به نوشته دکتر سیریل الگود: «علم بینایی و چشم پزشکی در یونان و روم پیشرفت زیادی نکرد، ولی مسلمانان اطلاعات غلط آن ها را تصحیح کرده و احترام خاصی به این علم قائل شدند. یونانی ها بافتی را که موجب تاری قرنیه چشم می شود و بیش تر در تراخم ظاهر می گردد، از نقطه نظر علمی شرح نداده بودند. این کار برای اولین بار توسط چشم پزشکان مسلمان انجام شد بعدها اروپیان عمل برداشتن آن را از آن ها آموختند. علاوه بر آن، آب سبز نیز برای اولین بار توسط کحالان مسلمان توصیف شد. هم چنین، از آب مروارید و طاولچه نیز برای اولین بار در نظام پزشکی مسلمانان نام برده شده است. به همین ترتیب جراحی غشاء ملتحمه را که فورنای درسال 1862 به عنوان یک عمل نوین به جهانیان عرضه کرد در حقیقت، چیزی جز ذکر مجدد کاری نیست که چشم پزشکان مسلمان، قرن ها قبل از انجام می دادند. به هرحال، این علم در جهان اسلام، چنان توسعه پیدا کرد که برخی از اصطلاحات مربرط به آن برای همیشه در دانش چشم پزشکی باقی مانده است.»
فرضیه قدیمی رویت اجسام نیز برای اولین بار توسط چشم پزشکان مسلمانان دگرگون شد. حنین و رازی درباره مسائل مربوط به چشم و رویت کتاب هایی نوشته اند، ولی بهترین کتاب را در این باره، حسن بن هیثم بصری به نام علم المرایا نوشته است. او اولین کسی بود که ثابت کرد: رویت اجسام، دراثر تشعشاتی است که از اشیاء به چشم می رسند، نه بر عکس. در واقع، نظریات او بود که منجر به کشف عینک شد. اما قدیمی تریم کتاب موجود دربارة چشم پزشکی، متعلق به یوحنابن ماسویه است که در سال 850 میلادی نوشته شده است. این کتاب بعدها توسط میرهوف در اروپا هم ترجمه و منتشر شد. هم زمان با این کتاب، کتاب های مهم تری به نام «العشر المقالات فی العین» و «مسائل فی العین» نیز توسط حنین نوشته شد که آن ها هم توسط اروپایی ها ترجمه شد.
با این کتاب حنین درباره مسائل چشم پزشکی، این رشته رونق زیادی پیدا کرد، زیرا پس از آن بود که در تمام کتب پزشکی دانشمندان مسلمان، مطالب مفصلی درباره چشم پزشکی و بیماری های آن راه یافت، مثل کتاب فردوس الحکمه تألیف علی بن ربن طبری و قانون ابن سینا. لازم به ذکر است که قسمت چشم پزشکی قانون ابن سینا توسط هیرشبرگ و لیپرت به آلمانی ترجمه شد.