل فی ضمان الله ما دام على المکسو من الثوب سلک و من کفاه بما هو یمتهنه و یکف وجهه و یصل به یدیه یخدمه الولدان و من حمله من رحله بعثه الله یوم القیامة على ناقة من نوق الجنة یباهی به الملائکة و من کفنه عند موته فکأنما کساه یوم ولدته أمه إلى یوم یموت و من زوجه زوجة یأنس بها و یسکن إلیها آنسه الله فی قبره بصورة أحب أهله إلیه و من عاده عند مرضه حفته الملائکة تدعو له حتى ینصرف و تقول طبت و طابت لک الجنة و الله لقضاء حاجته أحب إلى الله من صیام شهرین متتابعین باعتکافهما فی الشهر الحرام؛ ابوحمزه ثمالى از امام زین العابدین (ع) روایت کرده است که فرمود: «کسى که حاجت برادر ایمانى خود را بر آورد به بر آوردن حاجت خداوند شروع کرده و خدا صد حاجت او را بر آورده مى کند که یکى از آنها بهشت است؛ و کسى که گرفتارى او را برطرف سازد، خداوند تمام گرفتاری هاى روز قیامت را از او دور مى کند، هر اندازه که باشد و کسى که او را بر علیه دشمنش یارى کند، خداوند او را در عبور از پل صراط یارى خواهد کرد هنگامى که قدم ها به لغزش در مى آیند و کسى که در انجام خواسته او تلاش کند تا آن را بر آورده کند و او را شادمان سازد، به منزله آن است که رسول خدا (ص) را شادمان کرده باشد و کسى که او را سیراب کند، خداوند از شربت سر به مهر بهشتى او را سیراب خواهد ساخت و کسى که او را اطعام کرده و گرسنگى او را چاره کند، خداوند از میوه هاى بهشتى به او عطا فرماید و کسى که برهنگى او را بپوشاند، خداوند بر اندام او از جامه هاى استبرق و ابریشمین بهشتى خواهد پوشاند و کسى که او را با آن که برهنه نیست بپوشاند، همواره در پناه خدا خواهد بود تا زمانى که از آن جامه تار و پودى باقى باشد و کسى که او را از آنچه که باعث خوارى و سرشکستگى اوست نجات دهد و آبرویش را حفظ کند و به یارى او بشتابد، خداوند ولدان مخلدین را در بهشت به خدمت او خواهد گمارد و کسى که او را با مرکبش بردارد خداوند او را در روز قیامت سوار بر ناقه بهشتى به محشر در آورد به گونه اى که بر فرشتگان ببالد و کسى که او را پس از مرگ کفن کند، مانند این است که بدن او را از روزى که به دنیا آمده تا روزى که از دنیا رفته است پوشانده باشد و کسى که براى او همسرى برگزیند که مایه انس و آرامش خاطر او شود، خداوند او را در قبر با محبوب ترین بستگانش مأنوس مى سازد و کسى که به هنگام بیمارى از او عیادت کند، فرشتگان اطراف او را مى گیرند و در حق او دعا مى کنند تا زمانى که (به خانه خود) باز گردد و به او مى گویند: خوشا بر تو! و بهشت بر تو خوش باد و فرمود: به خدا سوگند بر آوردن درخواست و نیاز برادر مؤمن در پیشگاه الهى، از دو ماه روزه و اعتکاف متوالى در ماه حرام محبوب تر است».
ثواب دیدار و دست دادن با برادران و در آغوش گرفتن آنان
«عن إسحاق بن عمار الصیرفی قال کنت بالکوفة فیأتینی إخوان کثیرة و کرهت الشهرة فتخوفت أن أشتهر بدینی فأمرت غلامی کلما جاءنی رجل منهم یطلبنی قال لیس هو هاهنا قال فحججت تلک السنة فلقیت أبا عبد الله (ع) فرأیت منه ثقلا و تغیرا فیما بینی و بینه قال قلت جعلت فداک ما الذی غیرنی عندک قال الذی غیرک للمؤمنین قلت جعلت فداک إنما تخوفت الشهرة و قد علم الله شدة حبی لهم فقال یا إسحاق لا تمل زیارة إخوانک فإن المؤمن إذا لقی أخاه المؤمن فقال مرحبا کتب الله له مرحبا إلى یوم القیامة فإذا صافحه أنزل الله فیما بین إبهامیهما مائة رحمة تسعة و تسعین لأشدهم حبا لصاحبه ثم أقبل الله علیهما بوجهه فکان على أشدهما حبا لصاحبه أشد إقبالا فإذا تعانقا غمرتهما الرحمة فإذا لبثا لا یریدان إلا وجهه لا یریدان غرضا من أغراض الدنیا قیل لهما غفر الله لکما فاستأنفا فإذا أقبلا على المساءلة قالت الملائکة بعضهم لبعض تنحوا عنهما فإن لهما سرا و قد ستر الله علیهما- قال إسحاق قلت له جعلت فداک لا یکب [یکتب علینا لفظنا فقد قال الله عز و جل- ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید