ابوعبدالرحمان، بلال بن حارث، محدث و صحابی رسول اکرم (ص)
وی از قبیله «مضری بنی مزینه» و از صحرانشینان اطراف شهر مدینه و مناطق کوهستانی و منزلگاه بنی مزینه و.. «اشعر» و «اجرد»، سکونت داشت و به شهر مکه و مدینه، بسیار سفر می کرد. شاید نسبت مدنی او در برخی از منابع، به همین سبب باشد.
بنابر تاریخ سال وفات او (60 هـ.ق)، تولد او را، 20 سال قبل از هجرت پیغمبر احتمال داده اند. بلال، سال پنجم هجری قمری، در ماه رجب، همراه گروه زیادی (400 نفر) از قبیله خود، به حضور پیامبر رسیده و مسلمان شدند. شاید رفت و آمدهای مکرر او به مکه و مدینه و مراوده با مسلمانان، در این واقعه بی تأثیر نبوده و چون نزد افراد قبیله اش، مورد احترام بود، در شرفیابی به حضور رسول خدا، به نمایندگی از آنها اظهار داشت، نزد او اموالی است که جز او، کسی صلاحیت حفظ و مراقبت آنها را ندارد، با این همه اگر لازمه اسلام آوردن، مهاجرت باشد، می تواند اموال را بفروشد و هجرت کند، اما پیغمبر اکرم در جواب فرمودند: «شما هر جا باشید، اگر تقوی داشته باشید، از پاداش اعمالتان نزد خدا چیزی کم نمی شود» و سپس آنان را جزو مهاجران معرفی کردند و خواستند تا به سرزمین خود و بر سر اموالشان برگردند. او در اغلب غزوات و سریه های صدر اسلام شرکت کرده است.
سال پنجم هـ.ق، پیغمبر او را در سریه ای، سوی «بنی مالک بن کنانه» فرستاد، اما آنها قبل از رسیدن او فرار کردند. سال ششم هـ.ق، در سریه «کرز بن جابر فهری» و در غزوه مریسیع (بنی مصطلق) حضور داشت و چون پیغمبر و یارانش از آن غزوه برمی گشتند در سرزمین «نقیع» واقع در منطقه سکونت همین قبیله مزینه که تابستان ها، خشک و کم آب می شد، دستور دادند چاه آبی حفر کنند و بلال بن حارث، مأمور حفاظت از آنجا شود تا چراگاه مرکب های مسلمین باشد. (واقدی و دیگران- ج 2)
سال هشتم هجری برای فتح مکه مأمور ابلاغ پیام پیامبر و گردآوری نیرو از «قبیله مزینه» شد و از این رو، به همراه 1000 نفر در فتح مکه حاضر شد، و از پرچمداران سپاه مزینه در این فتح بود.
در سریه «دومة الجندل» به فرماندهی «خالد بن ولید» شرکت داشت و نقل است که «اکیدر» فرمانده کفار را اسیر کرد. و در سال دهم هجری، همراه خالد، بر «بنی حارث بن کعب» به یمن رفت.
رسول اکرم (ص)، طی نوشته ای (که متن آن موجود است)، معادن «قبلیه»، و زمین های کشاورزی در ساحل (دریای سرخ یا بحر احمر) و نزدیک شهر مدینه را به او بخشید و او را بر منطقه ای اطراف مدینه به نام «رحمی» امارت داد که ظاهرا تا زمان مرگش، بر این شغل بود.
هم چنین پیغمبر سرزمین «عقیق» واقع در بلاد «بنی مزینه» را به درخواست بلال، به او واگذار کرد، اگرچه عمر بن خطاب در زمان خلافتش، بخشی از آن منطقه را به بهانه اینکه بلال آنجا را آباد نکرده، از او گرفت، ولی مالکیت قسمت های دیگر تا سالیانی دراز در اختیار فرزندان بلال بود.
به نقل برخی از روایات، او در زمان خلفا (بعد از رحلت پیامبر (ص))، در جنگ قادسیه، فتوحات شام و فتح افریقیه شرکت داشت.
در تاریخ طبری (ج 3، ص 410)، به حضورش در جنگ «یرموک» اشاره شده است. وی از راویان حدیث نبوی بود و ظاهرا هشتاد حدیث از پیامبر نقل کرده که در کتب اهل تسنن و صحاح ذکر شده است، همچنین از: عبدالله بن مسعود و عمربن خطاب، حدیث شنیده و نقل کرده است. و افرادی از او حدیث روایت کرده اند چون: علقمه بن وقاص لیثی، عبدالرحمن بن عطیه و پسرش، حارث بن بلال.
گفته اند که بلال در بصره، خانه ای داشته و به روایت «ابن حیان»، به خرید و فروش گیاه دارویی و خوشبوی «اذخر- گورگیاه» مشغول بوده است.
او فرزندانی داشت که یکی از آنها «حسان» نام دارد، که نامش، با پیدایش عقیده «ارجاء» در بصره پیوند دارد.
وفات این صحابی پیامبر به سال 60 هـ.ق، در هشتاد سالگی در دوران خلافت معاویه بود!