چرا ذکر فضایل و زندگی اهل بیت پیغمبر این همه اجر و ثواب دارد؟ آنها انسانهای ساخته شده هستند، انسانهای ساخته شده مطابق عالی ترین مدل انسانیت، آن مدلی که خدای انسان برای انسان معین کرده است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «انا ادیب الله و علی ادیبی؛ من تربیت شده خدا هستم و علی (ع) تربیت شده من است» (بحارالانوار، ج16، ص231). علی (ع) یعنی یک انسان نمونه، یک انسان کامل، زهرا (س) یعنی یک انسان نمونه، یک انسان کامل. علی (ع) انسانی است که سخن او، رفتار او، کردار او نمونه است، درس است و زهرا (س) همچنین.
زهرا (س) احساس می کند که مرگش نزدیک شده است. ببینید یک زن نمونه با شوهرش چگونه است. مطابق یک روایت، خودش در حالی که تنها بود یک وصیتنامه نوشت و در زیر متکای خود گذاشت. یک نوبت که علی (ع) به بالین زهرا (س) آمده بود زهرا وصیتها و سفارشهای خود را به علی (ع) کرد. علی (ع) بر بالین زهرا (س) نشست و سر زهرا (س) را روی زانو گرفت. زهرا عرض کرد: یا اباالحسن وصیتهایی دارم که میل دارم شما به این وصیتها گوش کنید. فرمود: «سمعا و طاعة؛ هر چه شما بفرمایید». ابتدا زهرا (س) از روی تواضع و ادب و فروتنی جمله هایی گفت که قلب مقدس علی (ع) را آتش زد.
علی جان! من در مدتی که در خانه تو بودم مانند کنیزی برای تو بودم. در خانه تو در نهایت امانت به سر بردم. در خانه تو چنین و چنان بودم. وقتی که این جمله ها را گفت، اشکهای علی (ع) سرازیر شد. سر زهرا (س) را محکم به سینه چسبانید، به علامت اینکه دیگر حاضر نیستم تو اینچنین از من معذرت خواهی کنی، چون معنی سخن زهرا (س) این بود که اگر من در وظیفه کوتاهی کرده ام مرا ببخش، و معنای عمل علی این بود: زهرا جان! من مایل نیستم و راضی نیستم که چنین سخنانی بر زبان تو جاری شود، من از اینکه چنین سخنانی از تو بشنوم رنج می برم.
بگذارید جریان دیگری عرض کنم. می دانید که زهرا (س) چقدر از دست کسانی که به او ظلم کرده بودند ناراحت و ناراضی و غرق در خشم بود. آنها وقتی شنیدند که بیماری حضرت زهرا (س) شدت کرده است پیغام فرستادند که اجازه بدهید ما به خانه شما بیاییم و از شما عیادت کنیم. می خواستند به آنجا بروند و بیایند چند کلمه بگویند و گذشته ها را به نحوی لوث کنند. زهرا (س) اجازه نداد، فرمود: من راضی نیستم کسانی که به من ظلم کرده اند و حق شوهرم را غصب کرده اند، پایشان روی فرش من برسد و به خانه من بیایند. آمدند خدمت علی (ع). گفتند یا اباالحسن! ما از زهرا خواهش کردیم اجازه دهد او را عیادت کنیم ولی او اجازه نداد، از تو خواهش می کنیم از زهرا برای ما اجازه بگیر. ببینید ادب زهرا (س) در مقابل علی (ع) چقدر است. علی (ع) هم نیامده که بگوید: زهرا جان من از تو خواهش می کنم حتما این را بپذیر، مثلا فلان مصلحت من چنین اقتضا می کند. همین قدر پیغام آورد که یا بنت رسول الله، این دو نفر من را وسیله قرار داده اند، یعنی اختیار با خودت، می خواهی قبول کن، می خواهی رد کن. ببینید چطور جواب می دهد، عرض کرد: «یا علی! البیت بیتک و الحره زوجتک؛ علی جان! خانه مال توست و زهرا هم (همسر) توست، من در مقابل تو از خود اراده ای ندارم» (بحارالانوار، ج28، ص203).
امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) روحهایشان با یکدیگر گره خورده بود، کمال سنخیت میان این دو روح بزرگ بود. آیا علی (ع) حق ندارد بعد از زهرا آرزوی مرگ کند که چنین زهرایی را از دست داده است؟ «کنا کزوج حمامه فی ایکه متمتعین بصحه و شباب، دخل الزمان بنا و فرق بیننا، ان الزمان مفرق الاحباب؛ من و فاطمه مانند یک جفت کبوتر بودیم که از جوانی و سلامت بهره مند بودیم ولی زمانه که میان دوستان جدایی می افکند میان ما هم جدایی افکند».
انیس و مونس خودش را که دیگر بدل و جانشین ندارد از دست داده است. وقتی که به اصطلاح حوصله اش سر می رود و فراق زهرا (س) ناراحتش می کند چه می کند؟ می رود کنار قبرش، با قبر زهرا (س) راز و نیاز می کند. سلام می دهد به زهرا، بعد خودش با خودش مناجات می کند. با زهرا سخن می گوید و از طرف زهرا به خودش جواب می دهد: «ما لی وقفت علی القبور مسلما قبر الحبیب فلم یرد جوابی احبیب ما لک لا ترد جوابنا؟ انسیت بعدی خله الاحباب؟؛ به خودش می گوید: چرا من در کنار قبر حبیب ایستاده ام و به محبوبم سلام می کنم و او جواب سلام مرا نمی دهد؟ حبیب من! آیا بعد از اینکه رفتی ایام دوستی را فراموش کردی؟ علی را فراموش کردی؟»، بعد خودش جواب می دهد: «قال الحبیب و کیف لی بجوابکم و انا رهین جنادل و تراب؛ حبیب به من جواب داد: علی جان! مگر نمی دانی زهرای تو در زیر این خروارها خاک و سنگ خوابیده است؟ عذر حبیب را بپذیر». (دیوان منسوب به امام علی (ع)، ص89)