قال فتنفس ابن رسول الله ص الصعداء ثم بکى حتى خضبت دموعه لحیته و قال یا إسحاق إن الله تبارک و تعالى إنما نادى الملائکة أن یغیبوا عن المؤمنین إذا التقیا إجلالا لهما فإذا کانت الملائکة لا تکتب لفظهما و لا تعرف کلامهما فقد عرفه الحافظ علیهما عالم السر و أخفى یا إسحاق فخف الله کأنک تراه فإن کنت لا تراه فإنه یراک فإن کنت ترى أنه لا یراک فقد کفرت و إن کنت تعلم أنه یراک ثم استترت عن المخلوقین بالمعاصی و برزت له بها فقد جعلته فی حد أهون الناظرین إلیک؛ اسحاق بن عمار صیرفى نقل کرده است که: در کوفه بودم و برادران دینى بسیارى به دیدن من مى آمدند، (ولى) من دوست نداشتم که مشهور باشم و مى ترسیدم که راز شیعه بودن من فاش گردد، لذا به کسى که خدمت مرا مى کرد دستور دادم که به هر کس که به دیدار من بیاید بگوید: او اینجا نیست! اسحاق مى گوید که: آن سال را به حج رفتم و امام صادق (ع) را زیارت کردم، در سیماى مبارک آن حضرت آثار بى اعتنایى و ناراحتى نسبت به خود احساس کردم، عرض کردم: فدایت شوم! چه چیز موجب این تغییر رفتار شما نسبت به من شده است؟! فرمود: همان چیزى که رفتار تو را نسبت به برادران دینى تو تغییر داد. عرض کردم: فدایت گردم! من تنها از اینکه راز من فاش شود (و دشمنان بدانند که از شیعیانم) با آنان چنان رفتارى داشتم و خدا مى داند که من چقدر آنها را دوست دارم. حضرت فرمود: اى اسحاق! از دیدار برادرانت دلتنگ مشو که هرگاه مؤمنى، برادر مؤمن خود را ملاقات کند و به او خوشامد بگوید، خداوند تا روز قیامت در نامه اعمال او درود و مرحبا مى نویسد و هنگامى که با وى مصافحه کند خداوند در میان دو انگشت ابهام آن دو یک صد رحمت خود را فرود مى آورد که نود و نه قسمت آن از آن کسى است که علاقه و دوستى بیشترى نسبت به دوست خود داشته باشد و خداوند با نظر رحمت آمیز و مهربان خود به آنها نگاه مى کند و آن که رفیق خود را بیشتر دوست داشته باشد از نظر حضرت حق بیشتر فیض مى گیرد و هنگامى که همدیگر را در آغوش بگیرند، رحمت خداوندى آنها را فرا مى گیرد و اگر این دیدار مدتى به درازا کشد و (در این دیدار فقط) رضاى خداوندى را جویا باشند، نه (سامان بخشیدن به) امور دنیوى، به آنان خطاب مى شود که: خداوند گناهان گذشته شما را آمرزید، از این پس، عمل خود را از سر بگیرید و چون به احوالپرسى از یک دیگر بپردازند، فرشتگان (نگهبان آنان) به هم گویند: کنار بروید که این دو با هم رازى دارند که خداوند پنهان ماندن آن را اراده فرموده است. اسحاق مى گوید: به حضرت عرض کردم: فدایت گردم! چگونه است که فرشتگان از ما دور باشند و آنچه مى گوییم (به هنگام احوالپرسى) در نامه اعمال ثبت نمى شود، در حالى که خداوند عزوجل (ق/ 18) مى فرماید: «هیچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر آنکه فرشتگان مراقب در کمین اویند»؟ راوى مى گوید: پس فرزند رسول خدا (ص) آه (سردى) از دل کشید و آنقدر گریست که اشک بر محاسن مبارک حضرت جارى شد و (در آن حال به من) فرمود: اى اسحاق! به راستى که خداوند تبارک و تعالى چون به فرشتگان (نگهبان) فرمان مى دهد: زمانى که این دو مؤمن یک دیگر را ملاقات مى کنند (و با هم به صحبت مى پردازند) از آن دور شوید، براى احترام و بزرگداشت آنهاست، پس اگر فرشتگان کلام آنها را ننویسند و نفهمند، مسلما آن که حافظ و نگهبان آنهاست که داننده هر راز و آنچه نهان تر است همه آنها را خواهد دانست. اى اسحاق! از خدا بترس به طورى که گویا او را مى بینى و اگر تو او را نبینى، مسلما او تو را مى بیند و اگر خیال کنى که خداوند تو را نمى بیند مسلما (نسبت به او) کافر شده اى و اگر بدانى که او تو را مى بیند و گناهان خود را از آفریده هاى او پنهان مى کنى ولى در محضر او (به گناهان خود اقرار) و آنها را آشکار مى سازى، در چنین صورتى، خداوند را در حد پایین ترین کسانى که ناظر بر اعمال تواند قرار داده اى».