جستجو

تحلیل نظرات ارسطو و افلاطون درباره شعر

دکتر لورنس هترر در کتاب روان کاری و روان شناسی هنرمند می گوید: «افلاطون و ارسطو معتقد بودند که بین شعر و جنون رابطه ای نزدیک موجود است.» اگر دو شخصیت فلسفی یونان باستان چنین سخنی را گفته باشند، یعنی بگویند: بین هنر شعری و جنون رابطه ای نزدیک وجود دارد و مقصود شان هم ازجنون اختلال عقلی بوده باشد، قطعا سخنی خلاف واقع گفته اند، زیرا:
اولا- معانی شعر که پر است از حذف و انتخاب و تجرید و تجیسم و تشبیه و نظیر و تمثیل و ایجاد و نفی روابط غیر ذلک، اگر همواره با هدف گیری های صحیح و ارزیابی های منطقی زندگی و توصیف درباره «آن چنان که باید» و هشدار دادن درباره مضرات غوطه ور شدن در حیوانی محض باشد، نه تنها کشف از اختلال عقل نمی نماید، بلکه گاهی بیان شعری به اندازه ای هشدار دهنده و سازنده می باشد که عقول مردم یک جامعه را به فعالیت و تلاش های منتج وادار می سازد.
ثانیا- گاهی بعضی از شعرا حقایقی فوق ادراکات عقل نظری جزیی را -که همواره مواد خام خود را از محسوسات جزیی و گذرا و قوانین کلی وابسته به آن ها می گیرد- بیان می کنند:
دو سر هر دو حلقه هستی *** به حقیقت به هم تو پیوستی
عاشق شو ار نه روزی کارجهان سرآید ***ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی «حافظ»
عشق امر کل ما رقه ای او قلزم و ما قطره ای *** او صد دلیل آورده و ما کرده استدلال
ذره ها دیدم دهانشان جمله باز *** گر بگویم خوردشان گردد دراز
«مولوی»
ای مقیمان درت را عالمی در هر دمی*** رهروان راه عشقت دمی عالمی
با کمال قدرتت در عرصه ملک قدم ***  هرتف آتش خلیلی هر تک خاک آدمی «خواجوی کرمانی»
نه ملک راست مسلم نه فلک را حاصل *** آن چه در سر سویدای بنی آدم از اوست «سعدی»
مضامین ابیات مذکور، با اندازه گیری و تطبیقات عقل نظری جزئی قابل تحلیل و استنتاج نیست. درک این مضامین و نظایر آن ها که در هنر شعری در سرتاسر تاریخ گسترده است نیاز به داشتن احساس تصعید شده ای دارد که بدون تحصیل معارف والا و به دست آوردن یا به فعلیت رساندن استعدادهای با عظمت درونی، به وجود نمی آید.
ثالثا- مگر همه اشعار شعر از عقل و منطق معمولی تجاز می کند؟ ما می بینیم شعرای فراوانی در تاریخ، عالی ترین فعالیت های عقل و خرد سلیم و منطق ناب را با احساسات والا هماهنگ نموده و انبوهی از کاروان آگاه ترین و سازنده ترین حکمای تاریخ را تشکیل داده اند، مانند حکیم نظامی گنجوی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، حکیم ناصرخسرو، حکیم مصلح الدین سعدی شیرازی، جلال الدین مولوی، حافظ شیرازی و امثال این بزرگان یعنی اینان عالی ترین مسائل اخلاقی و روانی را با راهنمایی عقل سلیم و وجدان حساسی که برای همه انسان های آگاه و تکاپو گر مسیر رشد قابل درک و پذیرش بوده است، مطرح کرده اند.
رابعا- باید از گوینده مطلب بپرسیم که چرا اینان فقط در آن مضامین که در قالب شعری می آورند، جنون پیدا می کنند و در همه شئون زندگی جز همان مضامین شعری با عالی ترین فعالیت های عقلانی زندگی می کنند؟
خامسا- آیا می توانیم بگوییم: اکتشافات و اختراعات هم که با ابداعات هنری خویشاوندی بسیار نزدیک دارند، ناشی از جنون می باشند؟ زیرا همه مجهولاتی که به وسیله نوابغ از پشت پرده بر روی پرده به عنوان کشف و اختراع وارد می شوند، ماورای محسوسات و معلومات و معقولات موجود می باشند، اگر چه آن محسوسات معلومات جنبه مقدماتی برای آن ها دارند، ولی علت تامه بروز آن اکتشافات و اختراعات نیستند.
این مطالب که گفته شد، در همه آثار هنری ابداعی جریان دارد. با نظر به مطالب مذکور، باید گفت مقصود دو شخصیت بزرگ یونان (افلاطون و ارسطو) از جنون، ماورای فعالیت عقل نظری معمولی بوده است نه اختلال مخرب عقل.
در عبارت بعدی نویسنده می گوید: «افلاطون کاملا معتقد بود که شاعر موجودی اثیری و مقدس بوده و هرگز برای وی امکان ندارد شعری به مفهوم واقعی بسراید مگر این که به وی الهام گردیده و یا به عبارت دیگر، دچار حالتی از جنون گردد.» مفهوم جنون را به طوری توضیح می دهد که معلوم می شود منظور دو فیلسوف یونان باستان (افلاطون و ارسطو) ازجنون پدیده روانی و یا حالت مغزی بسیار عالی است که ما فوق فعالیت های عادی عقل نظری جزئی بوده و شایسته به کار بردن کلمه الهام درباره آن می باشد، با این تفسیر اعتراض های فوق منتفی می گردد. ولی عبارت بعدی باز مساله را در ابهام فرو می برد. عبارت این است که: «به همین ترتیب، ارسطو معتقد بود که لازمه سرایندگی این است که یا شاعر از یک استعداد خدا داد برخوردار بوده و یا این که در وجود وی رگه ای از جنون موجود می باشد.»
اولا: در عبارت مزبور بین اثر هنر شعری که مربوط به استعداد خداداد است وآن اثری که ناشی از رگه ای از جنون است، تفکیک نشده است، و بعید به نظر می رسد که منظور ارسطو تردید انداختن میان دو عامل بوده است. یعنی بعید به نظر می رسد که ارسطو بگوید: «خلاقیت های هنری یا مربوط به یک استعداد خدادادی است و یا ناشی از رگه ای از جنون است.»
ثانیا: با این تفسیر و تأویل ها نمی توان بدون اطلاع دقیق از گفته اصلی افلاطون اظهار نظر قطعی کرد، زیرا احتمال اشتباه در ترجمه ها، یک احتمال کاملا منطقی است.

منابع

  • محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 65-67

کلید واژه ها

ارسطو افلاطون نظریه شعر عقل فلسفه یونان ادبیات

مطالب مرتبط

افلاطون و شاعران (روایت از خدایان) انسان در تفکر افلاطون انسان در تفکر ارسطو ارتباط حس و علم نگاهی به آراء حکمی و فلسفی هراکلیتوس رابطه کلام و عرفان در تفکر دیونوسیوس مجعول دوستی در فلسفه ارسطو

اطلاعات بیشتر

ابزار ها