آیه 50 از سوره ی انعام دنباله پاسخ گویى به اعتراضات گوناگون کفار و مشرکان است و به سه قسمت از ایرادهاى آنها در جمله هاى کوتاه پاسخ داده شده است.
نخست اینکه آنها به پیامبر (ص) پیشنهاد معجزات عجیب و غریبى مى کردند، و هر یک به میل خود پیشنهادى داشتند، حتى قانع به مشاهده معجزات مورد درخواست دیگران نیز نبوده اند گاهى خانه هایى از طلا، و گاهى نزول فرشتگان و زمانى تبدیل سرزمین خشک و سوزان مکه به یک باغستان پر آب و میوه، و گاهى موضوعات دیگر از پیامبر (ص) تقاضا مى کردند. گویا آنها با این تقاضاهاى غریب و عجیب یک نوع مقام الوهیت و مالکیت زمین و آسمان براى پیامبر (ص) انتظار داشتند.
لذا در پاسخ این افراد، پیامبر (ص) مأمور مى شود بگوید: من هرگز ادعا نمى کنم که خزائن الهى به دست من است، «قل لا أقول لکم عندی خزائن الله؛ بگو به شما نمى گويم گنجينه هاى خدا نزد من است.» (انعام/ 50) "خزائن" جمع "خزینة" به معنى منبع و مرکز هر چیزى است که براى حفظ آن و عدم دسترسى دیگران در آنجا جمع آورى شده و با توجه به آیه «و إن من شی ء إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر معلوم؛ خزائن هر چیزى در نزد ما است و ما جز به اندازه معلوم آن را نازل نمى کنیم.» (حجر/ 21) روشن مى شود، که "خزائن الله" منبع همه چیز را دربر مى گیرد، و در حقیقت این منبع از ذات بى انتهاى او که سرچشمه جمیع کمالات و قدرتها است، می باشد.
سپس در برابر افرادى که انتظار داشتند پیامبر (ص) آنها را از تمام اسرار آینده و گذشته آگاه سازد، و حتى به آنها بگوید در آینده چه حوادثى مربوط به زندگى آنها روى مى دهد، تا براى رفع ضرر و جلب منفعت برپا خیزند، مى گوید: من هرگز ادعا نمى کنم که از همه امور پنهانى و اسرار غیب آگاهم «و لا أعلم الغیب». همانطور که می دانیم کسى از همه چیز باخبر است، که در هر مکان و هر زمانى حاضر و ناظر باشد و او تنها ذات پاک خدا است، اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینى است طبعا نمى تواند از همه چیز با خبر باشد، ولى هیچ مانعى ندارد که خداوند قسمتى از علم غیب را که مصلحت مى داند، و براى تکمیل رهبرى رهبران الهى لازم است، در اختیار آنها بگذارد و البته این را علم غیب بالذات نمى گویند، بلکه علم غیب بالعرض و به تعبیر دیگر یادگیرى و تعلم از داناى غیب است.
آیات متعددى از قرآن گواهى مى دهد که خداوند چنین علمى را نه تنها در اختیار پیامبران و پیشوایان الهى قرار داده بلکه گاهى در اختیار غیر آنها نیز قرار مى داده است، از جمله در سوره جن آیه 26 و 27 مى خوانیم: «عالم الغیب فلا یظهر على غیبه أحدا* إلا من ارتضى من رسول؛ خداوند از تمام امور پنهانى آگاه است و هیچ کس را از علم غیب خود آگاه نمى کند، مگر رسولانى که مورد رضایت او هستند.»
اصولا تکمیل مقام رهبرى، آن هم یک رهبرى جهانى و همگانى، نیاز به آگاهى بر بسیارى از مسائل که از نظر سایر مردم مکتوم است، دارد، و اگر خداوند این علم غیب را در اختیار فرستادگان و اولیایش نگذارد، مقام رهبرى آنها تکمیل نخواهد شد.
این که جاى خود دارد، گاهى یک موجود زنده براى ادامه حیات خود نیاز به دانستن گوشه اى از غیب دارد، و خداوند در اختیار آن مى گذارد مثلا شنیده ایم که بعضى از حشرات در تابستان پیش بینى وضع هواى زمستان را مى کنند یعنى خداوند این غیب را بخصوص در اختیار آنها مى گذارد، زیرا زندگى آنها بدون این مطلب چه بسا دستخوش فنا مى گردد.
خداوند در آیه ی 188 سوره ی اعراف، اشاره به مساله ی مهمى مى کند که مورد سؤال گروهى بود و آن اینکه به پیامبرش مى گوید به آنها بگو: «و لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء؛ من از غیب و اسرار نهان آگاه نیستم زیرا اگر از اسرار نهان آگاهى داشتم منافع فراوانى را براى خودم فراهم مى ساختم و هیچگونه زیانى به من نمى رسید.» چون آن کس که از تمام اسرار نهان آگاه باشد، مى تواند آنچه را به نفع او است انتخاب کند و از آنچه ممکن است به زیان او تمام شود بپرهیزد. سپس مقام واقعى و رسالت خویش را در یک جمله کوتاه و صریح بیان کرده مى گوید: «إن أنا إلا نذیر و بشیر لقوم یؤمنون؛ من فقط بیم دهنده و بشارت دهنده براى افرادى که ایمان مى آورند هستم.»
پاره از کسانى که مطالعات محدودى دارند و تنها با توجه سطحى به یک آیه بدون در نظر گرفتن آیات دیگر قرآن و حتى قرائنى که در خود آن آیه وجود دارد داورى مى کنند، آیه بالا را دلیل بر نفى علم غیب به طور مطلق از پیامبران دانسته اند. در حالى که آیه ی فوق "علم بالذات و مستقل" را از پیامبر (ص) نفى می کند همانگونه که مالکیت هرگونه سود و زیان را به طور مستقل از او نفى کرده است با اینکه شک نیست هر انسانى مالک سود و زیانهایى درباره خویش و دیگران است.
ویژگی های پیامبران غیب گو پیامبر اکرم باورها در قرآن کفار تاریخ اسلام معجزه