در قرآن در آیه 14 سوره الرحمن آمده: «خلق الانسان من صلصال کالفخار؛ انسان را از گل خشکیده شبیه سفال پخته آفریده است». صلصال یعنی دارای صلصله. صلصال صدا را می گویند، یعنی به شکلی درآمده بود که مانند سفال صدا می کرد در قرآن راجع به خلقت انسان، در جاهایی تعبیر دارد انسان را از خاک آفرید، یک جا تعبیر دارد انسان را از گل آفرید، یک جا تعبیر دارد انسان را از لای گندیده آفرید «من حما مسنون؛ از گلی سیاه و بدبو آفریدیم» (حجر/ 26)، یک جا تعبیر دارد انسان را از گل خشکیده آفرید. معلوم است که اینها مراحل را ذکر می کند. از خاک آفرید، روشن است که خاک قبل از گل است و گل از خاک به وجود می آید، لای گندیده متعفن: آب و خاک که با همدیگر مخلوط می شوند ابتدا گل است، بعدها که می ماند، در اثر تخمیرها و فعل و انفعال هایی تبدیل به یک لای گندیده می شود. گل خشکیده: این باز از مراحل بعد است که زمانی هم به این حالت در می آید.
قرآن خلقت انسان را در این مراحل مختلف بیان کرده است: از خاک آفریده شده است، از گل آفریده شده است. از لای گندیده آفریده شده است و از گل خشکیده آفریده شده است. اینها مراحلی در خلقت انسان را نشان می دهد. در اینجا هم قرآن همین قدر تعبیرش این است که انسان را از گل خشکیده آفرید. از یک طرف به قرینه اینکه می گوید از گل خشکیده باید بگوییم پس مقصود از انسان یعنی انسان اول، که بعضی از مفسرین این جور گفته اند. ولی به قرینه اینکه کلمه انسان اسم جنس است نه اسم شخص، و بعید است که الف و لام را الف و لام عهد بگیریم (و بگوییم) یعنی آن انسان معین، آن انسان اول، (لذا) مقصود این است که نوع انسان را، منتها نوع انسان را به اعتبار آن اوایل اوایلش، یعنی می خواهد بگوید خلقت اولی انسان منتهی می شود به گل خشکیده.