احمد امین می گوید: به سال 1928، یعنی 31 سال پس از درگذشت سید به آستانه (استامبول رفتم. بر خود واجب دانستم که آرامگاه این مرد بزرگ را زیارت کنم. در کنار تربت او، یاد عظمت های او و کارها و اقدام های او را زنده سازیم. سپس شرح می دهد که چگونه قبر سید جمال الدین را یافته و در کنار آن همراه یکی از دوستانش حاضر شده است و این جملات را در برابر او گفته است:
هنا رقد محیی النفوس، و محرر العقول، و محرک القلوب، و باعث الشعوب، و مزلزل العروش و من کانت السلاطین تغار من عظمتة، و تخشی من لسانه و سطوته، و الدول ذات الجنود و البنود تخاف من سطوته، والممالک الواسعه الحریه تضیق نفسا بحریه. هنا خمد من کان یشعل النارحیث کان: فی الفغان، فی مصر، فی فارس، فی باریس، فی لندرة، فی الآستانه.
هنا باذر بذورالثوره العرابی، و موجج النفوس للثوره الفارسیه، و محرک العالم الاسلامی کله لمناهضه الحکومات الاجنبیه، و المطالبه بالاصلاحات الاجتماعیه. هنا من حارب الحکم الاستبدادی فی المصر، و ناصرالدین فی الفارس، و انجلترا فی باریس، و حارب الجهل و امیه و الذل فی الشرق، و الجاسویسه و النفاق فی الآستانه، و لم ینتصر علیه الا الموت.
در اینجا خفته است زنده کننده جان ها و آزاد کننده خردها، و تکان دهنده دلها، و انگیزاننده ملت ها و لرزاننده تخت ها.
آن کس که پادشاهان، از عظمت او رشک می برند، و از زبان و حمله او می ترسیدند.
آن کس که دولت های صاحب سپاه و سلاح از هیبت او هراسناک بودند، و کشورهای مهد آزادی، در آزاد طلبی به پای او نمی رسیدند. اینجا آتشی فرو مرده است که در هر جای بود آتش می افروخت: در افغانستان، در مصر، در ایران، در پاریس، در لندن، در استانبول. اینجا به خاک رفته است پاشنده بذرهای نهضت عرابی پاشا در مصر، و افروزنده شعله انقلاب مشروطیت در ایران، و تکان دهنده جهان اسلام، سرتاسر، در راه پایداری در برابر حکومت های اجنبی و در راه خواستن اصلاحات اجتماعی. اینجا روی نهان کرده است آن کس که با حکومت استبدادی در مصر بجنگید و با ناصرالدین شاه در ایران و با انگلیس در پاریس، و با جهل و بی سوادی و ذلت در سر تا سر شرق و با جاسوسی و نفاق پیشگی در استانبول.
اینجا آنکس خفته است که سر انجام جز مرگ کسی بر او پیروز نگشت...